اعظم داودی، حمید طاهر نشاط دوست، حسن پاشا شریفی،
دوره 14، شماره 4 - ( 7-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: تحقیقات مختلف، نقایص شناختی را به عنوان یکی از جنبه های مهم اسکیزوفرنیا مطرح کرده اند. علاوه بر این وجود روان پریشی در این بیماران می تواند بر میزان نقص در عملکردهای اجرایی تاثیر گذار باشد. هدف از انجام این پژوهش مقایسه عملکردهای اجرایی در بیماران اسکیزوفرنیا، افسردگی اساسی بدون روان پریشی و افراد بهنجار است.
مواد و روش ها: این پژوهش از نوع مقطعی می باشد. بدین منظور با روش نمونه گیری در دسترس، 28 بیمار اسکیزوفرنیک، 28 بیمار افسرده بدون روان پریشی و 28 آزمودنی بهنجار از بیمارستان های شهر تهران انتخاب و بر اساس متغیرهای سن، جنس و سطح تحصیلات همسان سازی شدند.عملکردهای اجرایی آزمودنی ها به وسیله آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین مورد ارزیابی قرار گرفت. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی تحلیل شد.
نتایج: بیماران اسکیزوفرنیا در مقایسه با بیماران افسرده بدون روان پریشی و آزمودنی های بهنجار در همه ی متغیرهای آزمون ویسکانسین عملکرد ضعیف تری داشتند (001/0>p). همچنین بیماران افسرده نسبت به افراد بهنجار خطای در جاماندگی بیشتری نشان دادند(001/0>p)، ولی تفاوت معنی داری بین دو گروه در متغیرهای تعداد طبقات و خطاهای خاص وجود نداشت.
نتیجه گیری: آسیب بیشتر در عملکردهای اجرایی در آزمون ویسکانسین به طور عمده ای با روان پریشی مرتبط می باشد که ممکن است به صورت نیمرخ اختصاصی اسکیزوفرنیا مطرح شود و می توان با توجه به میزان نقص در عملکرد اجرایی در هر گروه از بیماران، پیش آگهی مثبت یا منفی را در ابتدای امر تشخیص داد.
حمید رضا جمیلیان، کامران باقرزاده، زینب ناظری ،
دوره 14، شماره 6 - ( 11-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: افسردگی اساسی یکی از شایعترین بیماریهای روانپزشکی و اسکیزوفرنی جزو بدترین بیماریهای بشر میباشند. لذا یافتن روش درمانی ارزان و کم عارضه کمک شایانی به بیماران خواهد کرد. این مطالعه به منظور مقاسیه سطح سرمی ویتامین دی، هورمون پاراتیروئید، کلسیم و فسفر در اسکیزوفرنی، افسردگی، و افراد سالم انجام شده است.
مواد و روشها: در این مطالعه مقطعی-تحلیلی میزان سطح سرمی ویتامین دی، هورمون پاراتیروئید، کلسیم و فسفر در 100 نفر بیمار افسردگی اساسی، 100 نفر بیمار اسکیزوفرنی و 100 نفر افراد سالم اندازهگیری شد. افرادی که نارسایی کلیه، نارسایی کبد، بیماریهای پاراتیروئید، مصرف مکملهای کلسیم، فسفر، ویتامین دی و هورمون پاراتیروئید داشتند، از مطالعه حذف شدند. از نرم افزار 15 SPSS جهت تجزیه و تحلیل دادهها استفاده شد.
یافته ها: افسردگی با کاهش سطح سرمی ویتامین دی و افزایش سطح سرمی هورمون پاراتیروئید همراهی داشت (به ترتیب001/0p< و 01/0=p) ولی از نظر آماری تفاوت معنیداری بین افسردگی و افراد سالم از نظر میزان سطح سرمی کلسیم و فسفر مشاهده نشد (به ترتیب 69/0=p و15/0=p). اسکیزوفرنی با کاهش سطح سرمی ویتامین دی و کاهش سطح سرمی فسفر همراهی داشت (به ترتیب001/0< p و 01/0=p) ولی از نظر آماری تفاوت معنیداری بین اسکیزوفرنی و افراد سالم از نظر میزان سطح سرمی کلسیم و هورمون پاراتیروئید مشاهده نشد (به ترتیب47/0=p و 67/0=p).
نتیجه گیری: از آنجا که افسردگی و اسکیزوفرنی با کاهش سطح سرمی ویتامین دی همراهی دارد، استفاده از مکملهای ویتامین دی میتواند در درمان این بیماران مفید باشد.
مهری جمیلیان، محمد رفیعی، حمیدرضا جمیلیان، اعظم اسمخانی،
دوره 14، شماره 6 - ( 11-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به نقش اساسی فرزندآوری در خانواده ایرانی، شیوع زیاد ناباروری و ابعاد فرهنگی اجتماعی آن، این مطالعه با هدف بررسی وضعیت سلامت عمومی زنان نابارور و مقایسه آن با زنان بارور انجام شده است.
مواد و روشها: پژوهش حاضر یک مطالعه مورد شاهدی بوده که بر روی 147 زن نابارور و 147 زن بارور به عنوان گروه شاهد که از لحاظ متغیرهای تأثیرگذار همسان شده بودند، انجام گرفت. ابزار جمعآوری اطلاعات شامل پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک و پرسشنامه سلامت عمومی(GHQ) بود که توسط هر دو گروه تکمیل شد. نتایج به دست آمده با استفاده از رگرسیون لجستیک، آزمون تی و کای دو با کمک نرم افزار10 STATA مورد بررسی قرار گرفتند.
