49 نتیجه برای زر
علیرضا زرین آرا، محمدمهدی آخوندی، حجت زراعتی، کورش کمالی، کاظم محمد،
دوره 19، شماره 6 - ( شهریور 1395 )
چکیده
زمینه و هدف: حدود بیست و پنج سال است که مدلهای پیشبینی کننده درمان ناباروری وارد عرصه سلامت شدهاند. برای تولید و کاربرد مدلهای پیشبینی کننده، اصول علمی وجود دارد که جهت طراحی مدل پیشبینی موفقیت درمان ناباروری نیز به کار میروند. هدف از این مطالعه، فراهم آوردن اطلاعات پایه برای تدوین مدل پیشبینی کننده موفقیت درمان ناباروری است.
مواد و روشها: در این مقاله، ابتدا اصول تدوین مدل پیشبینی کننده توضیح داده شده و سپس ضمن بیان جزئیات بیشتر طراحی این مدلها با ذکر مثالی که مربوط به درمانهای ناباروری است، شرح داده میشود.
یافتهها: شناسایی و تعریف هدف و کارکرد مدل، اطلاعات ورودی که برای تدوین مدل از آنها استفاده خواهد شد، نوع مداخله یا اقدام تشخیصی که موجب تغییرات در نمونه میشود و مشخص بودن تعریف خروجی یا برونداد یا نتیجهای که از کارکرد مدل مورد انتظار است، مهمترین اصولی هستند که در قسمت اول توضیح داده شده و خصوصیات عوامل پیشگو در مدل نهایی، رسم روند نمای تهیه اطلاعات جمعیت هدف، اعتبار سنجی درونی و بیرونی و توجه به برنامه تحلیل نتایج از موارد مهمی هستند که در ادامه شرح داده میشود.
نتیجهگیری: استفاده مناسب از مدلهای پیشبینی کننده میتواند بیماران و درمانگر را در انتخاب روش درمانی مناسب یاری کند.
نادر زرین فر، مریم ولیخانی، بهمن صادقی، معصومه صوفیان، مجید اکبری،
دوره 19، شماره 11 - ( بهمن ماه 1395 1395 )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: پروبیوتیکها به عنوان عامل پیشگیری در بیماریهای عفونی نظیر عفونت ادراری استفاده میشوند. هدف از این تحقیق، بررسی اثرات مفید پروبیوتیک لاکتوکر بر عفونت ادراری در بیماران با کاتتر ادراری در بخش مراقبتهای ویژه بود.
مواد و روشها: در این مطالعه کار آزمایی بالینی سه سو کور، 125 بیمار با کاتتر ادراری در بخشهای مراقبت ویژه به شکل تصادفی انتخاب شده و به دو گروه مورد و شاهد تقسیم شدند. گروه درمانی(63 نفر) از نظر سن، جنس و مدت پذیرش به شکل مناسب با گروه پلاسبو (62 نفر) همسان بود. گروه مورد به مدت 10 روز روزانه یک عدد کپسول لاکتوکر و گروه کنترل نیز به مدت 10 روز روزانه یک عدد کپسول پلاسبو دریافت نمودند. هر دو گروه در شروع مطالعه و در روز بیستم تست آنالیز کامل ادرار و کشت ادرار به روش مشابه سنجیده شدند و در نهایت دادهها با آزمون تی تحلیل شدند.
یافتهها: بروز عفونت ادراری بین دو گروه مورد و شاهد( به ترتیب 4/17 درصد و 5/22 درصد) تفاوت آماری معنی دار نداشت(672/0=p). اما به تفکیک جنس، تفاوت معنیداری در شرایط بروز عفونت ادراری زنان نسبت به مردان مشاهده شد(002/0=p). در گروه مورد با کاتتریزاسیون طولانی مدت، بروز عفونت ادراری از تفاوت معنیداری برخوردار بود(041/0=p).
نتیجهگیری: تجویز کپسول لاکتوکر در پیشگیری از عفونت ادراری در بیماران مورد و شاهد بخشهای مراقبت ویژه اثری نداشت. ولی در مقایسه زنان با مردان با کاتتر ادراری و دریافت کننده پروبیوتیک، عفونت ادراری در زنان بیشتر کاهش داشت. پروبیوتیک تاثیر پیشگیرانهای بر روی کاتتریزاسیون طولانی مدت داشت.
مرتضی سلیمی آوانسر، عبدالصالح زر،
دوره 20، شماره 2 - ( اردیبهشت 1396 1396 )
چکیده
زمینه و هدف: شیوع چاقی در میان کودکان به صورت نگران کنندهای رو به افزایش است. چاقی با وضعیت التهاب مزمن، با نشانگرهای التهابی مانند کمرین و پروتئین واکنشگر-C همراه است. از این رو، هدف از تحقیق حاضر، مقایسهی تاثیر تمرینات استقامتی و تمرینات تناوبی شدید بر سطوح کمرین و پروتئین واکنشگر-C پلاسما در کودکان چاق میرباشد.
