81 نتیجه برای شنا
فاطمه خانی، مهرنوش اینانلو، فاطمه گنجی، حمید حقانی،
دوره 24، شماره 5 - ( 9-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: زنان ستون اصلی توسعه اجتماعی و محور اصلی سلامت خانواده هستند. موفقیت، بقا و ارتقای جامعه به سلامت زنان جامعه وابسته است. از آنجایی که سبک زندگی ارتقادهنده سلامت و بهزیستی روانشناختی از تعیینکنندههای مهم سلامت هستند، این پژوهش با هدف تعیین سبک زندگی ارتقادهنده سلامت و بهزیستی روانشناختی در زنان مراجعهکننده به پایگاههای سلامت اراک در سال 1398 انجام شد.
مواد و روش ها: در این مطالعه مقطعی از بین زنان مراجعهکننده به پایگاههای سلامت شهر اراک، 221 خانم که معیار ورود به مطالعه را داشتند به صورت نمونهگیری مستمر وارد مطالعه شده و فرم اطلاعات جمعیتشناختی، پرسشنامه سبک زندگی ارتقادهنده سلامت و پرسشنامه بهزیستی روانشناختی را تکمیل کردند. توصیف دادهها با استفاده از آمارههای توصیفی فراوانی، درصد فراوانی، میانگین، انحراف معیار و تحلیل دادهها به وسیله آزمونهای آنالیز واریانس، تی مستقل و رگرسیون با استفاده از نسخه 19 نرمافزار نسخه SPSS انجام شد.
ملاحظات اخلاقی: این مطالعه با کد اخلاقIR.IUMS.REC.1398.609 به تصویب کمیته اخلاق معاونت پژوهشی دانشگاه علومپزشکی ایران رسیده است.
یافته ها: میانگین سبک زندگی ارتقادهنده سلامت در واحدهای موردپژوهش 135/96 بود. مؤلفههای فعالیت بدنی با میانگین 16/31 و تغذیه با میانگین 26/41، به ترتیب کمترین و بیشترین امتیاز را داشتند. میانگین بهزیستی روانشناختی در واحدهای موردپژوهش 72/29 بود. مؤلفههای هدفمندی با میانگین 10/76 و رشد فردی با میانگین 13/19 به ترتیب کمترین و بیشترین امتیاز را داشتند. سن، بیماریهای مزمن، اشتغال، تعداد فرزندان و مصرف الکل با سبک زندگی ارتقادهنده سلامت ارتباط معنادار منفی و تحصیلات زن و همسرش با سبک زندگی ارتقادهنده سلامت ارتباط معنادار مثبت داشتند. درمجموع، متغیرهای جمعیتشناختی در حد 13 درصد سبک زندگی ارتقادهنده سلامت را پیشبینی میکند. سن، تعداد فرزندان، وجود بیماریهای مزمن جسمی و بیماریهای اعصاب و روان با بهزیستی روانشناختی ارتباط معنادار منفی و وضعیت اقتصادی، تحصیلات زن و همسرش با بهزیستی روانشناختی ارتباط معنادار مثبت داشت. درمجموع، متغیرهای جمعیتشناختی تا ده درصد بهزیستی روانشناختی را پیشبینی میکنند.
نتیجه گیری:با توجه به اینکه سبک زندگی ارتقادهنده سلامت و بهزیستی روانشناختی دو تعیینکننده مهم سلامت محسوب میشوند، بررسی این شاخصها وعوامل مؤثر بر آنها میتواند به برنامهریزی مداخلات برای ارتقای سلامت جسمی و روانی زنان کمک کند.
زهرا براتی، مژگان سپاه منصور، شکوفه رادفر،
دوره 24، شماره 5 - ( 9-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: کودکان دارای اختلال نقص توجه-بیشفعالی گروه هدف مناسبی برای توانبخشی شناختی هستند، چراکه مشکلات رفتاری آنها اعم از بیتوجهی، تکانشگری و بیشفعالی خاستگاه شناختی و مغزی مشخصی دارند. این انطباق رفتار با کارکرد شناختی فرصت ترمیم رفتار با تقویت کارکرد شناختی را فراهم میآورد. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی روش توانبخشی شناختی مبتنی بر تکنولوژی واقعیت مجازی به عنوان روشی نوین، با روش توانبخشی شناختی کلاسیک بر بهبود کارکردهای اجرایی کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه-بیشفعالی، انجام شده است.
مواد و روش ها: این پژوهش از نوع نیمهتجربی بود که با استفاده از طرح پیشآزمون پسآزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه کودکان 7 تا 12سال مبتلا به اختلال نقص توجه-بیشفعالی در شهر تهران در سال 1398 بود که با روش نمونهگیری دردسترس، انتخاب شدند و به طور تصادفی در سه گروه دوازدهنفری قرار گرفتند. در مرحله پیشآزمون شرکتکنندگان با مقیاس رتبهبندی اختلال نقص توجه-بیشفعالی و آزمون یکپارچگی دیداری و شنیداری رایانهای مورد ارزیابی قرار گرفتند. گروه اول آزمایش، بسته توانبخشی شناختی مبتنی بر واقعیت مجازی و گروه دوم آزمایش، بسته توانبخشی شناختی رایانهای کاپیتان لاگ را دوازده جلسه به صورت دو بار در هفته دریافت کردند. در این مدت در گروه کنترل مداخلهای انجام نشد. از هر سه گروه بعد از اجرای مداخله پسآزمون گرفته شد. از تحلیل کوواریانس تکمتغیره (آنکووا) با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه26 برای تجزیهوتحلیل دادهها استفاده شد.
ملاحظات اخلاقی: این مطالعه با شناسه IR.IAU.CTB.REC.1400.001 به تصویب کمیته اخلاق در پژوهش دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی رسیده است.
یافته ها یافتهها نشان دادند که هر دو روش مداخله توانبخشی شناختی بر کارکردهای شناختی (توجه انتخابی، توجه پایدار) کودکان اختلال نقص توجه و بیشفعالی (0/01
P).
نتیجه گیری: توانبخشی شناختی مبتنی بر واقعیت مجازی به اندازه توانبخشی شناختی کلاسیک بر توجه انتخابی و توجه پایدار کودکان اختلال نقص توجه و بیشفعالی تأثیرگذار است و روش توانبخشی شناختی مبتنی بر واقعیت مجازی به عنوان رویکردی نوین در توانبخشی این اختلال میتواند مورد استفاده قرار گیرد.