یافته ها: میانگین نمره سلامت عمومی در زنان بارور 72/924/19 و در زنان نابارور 71/1006/28 بود که میانگین نمره در زنان نابارور از زنان بارور به صورت معنیداری بیشتر بود(001/0 p<)، همچنین میانگین نمرات حیطههای علائم جسمانی، اضطراب، کنش اجتماعی و افسردگی در زنان نابارور به صورت معنیداری از زنان بارور بیشتر بود(001/0 p<). اختلاف آماری معنیداری بین میانگین سن و طول مدت ازدواج در دو گروه وجود نداشته است و توزیع سطوح تحصیلات، شغل و درآمد نیز دو گروه یکسان بوده است.
نتیجه گیری: میانگین نمره سلامت عمومی و مقیاسهای شکایات جسمانی، اضطراب، اختلال در کنش اجتماعی و افسردگی در زنان نابارور به صورت معنیداری بیشتر از این شاخص در زنان بارور بود که بیانگر ابتلای آنها به سطوحی از امراض سلامت عمومی بوده است.
محمد نریمانی، سعید آریاپوران، عباس ابوالقاسمی، بتول احدی،
دوره 15، شماره 2 - ( 3-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: ذهنآگاهی و تنظیم هیجان نقش مهمی در متغیرهای مرتبط با سلامت روان در جانبازان شیمیایی ایفا میکنند. هدف مطالعه حاضر بررسی اثر بخشی آموزشهای ذهنآگاهی مبتنی بر کاهش استرس و تنظیم هیجان بر عاطفه و خلق جانبازان شیمیایی میباشد. مواد و روشها: در این مطالعه مداخلهای که با استفاده از دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل انجام شد، 47 نفر از جانبازان شیمیایی مرد شهرستان سردشت که دارای نمره بالا در پرسشنامه سلامت عمومی بودند، به صورت تصادفی انتخاب و سپس در سه گروه آموزش ذهنآگاهی، آموزش تنظیم هیجان و گروه کنترل جایگزین شدند. برای گروه اول آموزش ذهنآگاهی مبتنی بر کاهش استرس و برای گروه دوم آموزش تنظیم هیجان اعمال شد و گروه کنترل هیچ نوع آموزشی دریافت نکردند. دادههای پژوهش با کمک پرسشنامه سلامت روانی، مقیاس عاطفه مثبت و منفی و مقیاس افسردگی- شادکامی جمعآوری شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آنالیز واریانس با اندازهگیری مکرر استفاده شد. یافتهها: نتایج نشان داد که آموزشهای ذهنآگاهی مبتنی بر کاهش استرس و تنظیم هیجان نسبت به گروه کنترل به طور معنیداری بر افزایش عاطفه مثبت و خلق و بر کاهش عاطفه منفی اثر بخش بودهاند(01/0>p). نتیجهگیری: نتایج پژوهش حاکی از اثربخشی آموزشهای ذهنآگاهی و تنظیم هیجان بر عاطفه و خلق جانبازان شیمیایی است. بنابراین توجه به اثربخشی ذهن آگاهی و تنظیم هیجان بر متغیرهای مرتبط با سلامت روان در جانبازان شیمیایی از اهمیت ویژهای برخوردار است.
بهمن صالحی، حسن صلحی، امیر رضا فتوت، درخشنده معتمدی، شیرین مرادی، سمیه ابراهیمی،
دوره 15، شماره 3 - ( 5-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: اعتیاد به مواد مخدر بدون شک از جمله بزرگترین مشکلات جوامع بشری محسوب شده که هر ساله دولتها میزان زیادی از بودجههای خود را صرف مبارزه با آن میکنند. با توجه به این که بسیاری از معتادان، علاوه بر اعتیاد سبب ایجاد مشکلات روانپزشکی زیادی در خانواده میگردند، هدف این مطالعه مقایسه این اختلالات در خانواده معتادان و غیر معتادان میباشد. مواد و روشها: پژوهش حاضر یک پژوهش مورد – شاهدی میباشد که به صورت نمونهگیری تصادفی ساده بر روی 650 نفر از خانوادههای افراد معتاد و افراد غیر معتاد با استفاده از پرسشنامه SCL-90-R انجام گردیده است. دادههای جمعآوری شده با استفاده از آزمونهای کای اسکوئر و تی مستقل و با نرم افزار SPSS نسخه 18مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتهها: اختلالات روانپزشکی در خانوادههای افراد معتاد نسبت به خانوادههای غیر معتاد اختلاف معنیداری دارند(005/0=p) و از بین 9 اختلال روانپزشکی مورد سنجش، تنها اختلالات اضطرابی، پرخاشگری، پارانوئیا و افسردگی در سه نوع بیمارگونه، مرزی و در مجموع (بیمارگونه و مرزی) در خانوادههای افراد معتاد نسبت به غیر معتاد با(005/0p=) بیشتر بودند. نتیجه گیری: وابستگی به مواد یکی از اعضاء خانواده، سهم مهمی در بهداشت روانی سایر اعضای خانواده ایفا میکند و نیاز به مداخله جدی درمانی و پیشگیری هر دو میباشد.