مواد و روشها: 21 کودک چاق 9 تا 12 ساله(با میانگین وزن 5/2±46/61 کیلوگرم و میانگین BMI 7/1±4/31 کیلوگرم بر مترمربع) به طور تصادفی به سه گروه استقامتی، تمرین تناوبی شدید و کنترل تقسیم شدند(7n=). گروهرهای تمرینی به مدت 8 هفته، هر هفته 3 جلسه به فعالیت منظم بدنی پرداختند. به منظور بررسی تفاوتهای مشاهده شده بین گروهها از تحلیل کوواریانس استفاده شد(05/0p<).
یافتهها: در هر دو گروه تمرینی کاهش معنیداری در وزن، نمایهی تودهی بدنی و درصد چربی نسبت به قبل از تمرینات داشتهایم. در گروه تمرین تناوبی شدید شاهد کاهش معنیدار سطوح کمرین (016/0p=) نسبت به قبل از تمرینات بودهایم. پروتئین واکنشگر-C نیز در هر دو گروه تمرینی کاهش یافته ولی این تغییرات معنیدار نبوده است.
نتیجهگیری: به طور خلاصه، میتوان گفت که هشت هفته تمرین تناوبی شدید نسبت به تمرین استقامتی اثر بیشتری بر کمرین و پروتئین واکنشگر-C پلاسما در کودکان چاق دارد.
سید امیر دادخواهی، علی آرش انوشیروانی، رضا آقابزرگی،
دوره 20، شماره 2 - ( اردیبهشت 1396 1396 )
چکیده
زمینه و هدف: رژیم غالب کنونی در درمان مولتیپل میلوما رژیمهای حاوی تالیدوماید است. تالیدوماید داروی تعدیل کننده سیستم ایمنی است که عارضه اصلی آن طبق بررسیهای متعدد، ترومبوآمبولی بوده است. هدف از مطالعه حاضر، مقایسه اثر آسپرین و دوز پایین وارفارین در پیشگیری از ترومبوآمبولی در بیماران با ریسک متوسط ابتلا به مولتیپل میلوما است که تحت درمان رژیمهای حاوی تالیدوماید هستند.
مواد و روشها: در این مطالعه کار آزمایی بالینی دوسوکور، تعداد 66 بیمار مبتلا به مالتیپل میلوما و تحت درمان با رژیمهای حاوی تالیدومید با ریسک استاندارد ترومبوآمبولی که در بیمارستان خوانساری بستری بودند، پس از اخذ رضایتنامه کتبی و معیارهای ورود و خروج وارد مطالعه شدند. فراوانی بروز ترومبوآمبولی در این بیماران مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافتهها: 5 بیمار در گروه وارفارین و 2 بیمار در گروه آسپرین دچار ترومبوآمبولی شدند. تحلیلهای مجذور کای نشان داد که اختلاف معنیداری بین دو گروه وجود ندارد(635/0p=).
نتیجهگیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که هر دو دارو در جلوگیری از بروز ترومبوآمبولی موثر بوده و میتوانند به عنوان درمان پروفیلاکتیک مورد استفاده قرار گیرند.
اعظم زرنشان، محمدرضا ذوالفقاری، مهدیا غلام نژاد، مهدی یوسفی،
دوره 20، شماره 8 - ( آبان ماه 1396 1396 )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: اینترلوکین 4 نقش کلیدی در پاتوژنز آسم دارد و افزایش سطح سرمی آن با شدت آسم و چاقی ارتباط دارد. اینترلوکین 4 باعث ترشح IgE توسط سلول های B میگردد. مطالعات قبلی حاکی از اثر ضد التهابی تمرینات ورزشی بر
ریههای مبتلا به آسم میباشد. هدف مطالعه حاضر بررسی اثر12 هفته تمرینات هوازی منظم بر سطح سرمی اینترلوکین 4 و IgE در زنان مبتلا به آسم دارای اضافه وزن و چاق است.
مواد و روش ها: 21 زن مبتلا به آسم دارای اضافه وزن و چاق انتخاب شدند و به دو گروه تجربی(12 نفر) و کنترل(9 نفر) تقسیم شدند. گروه تجربی در برنامه تمرینی هوازی، سه روز در هفته و هر جلسه 60 دقیقه شرکت کردند. نمونههای خونی ناشتا قبل و دو روز بعد از 12 هفته دوره تمرینی جمع آوری شد، دادهها از طریق نرم افزار SPSS نسخه22 تحلیل شدند.
یافته ها: بعد از 12 هفته تمرینات، کاهش معناداری در اینترلوکین 4 سرم(015/0=p، 68/2-=t)، شاخص توده بدنی(014/0=p، 72/2-=t) و وزن (001/0=p، 99/3-=t) گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل مشاهده شد. ارتباط
معناداری بین تغییرات چاقی و تغییرات مارکرهای التهابی وجود نداشت(05/0<p).
نتیجه گیری: مطالعه حاضر نشان داد که برنامه تمرینی هوازی مستقل از تغییرات چاقی منجر به کاهش سطح سرمی اینترلوکین 4 زنان مبتلا به آسم دارای اضافه وزن و چاق می گردد.