زینب بیرانوند، محبوبه سجادی، مجید طاهری، سهیلا شمسی خانی،
دوره 25، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
زمینه و هدف تنش اخلاقی زمانی اتفاق میافتد که فردی تصمیم اخلاقی گرفته باشد، اما نتواند به آن عمل کند و اغلب به محدودیتهای داخل یا خارج سازمانی مربوط میشود. آموزش مهارت حل مسئله بهعنوان یکی از اصول مدیریت تنش ممکن است در کنترل تنش اخلاقی پرستاران مؤثر باشد. این مطالعه با هدف بررسی تأثیر آموزش مهارت حل مسئله بر تنش اخلاقی پرستاران تازهکار انجام شد.
مواد و روش ها این پژوهش یک کارآزمایی بالینی است که بر روی 70 پرستار تازهکار شاغل در بیمارستان شهدای خرمآباد انجام شد. نمونهها بهصورت دردسترس انتخاب شدند و بهصورت تصادفی در 2 گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزار جمعآوری دادهها، فرم اطلاعات جمعیتشناختی و پرسشنامه تنش اخلاقی کورلی بود. مداخله شامل برگزاری کارگاه آموزشی مهارت حل مسئله برای گروه آزمایش طی 6 جلسه 2 ساعته بود. تنش اخلاقی در 2 مرحله قبل و بعد از مداخله اندازهگیری شد. نهایتاً دادهها با نرمافزار SPSS نسخه 16 و با آزمونهای آماری کایاسکوئر و تی مستقل و تی زوجی تجزیهوتحلیل شد.
ملاحظات اخلاقی کمیته اخلاق پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی اراک این مطالعه را با کد اخلاق IR.ARAKMU.REC.1395.449 به تصویب رسانده است. رضایت آگاهانهبودن آزمون از شرکتکنندگان دریافت و به آنها اطمینان داده شد که اطلاعات ایشان محرمانه خواهد بود.
یافتهها در این مطالعه، میانگین سن شرکتکنندگان 25 سال بود. همچنین 98/5 درصد نمونهها دارای مدرک تحصیلی لیسانس و 1/5 درصد نمونهها دارای مدرک کارشناسی ارشد بودند. مطالعه نشان داد میانگین تنش اخلاقی در نمونههای گروه آزمایش پس از مداخله در مقایسه با قبل تفاوت آماری معناداری داشت (05/P<0).
نتیجه گیری نتایج نشان داد بهکارگیری آموزش مهارت حل مسئله در روند کاهش تنش اخلاقی پرستاران تازهکار در محیط بالین تأثیر زیادی دارد.
ملیحه رحمانی، زهرا زنجانی، عبداله امیدی،
دوره 25، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
زمینه و هدف پژوهشهای مختلف رابطه بین نگرانی و اضطراب را مطالعه کردند. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطهای تنظیم شناختی هیجان و ذهنآگاهی در رابطه بین نگرانی و اضطراب فراگیر است.
مواد و روش ها پژوهش حاضر پیرو طرحی از مطالعات همبستگی است. نمونه تحقیق، 248 نفر از دانشجویان دانشگاههای شهرستان کاشان را دربر داشت که در سال تحصیلی 1396-1397 مشغول تحصیل بودند. جهت سنجش متغیرهای پژوهش، از مقیاس کوتاه اختلال اضطراب فراگیر، پرسشنامه نگرانی ایالت پنسیلوانیا، فرم کوتاه نسخه فارسی پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان و پرسشنامه 5 وجهی ذهنآگاهی استفاده شد.
ملاحظات اخلاقی این مطالعه با کد اخلاق IR.KAUMS.REC.1397.001 در کمیته اخلاق شورای پژوهشی دانشگاه علومپزشکی کاشان به تصویب رسیده است.
یافته ها یافتهها بیانگر وجود رابطه معنادار بین نگرانی و اضطراب فراگیر، نگرانی و تنظیم شناختی هیجان، نگرانی و ذهنآگاهی، اضطراب فراگیر و تنظیم شناختی هیجان، و اضطراب فراگیر و ذهنآگاهی بود. یافتههای معادلات ساختاری نقش واسطهای متغیر تنظیم شناختی هیجان را در رابطه بین نگرانی و اضطراب فراگیر تأیید کرد. همچنین ضریب مسیر ذهنآگاهی و اضطراب فراگیر معنادار نبود. برایناساس از مدل حذف شد.
نتیجه گیری درمجموع میتوان گفت در ارتباط نگرانی و اضطراب فراگیر، تنظیم شناختی هیجان نقش واسطهای دارد. بهنظر میرسد این یافته در زمینههای سلامت روان فردی، خانوادگی، تربیتی، درمانی و روابط بینفردی کاربرد داشته باشد.
نغمه شکوهی نژاد، محمدرضا بیات، فیروزه زنگنه مطلق،
دوره 25، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
زمینه و هدف سندرم فیبرومیالژیا یک بیماری مزمن همراه با درد گسترده اسکلتیعضلانی است که در درجه اول زنان را مبتلا میکند و بر بسیاری از ابعاد زندگی روانشناختی و اجتماعی فرد تأثیر منفی میگذارد. این پژوهش با هدف همسنجی شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی و شفقتدرمانی بر افکارخودآیند منفی، علائم روانشناختی، شدت درد و کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به فیبرومیالژیا انجام شد.
مواد و روش ها این مطالعه، یک مطالعه نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمونـپسآزمون با 2 گروه آزمایش و 1 گروه کنترل است. جامعه آماری این پژوهش را تمامی افراد دارای علائم فیبرومیالژیای مراجعهکننده به کلینیک درد مهرگان منطقه 3 میرداماد، کلیلینک درد سیدخندان منطقه 4 تهران و کلینیک درد بیمارستان طالقانی منطقه 1 تهران تشکیل دادند. از این جامعه 30 نفر بهصورت دردسترس انتخاب شدند و بهصورت تصادفی ساده در 3 گروه آزمایشی 1، گروه آزمایشی 2 و کنترل قرار داده شدند. تعداد افراد نمونه 30 نفر بودند که هرکدام از این گروهها شامل 10 نفر بودند. ابزارهای بهکاررفته در این پژوهش شامل پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی، پرسشنامه شدت درد، پرسشنامه علائم روانشناختی (اضطراب، استرس و افسردگی) ، پرسشنامه افکارخودآیند منفی بود.
ملاحظات اخلاقی این مطالعه با شناسه IR. IAU. ARAK. REC. 1400.005 به تصویب کمیته اخلاق در پژوهش دانشگاه آزاد اسلامی واحد اراک رسیده است.
یافته ها تجزیهوتحلیل دادهها بهروش تحلیل کوواریانس اثربخشی هر دو مداخله شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی و شفقتدرمانی بر 4 متغیر شدت درد، علائم روانشناختی، افکار خودآیند منفی و کیفیت زندگی را تأیید کرد (0/05>P). مقایسه دو روش مداخله نشان داد دو مداخله اجراشده، اثربخشی تقریباً یکسانی بر شدت درد، علائم روانشناختی و افکار خودآیند منفی داشتند (0/05
P).