محمد نریمانی، سوران رجبی، سیما دلاور،
دوره 16، شماره 2 - ( 2-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: باتوجه به ارتباط ریتم بتا (30-13 هرتز) با حالت هوشیاری و توجه و ارتباط تتا (8-4 هرتز) با حالت خواب واره و بی توجهی، در این مطالعه امکان آموزش افراد دارای علایم بیش فعالی و نقص توجه برای بهبود ویژگیهای آنها بررسی شد. بنابراین هدف این تحقیق بررسی تأثیر نوروفیدبک در کاهش علایم بیش فعالی و نقص توجه دانشجویان میباشد.
مواد و روشها: در این مطالعه مداخلهای که با استفاده از یک گروه آزمایش و یک گروه کنترل انجام شد، 34 نفر از دانشجویان دختر که دارای نمره بالا در پرسشنامه بیش فعالی کانرز و نسبت تتا-بتا بودند، به صورت تصادفی انتخاب و سپس در دو گروه آموزش نوروفیدبک و گروه کنترل جایگزین شدند. برای گروه اول آموزش نوروفیدبک در 20 جلسه اعمال شد و گروه کنترل هیچ نوع آموزشی دریافت نکرد. دادههای پژوهش با کمک دستگاه نوروفیدبک (NFT)، پرسشنامه تشخیصی کوتاه اختلال بیش فعالی – کم توجهی بزرگسالان کانرز، و آزمون عملکرد پیوسته (CPT) جمعآوری شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از تحلیل کوواریانس چند متغیره استفاده شد.
یافتهها: نتایج بیانگر بهبودی معنیدار در همه ابعاد آزمون عملکرد پیوسته یعنی (پاسخهای صحیح، خطای حذف و خطای ارائه) و ابعاد آزمون بیش فعالی یعنی (مشکل بیتوجهی/حافظه، بیشفعالی/ بیقراری، تکانهای /هیجانی بودن، تصور کلی از خود و شاخص ADHD) در گروه نوروفیدبک بود(001/0p<).
نتیجهگیری: نتایج این پژوهش حاکی از کارآیی نوروفیدبک به عنوان یک شیوه درمانی در درمان مشکلات توجه و کاهش علایم بیش فعالی در دانشجویان دختر مبتلا به اختلال بیش فعالی و نقص توجه در مقایسه با گروه کنترل است.
اسحق رحیمیان بوگر، کاوه علوی، مریم اصفهانی،
دوره 17، شماره 1 - ( 1-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: فهم ایده پردازی خودکشی و عوامل آن پیامدهای بالینی ارزشمندی در حوزه های پیشگیری و مداخله در بحران دارد. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش پیش بین عوامل روانشناختی، جمعیتشناختی و اجتماعی- اقتصادی در ایده پردازی خودکشی بود.
مواد و روش ها: در یک مطالعه توصیفی مقطعی، 671 نفر از جمعیت عمومی شهر سمنان با روش نمونه گیری داوطلبانه انتخاب شدند. دادهها با استفاده از پرسشنامه پنج عاملی شخصیتی نئو، چک لیست نشانه های روانی، پرسشنامه سبک دفاعی، مقیاس افکار خودکشی بک، مقیاس ناامیدی بک، پرسشنامه حمایت اجتماعی و پرسشنامه جمعیت شناختی جمعآوری و با همبستگی و رگرسیون لوجستیک با استفاده از SPSS تحلیل گردید.
یافته ها: سطح تحصیلات (237/1OR=؛014/0p<)، روابط خانوادگی (873/1 OR=؛010/0p<)، درآمد (211/4OR=؛0030p<)، وضعیت اشتغال (149/3 OR=؛008/0p<)، سابقه بیماری روان پزشکی (754/5 OR=؛003/0p<)، سابقه بستری در بخش روانپزشکی (003/2 OR=؛011/0p<)، روان رنجورخویی (136/6 OR=؛001/0p<)، برونگرایی (612/3 OR=؛005/0p<)، سبک دفاعی نوروتیک (468/2 OR=؛005/0p<)، سبک دفاعی بالغ (107/4 OR=؛002/0p<)، سبک دفاعی نابالغ (059/3 OR=؛003/0p<)، حمایت اجتماعی (609/7 OR=؛001/0p<)، و ناامیدی (834/9 OR=؛001/0p<) به طور معناداری افراد دارای ایده پردازی خودکشی را از افراد فاقد ایده پردازی خودکشی تفکیک کردند (001/0P<). این متغیرها در کنار هم، 4/97% ایده پردازی خودکشی را به درستی پیش بینی می کنند.
نتیجهگیری: در این مدل، عوامل روانشناختی، جمعیتشناختی و اجتماعی- اقتصادی خطرساز نسبت شانس ایده پردازی خودکشی را افزایش می دهد. این یافته ها در طراحی مداخلات پیشگیرانه و برنامه های مداخله در رفتارهای خود آسیب رسان اهمیت دارد.
نرگس برزگر حسین آبادی، علیرضا سلیمی نیا، عصمت دانش، رقیه نوری پور لیاولی،
دوره 17، شماره 10 - ( 10-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماری سلیاک یک التهاب ایمنی روده کوچک میباشد که ناشی از حساسیت به گلوتن در رژیم غذایی و پروتئینهای مرتبط با آن در افراد به طور ژنتیکی است. این پژوهش با هدف تعیین پنج عامل بزرگ شخصیت و طرحوارههای ناسازگار اولیه در بیماران دچار سلیاک و افراد سالم انجام شد.
مواد و روشها: در این مطالعه مورد- شاهدی تعداد 108 بیمار مبتلا به سلیاک به روش نمونهگیری در دسترس و 108 نفر از افراد غیر بیمار از 4 دانشکده پرستاری، روانشناسی، ادبیات و حسابداری دانشگاه آزاد اسلامی کرج به صورت نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. هر دو گروه پرسشنامههای نسخه کوتاه پنج عاملی شخصیت نئو و طرحوارههای ناسازگار یانگ را پاسخ دادند. دادهها با استفاده از آزمون تی مستقل، آزمون تجزیه و تحلیل واریانس و تجزیه و تحلیل واریانس چند متغیره، آزمون بن فرونی و آزمون لاندای ویکلز و در نرم افزار SPSS نسخه 19 تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج نشان داد که از میان پنج عامل بزرگ شخصیت، نمره روان آزردهگی بیماران دچار سلیاک بیشتر از افراد سالم بود. همچنین نمرههای بیماران در مولفههای طرحوارههای ناسازگار اولیه محرومیت هیجانی، بیاعتمادی، نقص/ شرم، انزوای اجتماعی/ بیگانگی، وابستگی/ بیکفایتی، آسیبپذیری نسبت به ضرر یا بیماری، خود تحول نیافته/ گرفتار، شکست، استحقاق/ بزرگ منشی، خویشتن – داری و خود انضباطی ناکافی، اطاعت، ایثار، معیارهای سرسختانه/ عیب جویی افراطی و بازداری هیجانی در مقایسه با افراد سالم، بالاتر بود.
نتیجهگیری: این بررسی نشان داد که با توجه به تأثیر پذیری بیماری سلیاک از طرحوارههای ناسازگار اولیه، میتوان از دورههای آموزشی روانشناختی و طرحواره درمانی در بهبود الگوهای هیجانی و شناختی این بیماران استفاده کرد.
نرگس زمانی، مهران فرهادی، حمیدرضا جمیلیان، مجتبی حبیبی،
دوره 17، شماره 11 - ( 11-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: تکانشگری هسته اصلی بسیاری از آسیبهای اجتماعی میباشد، لذا هدف پژوهش حاضر تعیین میزان اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیکی با تکیه بر مولفههای تحمل پریشانی و نظم بخشی هیجانی بر رفتارهای تکانشی و خشمهای انفجاری بود.
مواد و روشها: پژوهش حاضر پژوهشی نیمه تجربی، پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل میباشد. جامعه آماری پژوهش حاضر بیماران زن مراجعه کننده به مرکز آموزشی درمانی امیرکبیر شهر اراک بودند. نمونه پژوهش حاضر شامل 32 بیمار بود که تشخیص رفتارهای تکانشی و خشمهای انفجاری را به تشخیص روانپزشک مرکز دریافت نمودند که این افراد به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. این بیماران با استفاده از مصاحبه تشخیصی ساختار یافته براساس راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی، مقیاس تکانشگری بارات، مقیاس تحمل پریشانی و مقیاس دشواری تنظیم هیجانی در مرحله پیش آزمون و پس آزمون مورد بررسی قرارگرفتند. سپس گروه آزمایش در 8 جلسه (2-30/2ساعته) تحت رفتاردرمانی دیالکتیک قرار گرفتند و به گروه کنترل هیچ درمانی دریافت نکردند. دادهها با استفاده از تحلیل واریانس مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که بین دو گروه آزمایش و کنترل بعد از اجرای رفتاردرمانی دیالکتیکی با تکیه بر مولفههای تحمل پریشانی و نظم بخشی هیجانی در متغیرهای رفتارهای تکانشی و خشمهای انفجاری تفاوت معنیداری وجود دارد(01/0p<).
نتیجهگیری: مولفههای تحمل پریشانی و نظمبخشی هیجانی در رفتاردرمانی دیالکتیکی در کاهش خشمهای انفجاری و رفتارهای تکانشی موثر است.
نرگس زمانی، مجتبی حبیبی، محمد درویشی،
دوره 18، شماره 1 - ( 1-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: افسردگی در رأس فهرست بیماریهای روانی قرار دارد که حدود 25 درصد مراجعین به مراکز بهداشتی در جهان را به خود اختصاص میدهند و تاکنون شیوههای مختلفی برای درمان آن ارایه شده است. لذا، هدف پژوهش تعیین میزان اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیکی در مقایسه با گروه درمانی شناختی رفتاری در کاهش افسردگی مادران کودکان معلول بود.
مواد و روشها: مطالعه حاضر، پژوهشی نیمه تجربی با گروه آزمایش و کنترل میباشد. جامعه آماری پژوهش حاضر مادران بیماران مراجعه کننده به مراکز جسمی حرکتی، کار درمانی، فیزیوتراپی بود که علائم افسردگی را داشتند. با روش نمونهگیری در دسترس در هر گروه تعداد 8 بیمار انتخاب شدند. ابزار اندازهگیری شامل مصاحبه بالینی ساخت دار برای اختلالهای محور یک بر اساس DSM-IV و فرم بازبینی شده پرسشنامه افسردگی بک بود. گروه آزمایش رفتار درمانی دیالکتیک و رفتاردرمانی-شناختی طی 2ماه (8 جلسه 2 تا 5/2 ساعته) تحت آموزش قرار گرفتند، در حالی که در این مدت گروه کنترل هیچ مداخلهای را دریافت نکردند.