نتیجه گیری نتایج بیانگر آن است که رویکردهای درمانی شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی و شفقتدرمانی برای افراد دارای بیماری فیبرومیالژیای تحت درمان مناسب است.
فاطمه کرمانشاهی، مهدی زارع بهرامآبادی، حسن حیدری، حسین داودی،
دوره 25، شماره 2 - ( 3-1401 )
چکیده
زمینه و هدف سالمندی یکی از مراحل مهم زندگی است که با پیشرفت علم و بهبود شرایط بهداشتی، آمار سالمندان در جوامع گوناگون روبهافزایش است. از اینرو برای ارتقای سازگاری سالمندان، توجه به رضایت از زندگی آنان و نگرش به سالمندی لازم است. بنابراین پژوهش حاضر بهمنظور اثربخشی توانمندسازی روانشناختی بر رضایت از زندگی و نگرش به سالمندی زنان سالمند شهر تهران انجام شده است.
مواد و روش ها جامعه آماری شامل کلیه زنان 60 تا 70 ساله شهر تهران در سال 1400-1399 بود. تعداد 24 نفر (12 نفر گروه کنترل و 12 نفر گروه آزمایش) به شیوه نمونهگیری دردسترس بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. با بهرهگیری از یک طرح آزمایشی پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل، سالمندان ابتدا پرسشنامههای رضایت از زندگی و نگرش به سالمندی را تکمیل کردند؛ سپس کاربندی آزمایشی توانمندسازی روانشناختی در 8 جلسه بر روی گروه آزمایش، اجرا و بعد از اتمام جلسات پسآزمون برای هر دو گروه ارائه شد. برای تحلیل دادهها از روش تحلیل کواریانس چندمتغیری به کمک نسخه 19 نرمافزارSPSS استفاده شد.
ملاحظات اخلاقی کسب رضایت آگاهانه از اصول اخلاقی در این پژوهش بود. این مطالعه با کد IR.IAU.ARAK.REC.1400.027 به تصویب کمیته اخلاق دانشگاه آزاد اسلامی واحد اراک رسیده است.
یافته ها نتایج نشان داد که برنامه آموزشی توانمندسازی روانشناختی بر رضایت از زندگی (9/673=F و 0/006=p) و نگرش به سالمندی (8/385=F و 0/009=p) بین دو گروه در دو مرحله ارزیابی تفاوت معناداری ایجاد کرده است؛ به این معنی که برنامه توانمندسازی روانشناختی باعث ارتقای رضایت از زندگی و نگرش به سالمندی افراد نمونه شد.
نتیجه گیری براساس نتایج این پژوهش میتوان گفت، برنامه توانمندسازی روانشناختی بر رضایت از زندگی و نگرش به سالمندی زنان سالمند اثربخش بوده و آگاهی متخصصان حوزههای مشاوره، سالمندی، روانشناسی و سلامت از این آموزشها میتواند کمککننده باشد.
فاطمه رستم خانی، محمد قمری، وحیده باباخانی، عفت السادات مرقاتی خویی،
دوره 25، شماره 3 - ( 5-1401 )
چکیده
زمینه و هدف عملکرد جنسی جزء مهمی از زندگی زنان یائسه است و تغییر در آن، به خصوص در یائسگی میتواند بر سلامت آنها تأثیرگذار باشد. عملکرد جنسی زنان یائسه میتواند تحت تأثیر عوامل مختلفی قرار گیرد. پژوهش حاضر با هدف تعیین مقایسه اثربخشی درمان شناختیرفتاری و درمان مبتنی بر پدیرش و تعهد بر عملکرد جنسی زنان یائسه انجام شد.
مواد و روش ها این پژوهش از نوع نیمهتجربی با طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل زنان یائسهای بود که طی 5 سال گذشته یائسه شده و دچار مشکلات عملکرد جنسی بودند و برای دریافت خدمات به مرکز بهداشتی و درمانی شهر زنجان در سالهای ۱۳۹۸ تا ۱۳۹۹ مراجعه کردند. از میان آنها 45 نفر با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و با استفاده از روش تخصیص تصادفی به ۳ گروه 15 نفری تقسیم شدند (2 گروه آزمایش و ۱ گروه کنترل). در فرایند اجرای پژوهش گروه کنترل هیچگونه آزمایشی دریافت نکردند، در حالی که ۲ گروه دیگر به عنوان گروه آزمایش در نظر گرفته شدند که در گروه اول، درمان شناختیرفتاری و در گروه دوم، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، هرکدام به مدت 8 جلسه اجرا شد. برای سنجش دادهها از پرسشنامه «شاخص عملکرد جنسی زنان» استفاده شد. دادههای حاصل از اجرای پژوهش از طریق تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و با نرمافزار SPSS نسخه ۲۴ تحلیل شد.
ملاحظات اخلاقی این مطالعه با شناسه IR.ZUMS.REC.1398.328 به تصویب کمیته اخلاق در پزشکی دانشگاه علومپزشکی زنجان رسیده است.
یافته ها روند تغییرات در گروههای آزمایش نسبت به گروه کنترل در مراحل سنجش در متغیرهای عملکرد جنسی (25/259=F و 0/001=P) و (4/186=F و 0/049=P) به طور معنادار متفاوت بوده است (0/05>P) و به ترتیب حدود 42 درصد و 13 درصد از تفاوتهای مشاهده در متغیرهای عملکرد جنسی ناشی از عضویت گروهی (آزمایش) است. در بررسی اثرات بینگروهی، ۲ گروه آزمایش در متغیر عملکرد جنسی (0/004=F و 0/952=P) تفاوت معناداری از نظر آماری وجود نداشت (0/05>P).
نتیجه گیری درمان شناختیرفتاری و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد باعث بهبود عملکرد جنسی در زنان یائسه شده است. پیشنهاد میشود از این درمانها برای بهبود عملکرد جنسی زنان یائسه در مراکز بهداشتی استفاده شود.
سوسن صالحی، مریم ترامشلو، سعید میراحمدی، ساغر هاشم نیا، میلاد حسن شیخی،
دوره 25، شماره 3 - ( 5-1401 )
چکیده
زمینه و هدف کودکان با آسیب شنوایی در مهارتهای کاربردشناسی زبان با مشکل روبهرو هستند. کاربردشناسی، مرتبطترین مؤلفه زبان با تعامل اجتماعی است. به علاوه، این مهارتها بر شخصیت و عزت نفس کودکان تأثیر دارد. هدف از این مطالعه، بررسی ارتباط بین مهارتهای کاربردشناسی و عزت نفس در کودکان با آسیب شنوایی است.