یافتهها: نتایج نشان داد که بین میانگینهای نمرات افسردگی گروه آزمایشی رفتاردرمانی دیالکتیکی و گروه درمانی شناختی با گروه کنترل تفاوت معنیداری وجود دارد(001/0>p). همچنین بین میانگینهای نمرات افسردگی گروه آزمایشی رفتاردرمانی دیالکتیکی و گروه درمانی شناختی تفاوت معنیداری وجود دارد(001/0>p).
نتیجهگیری: در حوزه درمان و زمینه کار با افراد افسرده و افرادی که در حالت بحران به سر میبرند، رفتاردرمانی دیالکتیکی و رفتاردرمانی شناختی با توجه به ماهیت آن، بسیار کارا و نوید بخش به نظر میرسد.
منیر شایسته فر، رضا ماستری فراهانی، فاطمه فدائی فتح آبادی، محسن نوروزیان، امیرحسین معماری،
دوره 18، شماره 1 - ( 1-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از ویژگیهای مورفولوژیک که در افراد دارای اتیسم الگوی متفاوتی با هم سن و سالانشان دارد، اندازه دور سر و فاکتورهای مرتبط با آن (طول و عرض سر) است. هدف ما ارزیابی شاخص دور سر و تعیین ارتباط آن با فاکتورهای شناختی در جمعیت کودکان و نوجوانان دارای اختلالات طیف اُتیسم بوده است.
مواد و روشها: در این مطالعه مقطعی، نمونه پژوهش شامل 129 دانش آموز 7 تا 18 سال مبتلا به اُتیسم و 103 دانش آموز کم توان ذهنی در گروه کنترل بود. اندازه دور سر توسط متر نواری، طول و عرض سر توسط کولیس اندازهگیری شد. همچنین والدین به پرسشنامه ارزیابی فاکتورهای شناختی- اجتماعی پاسخ دادند.
یافتهها: نتایج این مطالعه نشان داد که دور سر، طول و همچنین عرض سر افراد مبتلا به اُتیسم از افراد مبتلا به کم توانی ذهنی بزرگتر است(001/0=p). افراد مبتلا به اُتیسم در نمره کل و خرده مقیاسهای پرسشنامه فاکتورهای شناختی-اجتماعی، نمره کمتری نسبت به گروه کم توان ذهنی به دست آوردند(001/0>p). همچنین یافتهها نشان دادند که با افزایش اندازه دور سر در افراد دارای اُتیسم، توانایی آنان در مهارتهای شناختی-اجتماعی کاهش مییابد(05/0>p).
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که الگوی رشدی و ارتباط شاخصهای آنتروپومتریک مربوط به اندازه دور سر با فاکتورهای شناختی در کودکان و نوجوانان مبتلا به اُتیسم با کودکان کم توان ذهنی تفاوت معنیداری دارد.
زهرا کریمی، احمد علیپور، طیبه محتشمی،
دوره 18، شماره 3 - ( 3-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: سندرم قبل از قاعدگی (PMS)، مجموعهای از نشانههای تکرارشونده فیزیکی و روانشناختی است که در فاز لوتئال چرخه قاعدگی رخ میدهد و با شروع قاعدگی برطرف میشود. هدف از مطالعه حاضر، بررسی تأثیر کلسیم درمانی با ویتامینD و رفتار درمانی شناختی بر مولفههای علایم سندرم قبل از قاعدگی در زنان مبتلا به این اختلال است.
مواد و روشها: این مطالعه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری شامل 250 زن کارمند دانشگاههای شهر تهران در سال تحصیلی93-92 بود. پرسشنامه سنجش علایم سندرم قبل از قاعدگی (PSST) به عنوان ابزار ارزشیابی به کار برده شد. دادهها پس از جمعآوری از طریق شاخصهای آمار توصیفی و تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت(p<0.05).
یافتهها: کمترین سن اعضای نمونه 24 سال بود، 5/52 درصد از اعضای نمونه دارای تحصیلات کارشناسی ارشد بودند و60 درصد مجرد بودند. روش درمانی شناختی-رفتاری و کلسیم درمانی و ویتامین D در بهبود مولفههای علایم سندرم قبل از قاعدگی در سطح p<0.05 معنیدار بود.
نتیجهگیری: تلفیق رفتار درمانی- شناختی و مکمل کلسیم و ویتامین D در بهبود مولفههای علایم سندرم قبل از قاعدگی به طور معنیداری موثر است و کاربرد این روشها توسط مشاورین و متخصصین زنان توصیه میشود.
نرگس زمانی، مهران فرهادی، حمیدرضا جمیلیان، مجتبی حبیبی،
دوره 18، شماره 8 - ( 8-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: هدف از پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی در کاهش خشمهای انفجاری بود.
مواد و روشها: این طرح پژوهشی نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. گروه نمونه32بیمار مبتلا به خشمهای انفجاری مراجعه کننده به مرکز آموزشی درمانی امیرکبیر اراک بودند که به صورت تصادفی به گروههای آزمایش (رفتار درمانی دیالکتیکی) و گروه کنترل تقسیم شدند. گروه آزمایش در16 جلسه 2 تا 5/2 ساعته به صورت گروهی تحت آموزش مهارتهای رفتاردرمانی دیالکتیکی قرار گرفتند. برای جمعآوری دادهها، بیماران قبل و بعد از مداخله پرسشنامه تکانشگری آیزنک را کامل کردند و با توجه به این که پیش فرضهای لازم برای انجام تحلیل کوارریانس چند متغیره و تحلیل واریانس چند متغیره برآورده نشد از تحلیل واریانس تک متغیره استفاده شد.
یافتهها: نتایج آزمون تحلیل واریانس نشان داد که رفتار درمانی دیالکتیکی خشمهای انفجاری را به طور معنیداری کاهش میدهد.
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای پژوهش، میتوان بیان کرد که رفتار درمانی دیالکتیکی موجب کاهش خشمهای انفجاری در افراد تحت درمان شده و استفاده از این روش درمانی میتواند جزء برنامههای مداخلاتی در سطوح گروههای هدف مراکز روان درمانی قرار گیرد همچنین، این روش از طریق کاهش خشمهای انفجاری به بهرهوری زندگی درمانجویان کمک می نماید.
فریده هاشمیان نژاد، نصرالله ویسی، ناصر شیرکوند، جمال عاشوری،
دوره 18، شماره 8 - ( 8-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: بسیاری از مشکلات اصلی دانشآموزان مبتلا به اختلال نقص توجه به اختلال عملکرد اجرایی مربوط میشود که در این زمینه آموزش نوروفیدبک و بازیهای رایانهای موثر هستند. این مطالعه با هدف مقایسه اثربخشی آموزش نوروفیدبک و بازیهای رایانهای بر توانایی توجه پیوسته و برنامهریزی دانشآموزان مبتلا به اختلال نقص توجه انجام شد.
مواد و روشها: این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش، همه دانشآموزان ابتدایی مبتلا به اختلال نقص توجه مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر مشهد در سال 1393 بودند. در مجموع 45 دانشآموز با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در سه گروه قرار گرفتند. گروههای آزمایش با روشهای نوروفیدبک و بازیهای رایانهای در 12 جلسه 60 دقیقهای آموزش دیدند. برای اندازهگیری توجه پیوسته از آزمون کامپیوتری CPT و برای اندازهگیری برنامهریزی از آزمون کامپیوتری برج لندن استفاده شد. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه 19 و با روش کوواریانس چند متغیره (مانکووا) تحلیل شدند.
یافتهها: یافتهها نشان داد هر دو روش آموزش نوروفیدبک و بازیهای رایانهای به طور معنیداری باعث افزایش توجه پیوسته و برنامهریزی در دانشآموزان مبتلا به اختلال نقص توجه میشوند. همچنین، تفاوت معنیداری میان این دو روش در توجه پیوسته و برنامهریزی وجود نداشت(05/0>p).
نتیجهگیری: نتایج نشان داد که روشهای آموزش نوروفیدبک و بازیهای رایانهای در بهبود توجه پیوسته و برنامهریزی دانشآموزان مبتلا به اختلال نقص توجه موثر هستند. بنابراین، مشاوران و درمانگران میتوانند از روشهای مذکور در درمان دانشآموزان مبتلا به اختلال نقص توجه استفاده کنند.
مرضیه السادات سجادی نژاد، کریم عسگری، حسین مولوی، پیمان ادیبی،
دوره 18، شماره 10 - ( 10-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: اخیراً نقش علایم روانشناختی در سیر بیماریهای مزمن و به کارگیری درمانهای روانشناختی به عنوان درمانهای مکمل مورد توجه قرار گرفته است. هدف از پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی مدیریت استرس شناختی-رفتاری، آموزش خوش بینی و درمان طبی مرسوم بر علائم جسمی، استرس ادراک شده، ادراک بیماری و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به کولیت اولسراتیو بوده است.
مواد و روشها: در این مطالعه، 30 نفر از بیماران زن مبتلا به کولیت اولسراتیو به شیوه نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در سه گروه مدیریت استرس شناختی-رفتاری(10 نفر)، آموزش خوش بینی(10 نفر) و درمان طبی مرسوم(10 نفر) قرار گرفتند. هر سه گروه به پرسشنامه استرس ادراک شده، پرسشنامه ادراک بیماری، پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی و شاخص فعالیت بیماری کولیت پاسخ دادند. سپس سه گروه آزمایشی در 9 جلسه مداخله گروهی مدیریت استرس شناختی-رفتاری و آموزش خوش بینی شرکت کردند و پس از آن هر سه گروه مجدداً به مقیاسها پاسخ دادند و این کار در یک پیگیری 6 ماهه تکرار گردید. برای تحلیل دادهها از تحلیل کوواریانس استفاده شد.
یافتهها: نتایج پژوهش حاکی از اثربخشی هر دو شیوه مداخله بر ادراک بیماری، استرس ادراک شده و کیفیت زندگی و عدم اثربخشی مداخلات بر علائم جسمانی بود.
نتیجهگیری: در مجموع میتوان اظهار داشت که مداخلات روانشناختی از جمله مدیریت استرس و آموزش خوش بینی میتواند در بهبود علائم روانشناختی بیماران مبتلا به بیماری کولیت اولسراتیو و درمان جامع آنها سودمند باشد.
کیانوش امینی، حمید طاهر نشاط دوست، محمد علی مظاهری، محمدعلی نادی،
دوره 18، شماره 12 - ( 12-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: سوء استفاده جنسی از کودکان با عوارض بسیار زیادی مانند اختلال استرس پس از سانحه، افسردگی، اضطراب و مشکلات رفتاری توام میباشد. این مطالعه با هدف به کارگیری درمان مبتنی بر آموزش یادآوری خاص بر میزان افسردگی و اضطراب کودکان دارای اختلال استرس پس از سانحه ناشی از سوء استفاده جنسی انجام شد.