مواد و روش ها تعداد 60 کودک 6 تا 7 ساله با آسیب شنوایی با سمعک و کاشت حلزون بر اساس معیارهای ورورد و خروج وارد مطالعه شدند. شرکتکنندگان به 3 گروه، خفیف، متوسط و شدید تقسیم شدند. سپس پرسشنامههای مهارتهای کاربردشناسی زبان و عزت نفس توسط والدین یا مراقبین اصلی تکمیل و ارتباط بین امتیاز ثبتشده در مهارتهای کاربردشناسی و عزت نفس بررسی شد. برای این بررسی از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شده و مقادیر 0/05>P معنادار در نظر گرفته شد.
ملاحظات اخلاقی این طرح تحقیقاتی در دانشگاه علومپزشکی اراک با کد اخلاق IR.ARAKMU.REC.1399.150 تصویب شده است. از والدین تمام کودکان شرکتکننده در این طرح تحقیقاتی رضایتنامه کتبی گرفته شده است.
یافته ها نتایج این مطالعه نشان میدهد بین عزت نفس و کاربردشناسی در کل افراد شرکتکننده، بدون لحاظ گروهبندی، همبستگی معنادار وجود دارد (05/0>P). ارتباط بین عزت نفس و کاربردشناسی با لحاظ گروهبندی بر اساس شدت بررسی شد و نشان داده شد بین عزت نفس و کاربردشناسی در گروههای کمشنوایی خفیف و متوسط همبستگی معنادار وجود دارد (0/05>P).
نتیجه گیری بین مهارتهای کاربردشناسی و عزت نفس در کودکان آسیبدیده شنوایی ارتباط وجود دارد. این ارتباط در آسیب شنوایی با شدت کمتر، بیشتر دیده میشود.
فرزین باقری شیخانگفشه، فرشته رضازاده خلخالی،
دوره 25، شماره 5 - ( 9-1401 )
چکیده
کووید- 19 به عنوان یک بیماری همه گیر می تواند مجموعه ای از احساسات و هیجانات نگرانی، اضطراب و استرس را در جامعه به وجود آورد (1). در واقع، تأثیر منفی بیماری های همه گیر به مشکلات سلامت جسمانی محدود نمی شود و می تواند پیامدهای گرانباری همچون اضطراب و نا امیدی را در افراد موجب شود
خانم کبری ماستری فراهانی، دکتر صغرا اکبری چرمهینی،
دوره 25، شماره 5 - ( 9-1401 )
چکیده
مقدمه: بررسی مشکلات روانشناختی بیماران مبتلا به دیابت بخصوص در دوره نوجوانی و جوانی از اهمیت ویژه ایی برخوردار است. هدف پژوهش حاضر مقایسه اضطراب سلامتی و بازداری پاسخ افراد مبتلا به دیابت نوع یک با افراد سالم است.
روش کار: این پژوهش، توصیفی از نوع علیمقایسهای است. جامعه آماری آن عبارت است از کلیه دختران و پسران سنین 14 تا 24 سال مبتلا به دیابت نوع یک شهر اراک که در سال 1400 به کلینکهای درمانی این شهر مراجعه کردند. از این جامعه 30 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و 34 نفر نیز از نوجوانان سالم به عنوان گروه مقایسه در این پژوهش مشارکت داشتند. ابزار این پژوهش شامل پرسشنامه اضطراب سلامتی (سالکوسکیس و وارویک،2002) و تکلیف برو- نرو بود و به منظور تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره استفاده شد.
ملاحظات اخلاقی: پژوهش حاضر با کد IR.ARAKU.REC.1401.015 در کمیته اخلاق دانشگاه اراک به ثبت رسیده است.
یافتهها: یافتههای پژوهش حاضر نشان داد بین اضطراب سلامتی و بازداری شناختی نوجوانان مبتلا به دیابت نوع یک با نوجوانان سالم تفاوت معناداری وجود دارد )05/0>(P.
نتیجه گیری: نتایج این تحقیق نشان دهنده بالاتر بودن میزان اضطراب سلامتی و عملکرد ضعیف نوجوانان مبتلا به دیابت نوع یک در انتخاب پاسخ مناسب و کنار گذاشتن پاسخ نامناسب است که حاکی از ضعف در سیستم بازداری پاسخ آنهاست. با توجه به قرارگیری این مشکلات به همراه ویژگیهای روانشناختی دوره نوجوانی، پیشنهاد میشود با به کارگیری رویکردهای درمانی مناسب روانشناختی و مداخلات توانبخشی شناختی مناسب در جهت رفع و یا کاهش این مشکلات، و افزایش سلامت این بیماران کمک شود.
آقای عباس بیات اصغری، آقای جواد جواهری، آقای علیرضا منظری توکلی، آقای حمید ملایی زرندی،
دوره 25، شماره 6 - ( 12-1401 )
چکیده
مقدمه: هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان شناختی – رفتاری و مصاحبه انگیزشی بر عزت نفس در زنان مطلقه بود.
روش کار: پژوهش حاضر یک طرح مداخلهای از نوع نیمه تجربی بود. جامعه اماری 260 نفر از زنان مطلقه 20 تا 50 سال بودند. 60 نفر از زنان مذکور بر اساس معیارهای ورود انتخاب و به طور تصادفی به سه گروه درمان شناختی – رفتاری، درمان مصاحبه انگیزشی و گروه شاهد تقسیم شدند. ابزار جمع آوری دادهها پرسشنامه عزت نفس روزنبرگ بود. برای گروههای آزمایش، جلسات درمان به تعداد ۱۲ جلسه ۷۵ دقیقهای برگزار شد. قبل از انجام مداخلات و در پایان مطالعه افراد در تمام گروهها، پرسشنامه عزت نفس را پر کردند. دادهها به کمک نرم افزار SPSS نسخه 25 و با استفاده از تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: در مقایسه میانگین نمره متغیر عزت نفس بین سه گروه درمان شناختی-رفتاری، مصاحبه انگیزشی و گروه کنترل تفاوت معنی داری وجود داشت (05/0>P). همچنین در مقایسه تک به تک گروههای درمان شناختی-رفتاری و درمان مصاحبه انگیزشی با گروه کنترل در مرحله پسآزمون اختلاف معنی داری وجود داشت (05/0>P). ملاحظات اخلاقی: در این پژوهش به اصل راز داری، حفظ اطلاعات شخصی وفاش نشدن هویت شرکت کنندگان اطمینان داده شد و یاد آوری گردید که از اطلاعات به دست آمده فقط استفاده آماری خواهد شد.