مواد و روشها: این پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل انجام پذیرفت. 34 کودک دارای اختلال استرس پس از سانحه ناشی از سوء استفاده جنسی به روش نمونهگیری دردسترس انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه قرار گرفتند. گروه آزمایش طی 7 جلسه 5/1 ساعته، آموزش را دریافت کردند. به منظور گردآوری دادهها از دو پرسشنامه اضطراب اسپنس و افسردگی کودکان استفاده شد. تحلیل دادهها به کمک نرم افزار SPSS نسخه 20 و به روش تحلیل کوواریانس چند متغیره صورت پذیرفت.
یافتهها: یافتهها نشان داد که آموزش یادآوری خاص به طور قابل ملاحظهای باعث کاهش نمرات افسردگی و اضطراب میشود. دادهها در مرحله پیگیری نشان دادند که این درمان در طولانی مدت بر افسردگی تاثیر داشته(943/5=F، 021/0=p)، ولی نمیتواند اضطراب را به طور موثر کاهش دهد(305/0=F، 585/0=p).
نتیجهگیری: نتایج نشان دادند که آموزش یادآوری خاص برمیزان افسردگی و اضطراب کودکان دارای اختلال استرس پس ازسانحه ناشی از سوء استفاده جنسی تاثیر بسیاری دارد، بنابر این مشاوران و درمانگران میتوانند از این روش در درمان کودکان مبتلا به اختلال مذکور استفاده نمایند.
اسماعیل سلیمانی، مجتبی حبیبی عسگرآباد، سجاد بشر پور، علی شیخالاسلامی، رقیه نوری پور لیاولی،
دوره 19، شماره 3 - ( 3-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: میگرن یکی از اختلالات نورولوژیک مزمن است که سبب ناتوانی و دوری از هر گونه فعالیت افراد میگردد. از آنجاییکه عوامل مختلفی در بروز و ایجاد میگرن نقش دارند، تنوع داروهایی که در پیشگیری و درمان میگرن به کار میروند نیز زیاد میباشد. درمانهای ترکیبی نیز در تسکین میگرن کاربرد دارند. هدف این پژوهش اثربخشی آموزش کنترل خود بر ابعاد کیفیت زندگی بیماران مبتلا به میگرن بود.
مواد و روشها: جامعه آماری این پژوهش را کلیه بیماران مبتلا به میگرن شهر اردبیل در سال 1393 تشکیل میدهند (برآورد تقریبی: 1150N=). نمونه این پژوهش شامل 40 بیمار مبتلا به میگرن بود که از میان بیماران مبتلا به میگرن شهر اردبیل به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. از پرسشنامه جمعیت شناختی و اطلاعات بیماری و نیز پرسشنامه کیفیت زندگی (36 سوال) برای جمعآوری دادهها در مراکز درمانی استفاده شد. از آنجاکه پژوهش حاضر یک مطالعه آزمایشی با کار آزمایی بالینی و طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه شاهد است، برای تحلیل دادهها از تجزیه و تحلیل واریانس چند متغیره استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که بین دو گروه بیماران مبتلا به میگرن و گروه کنترل در ابعاد کیفیت زندگی تفاوت معنیداری وجود دارد و این بدان معنی است که ابعاد سلامت جسمانی و سلامت روانی کیفیت زندگی بین دو گروه آزمایش و کنترل بعد از آموزش کنترل خود متفاوت است.
نتیجهگیری: آموزش کنترل خود میتواند برای ارتقای کیفیت زندگی بیماران مبتلا به میگرن استفاده شود. این نتایج کاربرد مؤثر و مهمی در درمان بیماران مبتلا به میگرن دارد. بهطورکلی، متخصصان مراکز درمانی میتوانند از این روش در کنار سایر مداخلات درمانی استفاده کنند.
فیروزه رئیسی، حبیب الله قاسم زاده، نرگس کرمقدیری، ریحانه فیروزی خجسته فر، علی پاشا میثمی، عباسعلی ناصحی، مریم سرایانی، جلیل فلاح، نرگس ابراهیم خانی،
دوره 19، شماره 4 - ( 4-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به شیوع بالای اختلال عملکرد جنسی در زنان مبتلا به اختلال وسواس جبری و تأثیر آن بر رضایتمندی زناشویی، هدف پژوهش حاضر بررسی عملکرد جنسی و رضایتمندی زناشویی در زنان مبتلا به اختلال وسواس جبری است.
مواد و روشها: در این پژوهش مقطعی، 36 زن مبتلا به اختلال وسواس جبری مراجعه کننده به درمانگاه بیمارستان روان پزشکی روزبه (وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران) و چند مطب خصوصی، به صورت نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامههای جمعیت شناختی، OCI-R ،MOCI ،BDI-II FSFI و پرسشنامه محقق ساخته رضایتمندی زناشویی را تکمیل نمودند.