نتیجه گیری: یافتهها حاکی از آن است که روشهای درمان شناختی – رفتاری و مصاحبه انگیزشی بر افزایش میزان عزت نفس در زنان مطلقه مؤثر هستند. پیشنهاد میشود در کنار سایر مداخلات روانشناختی و دارویی، از این دو روش به منظور تقویت عزت نفس در زنان مطلقه به عنوان یک مداخله بالینی استفاده گردد.
زینب صفدری، سعید موسوی پور، ذبیح پیرانی،
دوره 25، شماره 6 - ( 12-1401 )
چکیده
مقدمه: شیوع بیماری کووید- 19 باعث تأثیر بر روند نحوه آموزش در مدارس و دانشگاهها شد. بنابراین پژوهش حاضر، با هدف بررسی اثربخشی آموزش مجازی مبتنی بر چندرسانهای تعاملی، فیلم و عامل آموزش بر میزان یادگیری و بار شناختی در دانشجویان در شرایط کووید-19 دانشجویان تحصیلات تکمیلی انجام گرفت.
روش کار: روش پژوهش حاضر شبه آزمایشی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان کارشناسی ارشد رشته علوم تربیتی در درس روش تحقیق در سال تحصیلی 1400 -1399 به تعداد 36 نفر بودند که در سه کلاس مختلف حضور داشتند.
یافتهها: نمونه آماری نیز شامل سرشماری از جامعه مورد پژوهش، به تعداد 36 نفر بود که به روش تصادفی در سه گروه آموزش مبتنی بر چند رسانه تعاملی (9 نفر)، آموزش مبتنی بر فیلم (16 نفر) و عامل آموزشی (11 نفر) قرار گرفتند و به پرسشنامه بارشناختی پاس (1994) پاسخ دادند. جهت تجزیه و تحلیل دادهها نیز از تحلیل کوواریانس تک متغیره و از طریق نرم افزار آماری SPSS-23 استفاده شد. این پژوهش در دانشگاه آزاد اسلامی - واحد اراک بررسی و با شناسه اخلاق IR.IAU.ARAK.REC.1401.096 مصوب گردید. رضایت آگاهانه بودن آزمون از شرکت کنندگان دریافت و به آنها اطمینان داده شد که اطلاعات ایشان محرمانه خواهد بود.
نتیجه گیری: نتایج نشان داد بین هر یک از گروههای چندرسانهای تعاملی و فیلم با عامل آموزش تفاوت معنی داری در متغیرهای یادگیری و بار شناختی سطح خطای 05/0 وجود دارد و این گروهها در متغیرهای یادگیری و بار شناختی عملکرد مطلوبتری داشتند. میتوان بیان داشت که میتوان از آموزش مجازی مبتنی بر چندرسانهای تعاملی و فیلم در افزایش یادگیری و بار شناختی بهره گرفت و باعث پیشرفت تحصیلی دانشجویان شد.
دکتر مهدی زمستانی، خانم اعظم سعیدیان،
دوره 26، شماره 1 - ( 2-1402 )
چکیده
مقدمه: از آنجا که بیماریهای پوستی در جامعه شیوع نسبتأ بالایی داشته و با پیامدهای روانشناختی مختلفی همراه هستند، مطالعه حاضر به منظور مقایسه دشواری تنظیم هیجان، انعطافپذیری روانشناختی و کیفیت زندگی در بیماران پوستی مبتلا به لیکن سیمپلکس کرونیکوس و جمعیت نرمال انجام شده است.
روش کار: در این تحقیق از روش علی-مقایسهای استفاده شده است. جامعه آماری شامل تمام زنان و مردان مبتلا به بیماری لیکن سیمپلکس کرونیکوس بودند که به کلینیکهای پوست در شهرهای تهران، کرج و قم مراجعه کردند. نمونۀ بیمار شامل 199 فرد مبتلا به لیکن سیمپلکس کرونیکوس بود که از طریق نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. علاوه بر این، برای گروه مقایسه ۲۰۰ نفر بدون بیماری پوستی به عنوان جامعه نرمال انتخاب شدند. شرکت کنندگان مقیاس دشواری در تنظیم هیجان (DERS)، پرسشنامه پذیرش و عمل-نسخه دوم (AAQ-II)، فرم کوتاه پرسشنامه کیفیت زندگی (SF-36) را تکمیل کردند. برای تجزیه و تحلیل دادهها، از آزمون تحلیل کواریانس چندمتغیره استفاده شد. این مطالعه با کد اخلاق IR.UOK.REC.1401.015 به تصویب کمیته اخلاق دانشگاه کردستان رسیده است.
یافتهها: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که از نظر دشواری در تنظیم هیجان، انعطافپذیری روانشناختی و کیفیت زندگی، بین بیماران و افراد نرمال تفاوت معنیدار آماری وجود دارد بهطوری که میانگین نمرات در دشواری تنظیم هیجان و انعطافپذیری روانشناختی در گروه بیماران بیشتر و در کیفیت زندگی، میانگین نمرات گروه بیماران کمتر از گروه نرمال بود.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج حاضر احتمالأ عوامل روانشناختیی کژتنظیمی هیجان و انعطافناپذیری روانشناختی در تداوم مشکلات پوستی بیماری لیکن سیمپلکس کرونیکوس نقش دارند. از آنجا که در اغلب مواقع در ایجاد و تداوم بیماریهای پوستی عوامل زیربنایی روانشناختی نیز دخیل هستند، پیشنهاد میشود به طور همزمان از مداخلات روانشناختی نیز برای این بیماران استفاده شود.
دکتر رقیه کیانی، خانم هاله بهروتی،
دوره 26، شماره 2 - ( 4-1402 )
چکیده
مقدمه: تاثیرات مخرب تمامی اپیدمیها از جمله کوویید 19 در سلامت جسمی و روانی کادر درمان غیر قابل انکار میباشد. کادر پرستاری به لحاظ ارتباط مستمر با بیماران تحت درمان در معرض اثرات جسمی و روانشناختی بیشتری قرار میگیرد. پژوهش حاضر، با هدف بررسی اثربخشی آموزش راهبردهای مقابله با استرس بر تحمل پریشانی و توانمند سازی روان شناختی پرستاران بخش کرونا در بیمارستانهای شهر خوی انجام شده است.
روش کار: این پژوهش به لحاظ هدف کاربردی و به لحاظ روش پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بوده و از جامعه آماری که شامل کلیه پرستاران بخش کرونای بیمارستانهای شهر خوی در سال 1400- 1399 بود، 30 نفر به عنوان نمونه انتخاب شده و بصورت 15 نفر در دو گروه آزمایشی و کنترل جایگزین شدند. به منظور گردآوری دادهها از پرسشنامه تحمل پریشانی، پرسشنامه توانمند سازی روان شناختی استفاده شد. آزمودنیهای گروه آزمایش در 8 جلسه 90 دقیقهای آموزش راهبردهای مقابله با استرس شرکت کردند. جهت آزمون فرضیهها از تحلیل کوواریانس چندمتغیری استفاده گردید. این مطالعه با کد اخلاق IR.IAU.TABRIZ.REC.1400.135 در کمیته اخلاق پژوهش دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز به ثبت رسید.
یافتهها: نتایج تحلیل کوواریانس آماری با تأیید فرض اصلی تحقیق نشان داد که آموزش راهبردهای مقابله با استرس باعث افزایش تحمل پریشانی و توانمندسازی روان شناختی در مرحله پس آزمون شده است (01/0>P).
نتیجه گیری: با توجه به یافتههای پژوهش حاضر، میتوان اینگونه نتیجه گیری کرد که آموزش راهبردهای مقابله با استرس میتواند به عنوان روش مؤثری در بهبود تحمل پریشانی و توانمندسازی روان شناختی پرستاران بخش کرونا به کار رود.
دکتر بهرام میرزائیان، خانم فاطمه طالبی،
دوره 26، شماره 4 - ( 8-1402 )
چکیده
سابقه و هدف: امروزه ناباروری یک نگرانی عمده برای سلامت عمومی و یکی از مهمترین بحرانهای دوران زندگی به شمار میرود که به مشکلات روانشناختی زیادی منجر میشود. از آنجایی که درمان شناختی-رفتاری بر توانمندسازی و آموزش به بیمار برای حل مشکلات تاکید دارد، لذا این مطالعه به منظور بررسی اثربخشی درمان شناختی- رفتاری بر خودتنظیمی زناشویی و عدم تحمل بلاتکلیفی در زنان نابارور انجام شد.
روش کار: این مطالعه کارآزمایی بالینی بر روی 30 نفر از زنان نابارور مراجعه کننده به مرکز نازایی شهرستان ساری در دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل انجام گرفت. درمان شناختی-رفتاری در 12جلسه 45دقیقهای، هفتهای یک بار برای گروه آزمایش اجرا شد، در حالیکه گروه کنترل، درمان روتین را دریافت کردند. پس از دوره پیگیری، گروه کنترل هم تحت روان درمانی قرار گرفتند. هر دو گروه پرسشنامههای خودتنظیمی زناشویی ویلسون و همکاران (2005) و عدم تحمل بلاتکلیفی فریستون و همکاران (1994) را در پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری (45 روز بعد از پسآزمون) تکمیل کردند و مقایسه شدند.
یافتهها: یافتهها نشان داد میانگین نمرات به ترتیب در سه مرحله پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری دو زیرمقیاس خودتنظیمی زناشویی درگروه آزمایش، برای زیر مقیاس خودنظمبخشی ارتباطی (273/6 ± 266/24)، (207/3 ± 000/41) و (899/3 ± 266/35) افزایش معناداری در پسآزمون و پیگیری نسبت به پیشآزمون داشت (05/0>P)و زیر مقیاس تکاپوی ارتباطی (094/5 ± 333/19)، (914/1 ± 666/8) و (449/2 ± 000/12) و همچنین عدم تحمل بلاتکلیفی (302/9 ± 600/92)، (585/7 ± 400/67) و (975/10 ± 200/75) کاهش معنیداری در پسآزمون و پیگیری نسبت به پیشآزمون داشتند. (05/0>P).
نتیجه گیری: .نتایج مطالعه نشان داد که درمان شناختی-رفتاری می تواند یک مداخله اثربخش در بهبود خودتنظیمی زناشویی کاهش و عدم تحمل بلاتکلیفی در زنان نابارور باشد.
اکرم جوکار، هما شیخانی شاهین، مهرزاد مقدسی، علیرضا جوهری،
دوره 26، شماره 5 - ( 10-1402 )
چکیده
بهطور متوسط بیمارانی که به NASH مبتلا هستند تقریبا با گذشت هفت سال، بیماری آنها به فیبروز تبدیل میشود و برگشتپذیری در این مرحله بسیار مشکل میشود زیرا که این بیماری یک مرحله برگشتناپذیر از بیماری کبدچرب غیرالکلی است (2). تحقیقات به این نتیجه رسیدهاند که با فعالیت ورزشی التهاب کبد و مقاومت به انسولین کاهش و حساسیت به انسولین افزایش مییابد (3). حال آنکه ورزش باعث بالا رفتن پروستاگلاندینها و cAMP میشود. هورمونهای ذکر شده موجب مهار عملکرد TNF-α میشوند (6). از سوی دیگر سیتوکینهای ضدالتهابی بر اثر ورزش افزایش مییابد و باعث مهار افزایش TNF-α میشوند. با افزایش تولید و ترشح TNF-α عوامل التهابی دیگر از جمله سیگنالینگ TGF-β1 فعال میشود و سیگنالینگ فیبروزیس در سلولهای کبد شروع خواهد شد (5). TGF-β1 (Transforming growth factor beta 1) یکی از اعضای خانواده بزرگ فاکتورهای رشد تغییردهنده بتا (TGF-β) و سایتوکاین کلیدی در چاقی و مقاومت انسولینی میباشد (7).در پژوهشی، طی 48 هفته اعمال رژیم پرچرب به رتها دریافتند که از هفته هشتم به بعد استئاتوزیس در کبد رتها بهوجود میآید و میزان TGF-β1 در آنها افزایش معنادار یافت. آنها در پایان به این نتیجه رسیدند که این عامل میتواند از مشخصههای اصلی تعیین درجه فیبروز کبدی در بیماران مبتلا به NASH باشد (10). تمرینات تناوبی با شدت بالا (High-intensity interval training, HIIT) از جمله مدلهای جدید تمرینی هستند که تاثیرات مثبت آنها در انواعی از بیماریهای متابولیکی مشخص شده است (13).از طرف دیگر پژوهشهای بسیار اندکی درباره تاثیر محیط آبی و شنا بر میزان بهبود متابولیسم و التهاب در بیماران NASH وجود دارند. بر اساس نتایج یک مرور نظامند در سال 2018 نشان داده شد که تمرین استقامتی در آب باعث بهبود التهاب سیتمیک و کنترل وزن شد (18). با وجود نتایج متناقض در این زمینه و اثرات مفید تمرین در آب و همچنین علاقه ذاتی انسان به آب، همچنان تاثیر تمرین فاصلهای با شدت بالا در آب در بیماران مبتلا به استئاتوهپاتیت غیرالکلی توسط محققان تحقیق حاضر مشاهده نشده است. از اینرو تاثیر هشت هفته تمرین فاصلهای با شدت بالا در آب بر عوامل التهابی در بیماران مبتلا به استئاتوهپاتیت غیرالکلی مورد بررسی قرار گرفت.