یافتهها: 6/80 درصد زنان، اختلال عملکرد جنسی را گزارش کردند. بررسی خرده مقیاسهای پرسشنامه عملکرد جنسی زنان مشخص کردکه 50 درصد زنان در میل جنسی، 3/58 درصد در برانگیختگی، 1/36 درصد در لوبریکاسیون، 4/44 درصد در ارگاسم، 7/41 درصد در رضایت جنسی و 8/52 درصد در خرده مقیاس درد با مشکل مواجه هستند. همچنین، خرده مقیاسهای برانگیختگی، لوبریکیشن، رضایت جنسی، درد و نمره کلی عملکرد جنسی با رضایتمندی زناشویی همبستگی معنیداری نشان دادند. در بررسی ارتباط میان وسواس (پرسشنامه MOCI) و رضایتمندی زناشویی مشخص شد که خرده مقیاس شست و شو با رضایتمندی زناشویی همبستگی معنیداری دارد. در حالی که رابطه میان وسواس (OCI-R , MOCI ) و عملکرد جنسی زنان (FSFI) معنیدار نشد.
نتیجهگیری: شیوع بالای اختلال عملکرد جنسی در زنان مبتلا به و سواس و همبستگی معنیدار بین وسواس و رضایتمندی زناشویی و نیز عملکرد جنسی و رضایتمندی زناشویی، نشان دهنده ارتباط احتمالی وسواس، رضایت زناشویی و عملکرد جنسی میباشد.
سونیا بادبره، علی زینالی،
دوره 19، شماره 5 - ( 5-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از مهمترین عوامل محیطی موثر در شکلگیری اختلالهای شخصیت، تجربههای سوء رفتار کودکی است. این مطالعه با هدف بررسی رابطه تجربههای سوء رفتار دوره کودکی با صفات سهگانه تاریک شخصیت دانشجویان انجام شد.
مواد و روشها: این پژوهش توصیفی – تحلیلی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش همه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارومیه در سال 1394 بودند. در مجموع، 400 دانشجو با روش نمونهگیری تصادفی خوشهای انتخاب شدند. همه آنان پرسشنامههای تجربههای سوء رفتار دوره کودکی و صفات سهگانه تاریک شخصیت را تکمیل کردند. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه 19 و با روش همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تحلیل شدند.
یافتهها: سوء رفتار جسمی با خودشیفتگی (r=-0/099) رابطه منفی و معنیدار و با جامعه ستیزی (r=0/248) و ماکیاولیسم (r=0/189) رابطه مثبت و معنیدار داشت. سوء رفتار عاطفی با خودشیفتگی (r=0/089)، جامعه ستیزی (r=0/164) و ماکیاولیسم (r=0/245) رابطه مثبت و معنیدار داشت. سوء رفتار جنسی با خودشیفتگی (108/0-r=) رابطه منفی و معنیدار داشت. سوء رفتار غفلت با خودشیفتگی (r=0/157) رابطه مثبت و معنیدار و با جامعه ستیزی (r=-0/208) و ماکیاولیسم (r=-0/171) رابطه منفی و معنیدار داشت. همچنین، تجربههای سوء رفتار کودکی به طور معنیداری توانستند 6/7 درصد از تغییرات خودشیفتگی، 7 درصد از تغییرات جامعه ستیزی و 6/7 درصد از تغییرات ماکیاولیسم را پیشبینی کنند(0/05≥p).
نتیجهگیری: بر اساس نتایج این پژوهش، مشاوران و درمانگران باید به نشانههای این متغیرها توجه کرده و بر اساس آنها برنامههای مناسبی برای جلوگیری از شکلگیری صفات سهگانه تاریک شخصیت طراحی کنند.
عاطفه گشوارپور، عطااله عباسی، عاتکه گشوارپور،
دوره 19، شماره 7 - ( 7-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: تفاوتهای فردی، به ویژه جنسیت، نقش مهمی در چگونگی پاسخ افراد به احساسات دارد. در تحقیقات علوم شناختی، تحلیل سیگنالهای بیولوژیکی به عنوان یکی از راههای مطمئن در بررسی این پاسخها معرفی شده است. در این مقاله، با اتخاذ رویکردی جامع بر روشهای پردازش سیگنالهای حیاتی، مطالعه دقیقی بر مسأله تفاوتهای میان زنان و مردان به تحریکات احساسی مختلف از جمله ترس، غم، شادی و آرامش شده است.
مواد و روشها: بر این اساس، روشهای پردازش سیگنال به سه دسته کلی تحلیلهای خطی، ویولت و غیرخطی تقسیم میشود. در روش پیشنهادی، ویژگیهای مختلف از هر سه دسته و از سه سیگنال خودمختار (شامل سیگنالهای قلبی، پالس انگشت و هدایت الکتریکی پوست) استخراج گردید. برای ایجاد احساسات در افراد، قطعات موسیقی معتبر از چهار کلاس احساسی پخش شد.
یافتهها: نتایج بیانگر وجود الگوهای متفاوت در پاسخ به تحریکات احساسی مختلف در میان زنان و مردان بوده است. این تفاوتها در ویژگیهای سیگنال پالس نسبت به دو سیگنال دیگر مشهودتر بود. از میان کلاسهای احساسی، ترس بیشترین نرخ تمایز در پاسخهای احساسی خانمها و آقایان را ایجاد کرده است.
نتیجهگیری: این مطالعه سعی کرده است تا با بررسی جامع سیگنالهای خودمختار و روشهای مختلف پردازش، بتوانند بینش جدید و درک بهتری از تفاوتهای جنسیتی افراد در پاسخهای احساسی را ارائه نماید. به علاوه، به محققان کمک میکند در مواجهه با حجم وسیعی از اطلاعات به دست آمده از تحلیل سیگنال، تصمیمی مناسب در جهت شناسایی روش پردازشی کارآمد اخذ نمایند.