مواد و روشها: در این مطالعه رتها با سن هشت هفته به دو گروه سالم (20= n) و رژیم پرچرب (HFD) (20= n) تقسیم شدند. پس از هشت هفته و اثبات القا بیماری، گروه HFD بهطور تصادفی به دو گروه کنترل-بیمار (9= n)، تمرین- بیمار (9= n)، تقسیم شدند؛ همچنین گروه سالم نیز به دو گروه کنترل-سالم (9= n) و تمرین-سالم (9= n) تقسیم شدند. رتهای گروه تمرین، تمرین HIIT شنا، شامل 20 نوبت 30 ثانیهای شنا با 30 ثانیه استراحت بین هر نوبت را بهمدت هشت هفته (سه روز در هفته) انجام دادند. برای مشخص نمودن تفاوت میان گروهها از آزمون آماری آنووای یکراهه و آزمون تعقیبی بونفرونی (05/0P<) استفاده شد.
ملاحظات اخلاقی: پروپوزال این مطالعه، توسط کمیته اخلاق دانشگاه علوم پزشکی شیراز مورد تایید قرار گرفته است (IR.SUMS.REHAB.REC.1400.008).
یافته ها:
همانگونه که در نمودار 1مشخص است؛ بر اساس نتایج آزمون تحلیل واریانس یکطرفه، میتوان گفت تفاوت معناداری بین میانگین TNF-α سرم خون وجود داشت (001/0=P). با توجه به نتایج آزمون تعقیبی بونفرونی این تفاوتها در متغیر TNF-α سرم خون، بین گروههای کنترل-سالم با کنترل-بیمار (001/0=P)، تمرین-بیمار (001/0=P) و تمرین-سالم (002/0=P)، کنترل-بیمار با تمرین-بیمار (012/0=P) و تمرین-سالم (001/0=P)، تمرین-سالم با تمرین-بیمار (002/0=P) بود. با توجه به نمودار 2اینگونه دریافت میشود که در هر چهار گروه در متغیر TGFβ1 تفاوت معنادار وجود ندارد (068/0=p). با اینحال با مقایسه میانگینها اینگونه دریافت میشود که میزان پروتئین TGFβ1 به دنبال فعالیت ورزشی تناوبی شنا با شدت بالا در گروه تمرین-بیمار نسبت به کنترل-بیمار به اندازه 1968/49 درصد کاهش یافته است. این در حالی است که این پروتئین در گروه تمرین-سالم نسبت به کنترل-بیمار به اندازه 2741/45 درصد کاهش یافته بود. در شکل ۱ باندهای پروتئینی مربوط به پروتئین TGFβ1 نشان داده شده است.
بحث ونتیجه گیری
نتایج تحقیق حاضر نشان دادند که تمرینات تناوبی شنا با شدت بالا باعث کاهش عوامل التهابی و فیبروزی میشوند و در مجموع میتوان نتیجه گرفت هشت هفته تمرینات شنای تناوبی باشدت بالا باعث بهبود عوامل التهابی و فیبروزی مرتبط با بیماری استئاتوهپاتیت غیرالکلی میشود. با این حال برای حصول نتیجه قطعی، میبایست این نوع تمرینات را در مطالعات انسانی در این جامعه بیمار مورد مطالعه قرار داد.
تقدیر و تشکر
مقاله حاضر برگرفته از پایاننامه دانشجویی دوره کارشناسی ارشد فیزیولوژی ورزشی (نویسنده اول) موسسه آموزش عالی زند شیراز با کد اخلاق IR.SUMS.REHAB.REC.1400.008 میباشد. در پایان از تمامی دوستان و همکارانی که در طی مراحل این پژوهش یاریکننده ما بودند، صمیمانه سپاسگزاری مینماییم.
تضاد منافع
نویسندگان این مقاله، هیچ نفع متقابلی از انتشار آن ندارند.
سهم نویسندگان (میزان مشارکت)
هر چهار نویسنده در آمادهسازی این مقاله مشارکت داشتهاند.
مهناز شکری، نبی الله اکبرنتاج شوب، جمال صادقی، ارسلان خانمحمدی اطاقسرا،
دوره 27، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده
مقدمه: عوامل متعددی در شکلدهی به رفتارها و رشد انگیزه در دانشآموزان مؤثر است. در این بین نقش عامل شناختی مانند سرمایههای روانشناختی پررنگتر از بقیه میباشد و شناخت عوامل اثرگذار بر آنها ضروری است. هدف از انجام پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی مداخله ذهنآگاهی و بازیدرمانی شناختی- رفتاری بر سرمایههای روانشناختی دختران نوجوان شهرستان آمل بود.
روش کار: پژوهش حاضر از نوع نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشآموزان دختر متوسطه اول پایه هفتم مدارس دولتی شهرستان آمل در سال تحصیلی 1402-1401 بود. از بین آنها تعداد 45 نفر با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و بهصورت تصادفی و با روش قرعهکشی در دو گروه آزمایش و کنترل (30 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل) جایگزین شدند. افراد حاضر در گروه آزمایش اول مداخله مداخله ذهنآگاهی (8 جلسه) و هر هفته دو جلسه و به مدت
60 دقیقه و گروه آزمایش دوم مداخله بازیدرمانی شناختی-رفتاری (10 جلسه) و هر هفته دو جلسه و به مدت 30 دقیقه دریافت نمودند. پرسشنامه مورد استفاد در این پژوهش شامل سرمایههای روانشناختی (Lutans و همکاران، 2007)، بود .دادههای پژوهش با روش تحلیل واریانس اندازهگیری مکرر ANOVA تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: یافتهها نشان داد که مداخله ذهنآگاهی و بازی درمانی شناختی- رفتاری بر سرمایههای روانشناختی، دانشآموزان دختر متوسطه اول شهرستان آمل اثر داشت (01/0 > P). همچنین آموزش ذهنآگاهی بر سرمایههای روانشناختی اثربخشتر از بازیدرمانی شناختی- رفتاری بود (0/01 > P).
نتیجه گیری: اگرچه هر دو روش آموزش ذهنآگاهی و بازیدرمانی موجب بهبود سرمایههای روانشناختی دانشآموزان شد، اما رویکرد و روش استفاده شده در هر کدام متفاوت است. آموزش ذهنآگاهی بیشتر بر تمرکز بر آگاهی و حضور ذهن در لحظه حال تمرکز دارد، در حالی که بازیدرمانی بیشتر بر تقویت مهارتها و تواناییهای روانشناختی از طریق فعالیتها و بازیهای تعاملی تمرکز دارد که این موارد بهتر میتواند سرمایههای روانشناختی را افزایش دهد.
سید صادق حسینی، محمد رضا یمقانی،
دوره 27، شماره 4 - ( 7-1403 )
چکیده
مقدمه: امروزه استفاده از هوش مصنوعی و یادگیری ماشین در تمام علوم، تأثیر گذاشته است. استفاده از آن برای شناسایی احساسات افراد با ادغام دادههای صوت و متن و تصویر دقت بالاتری را نسبت به سایر روشها نشان میدهد و این تشخیص کاربردهای زیادی برای روانشناسان و تعامل ماشین و انسان خواهد داشت. شناسایی احساسات انسان و واکنش افراد یکی از نکات مهم در روانشناسی و رواندرمانی میباشد. شناسایی احساسات تاکنون بصورت فردی و بوسیله بررسی واکنش چهره، نوع سخن گفتن و یا دستنوشتههای اشخاص به محرکهای و رویدادها شناسایی، بررسی و تجزیه و تحلیل میشود. با توجه به شرایط فرد آنالیز شونده و یا شرایط فرد آنالیزکننده ممکن است از دقت لازم برخوردار نباشد. این مقاله سعی دارد با توجه به روشهای هوش مصنوعی و یادگیری ماشین بتواند با دقت بالایی این تشخیص را از دادههای صوت و متن و تصویر استخراج نماید
روش کار: این پژوهش از حیث روش از نوع همبستگی بین احساسات و دادههای ورودی و بر اساس روشهای یادگیری ماشین و تحلیل رگرسیون برای پیشبینی یک متغیر ملاک بر اساس چند متغیر پیشبین میباشد (متغیر ملاک طبقه احساسی ویژگیها و متغیرهای پیشبین صوت و تصویر و متن میباشند) جامعه آماری پژوهش مجموعه دادگان IEMOCAP و از حیث نوع داده این پژوهش، آمیخته کمی- کیفی میباشد.
یافتهها: نتایج بهدستآمده نشان داد ترکیب اطلاعات صوت و تصویر و متن برای تشخیص احساسات چند حالته انسانی نسبت به تشخیص احساسات از هرکدام از دادهها بصورت تنها از دقت بسیار بالاتری برخوردار است.دقت این پژوهش عدد 9/82 را در مجموعه دادگان مبنا نشان میدهد.
نتیجه گیری: نتایج حاکی از دقت قابل قبول نسبت به تشخیص ادغام دادههای صوت و متن و تصویر نسبت به هر داده بصورت منفرد در تشخیص احساسات انسانی توسط روش یادگیری ماشین و هوش مصنوعی میباشد.
سمانه قبادی، کیوان کاکابرایی، محمود گودرزی،
دوره 27، شماره 4 - ( 7-1403 )
چکیده
مقدمه: برای بسیاری از افراد، ناباروری بحرانی بزرگ و عامل استرس روانی است که بسیاری از واکنشهای روانی منفی را ایجاد میکند. هدف از انجام پژوهش، طراحی بسته آموزشی مقابلهای شناختی- رفتاری با تنیدگی ناباروری و اثربخشی آن بر امیدواری زنان نابارور بود.
روش کار: پژوهش حاضر به شیوه آمیخته که در بخش کیفی، از نوع تحلیل محتوا و در بخش کمی، نیمه تجربی، از نوع طرح پیشآزمون- پسآزمون- پیگیری دوماهه با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش، زنان نابارور مراجعهکننده به مراکز ناباروری و مطب متخصصان زنان و نازایی شهر کرمانشاه در سال 1401 بود. 40 نفر از زنان نابارور با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی ساده در دو گروه (آزمایش و گواه) جایگزین شدند. دادهها توسط پرسشنامه استرس ناباروری نیوتن و همکاران (۱۹۹۹) و امیدواری اشنایدر (1991) گردآوری شد. دادهها توسط آزمون روایی محتوایی و آزمون آنالیز واریانس اندازهگیری مکرر تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: بسته آموزشی طراحی شده دارای روایی و کفایت لازم بود. یافتهها نشان داد بین پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری در مؤلفه امیدواری تفاوت معنیدار بود و این تفاوت تا مرحله پیگیری تداوم داشت.
نتیجهگیری: از بسته آموزشی مقابلهای شناختی- رفتاری با تنیدگی ناباروری زنان نابارور میتوان برای کاهش تنیدگی و افزایش امیدواری زنان نابارور بهره گرفت.
حدیث طهماسبی ارشلوپور، داریوش خواجوی، فردین فرجی،
دوره 28، شماره 2 - ( 2-1404 )
چکیده
مقدمه: مولتیپل اسکلروزیس (Multiple sclerosis) MS، شایعترین اختلال سیستم عصبی در جوانان است و مشکلات تعادلی ناشی از آن میتواند باعث ایجاد اختلال در حفظ وضعیت ایستاده، محدودیت در راه رفتن و در نهایت افتادن بیماران مبتلا شود. هدف این پژوهش، بررسی تأثیر مداخله حرکتی و شناختی بر تعادل و اعتماد به تعادل بیماران مولتیپل اسکلروزیس بود.
روش کار: جامعه آماری پژوهش، افراد مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (با دامنه سنی 60-20 و نمره مقیاس ناتوانی بین 4-2) مراجعه کننده به انجمن مولتیپل اسکلروزیس شهر اراک بودند. از بین آنها 30 نفر به روش در دسترس انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه مساوی تجربی و شاهد اختصاص یافتند. آزمودنیها در پیشآزمون، آزمونهای «برخاستن و رفتن زماندار» (TUG) و «ایستادن روی یک پا» را انجام دادند و مقیاس اعتماد به تعادل ویژه فعالیتها را تکمیل کردند. پس از اعمال برنامه مداخله ترکیبی حرکتی و شناختی، پسآزمون انجام شد. دادهها با آزﻣون تحلیل وواریانس مرکب تحلیل شدند.
یافتهها: میانگین نمره گروه تجربی در مقایسه با گروه شاهد در آزمونهای برخاستن و رفتن زماندار (0/002 P ≤) و ایستادن روی یک پا (0/001 P ≤) به طور معنیداری بهبود یافت. در پسآزمون، بین میانگین نمره مقیاس اعتماد به تعادل ویژه فعالیتهای دو گروه تجربی و شاهد تفاوتی معنیداری مشاهده نشد (0/153P > ).
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای این پژوهش، استفاده از برنامه مداخله ترکیبی حرکتی و شناختی بر بهبود چابکی و تعادل پویا و ایستای بیماران مولتیپل اسکلروزیس، پیشنهاد میشود. به نظر میرسد برای افزایش اعتماد به تعادل بیماران به دلیل ذهنی بودن به مدت زمان بیشتری برای تمرین نیاز است.