بزرگمهر ایمانی پیرسرایی، نجمه رنجی، لیلا اسدپور،
دوره 21، شماره 2 - ( ارديبهشت ماه 1397 )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: سودوموناس آئروژینوزا یک باکتری گرم منفی و فرصت طلب است که علت اصلی عفونتهای بیمارستانی مانند سوختگی شدید میباشد. کورکومین جزء اصلی گیاه زردچوبه (Curcuma longa)است که دارای اثرات ضد سرطانی و ضد التهابی است. هدف از این مطالعه ارزیابی اثر ضد باکتریایی کورکومین در سودوموناس آئروژینوزا از طریق بیان mexC و mexD بود.
مواد و روشها: در این مطالعه توصیفی-تحلیلی، سویههای سودوموناس آئروژینوزا از بیمارستانها و آزمایشگاههای استان گیلان تهیه شد. پس از تست آنتیبیوگرام و آزمایش MIC، چهار جدایه مقاوم به سیپروفلوکساسین با استفاده از سیپروفلوکساسین به تنهایی (MIC2/1) (نمونه کنترل) و در ترکیب با کورکومین انکپسوله در نانوذرات میسلی (نمونه تست) تیمار شدند. پس از 24 ساعت، استخراج RNA و سنتز cDNA انجام شد. سپس بیان ژنهای mexC وmexD با استفاده از روش Real-Time PCR در سلولهای تحت تیمار با کورکومین و بدون تیمار مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافته ها: این مطالعه نشان داد که ترکیب سیپروفلوکساسین (MIC2/1) با کورکومین انکپسوله در نانوذرات میسلی باعث مهار رشد تقریباً 50 درصدی در سودوموناس آئروژینوزا میشود. در سلولهای تیمار شده با کورکومین و سیپروفلوکساسین در مقایسه با سلولهای تیمار شده با سیپروفلوکساسین به تنهایی، ژنهای mexCو mexD به میزان 65/0< و 1/0< به ترتیب در سه جدایه و چهار جدایه کاهش بیان معنی دار (05/0> p) داشتند.
نتیجهگیری: نتایج ما نشان داد که کورکومین انکپسوله در نانوذرات میسلی همراه با غلظت MIC2/1 سیپروفلوکساسین موجب مهار رشد سودوموناس آئروژینوزا از طریق کاهش بیان ژنهای mexC و mexD میشود.
علی آرش انوشیروانی، اعظم احمدی، رضا آقابزرگی، سارا خلیلی، مریم صحرایی، طه فریدونی، ضحی خادمی،
دوره 21، شماره 2 - ( ارديبهشت ماه 1397 )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: سرطان سینه شایعترین سرطان در زنان سراسر جهان است. ارتباط این بیماری با وقوع تغییرات در ژن های متعدد اثبات شده است. یکی از مسیرهای مرتبط با سرطان سینه مسیر بازجذب فولات است. آنزیم کلیدی این مسیر پیامرسانی توسط ژن TYMS کد می شود. miRNAها با اتصال به نواحی تنظیمی ژن ها بیان آن ها را کنترل میکنند. در این مطالعه، وجود تغییر در ناحیه تنظیمی TYMS در ارتباط با ویژگی های دموگرافیکی (شامل گرید و متاستاز) بیماران سرطان سینه مورد بررسی قرار گرفت.
مواد و روش ها: در این مطالعه ابتدا ناحیه تنظیمی ژن TYMS با کمک نرم افزارهای بیوانفورماتیکی مرتبط، مورد بررسی قرار گرفت. پس از جمع آوری نمونه های سرطانی و استخراج DNAاز نمونه های خون، تغییر در ناحیه اتصال miRNA مورد مطالعه توسط برش آنزیمی NlaIII بررسی شد.
یافته ها: بررسیهای بیوانفورماتیکی نشان داد که محل اثر برخی از آنزیم های محدود کننده در 3'-UTR ژن TYMS مرتبط با ناحیه اتصال miRNAهایی از جمله Hsa-miR-433-3p قرار دارد. نتایج حاکی از صحت فرآیند تخلیص ماده ژنومی، PCR و برش آنزیمی بود. در ناحیه تنظیمی مورد بررسی، ژنوتایپ های هوموزیگوت CC، هتروزیگوت AC و واریانت هوموزیگوت موتانت AA با فراوانی متفاوت نسبت به نمونه های سالم مشاهده شد
(05/0 > p ، 4923/2 تا 7275/. : CI 95% ، 3465/1 : OR). همچنین ارتباط ژنوتایپ AA با گرید بالا و متاستاز از نظر آماری تایید شد.
نتیجه گیری: در مطالعات متعدد مشخص شده است برخی از پلیمورفیسم ها در ژن های کلیدی مرتبط با سرطان با تشخیص و پروسه درمان آنها ارتباط مستقیم دارد. با توجه به اهمیت تشخیص به موقع در درمان سرطان، دستیابی به بیومارکرهای تشخیصی در سرطان سینه در مراحل اولیه حائز اهمیت خواهد بود. احتمالا تغییر نوکلئوتیدی در سایت اتصال miRNA مورد مطالعه می تواند به عنوان بیومارکر تشخیصی تومور مورد استفاده قرار گیرد.
جواد نخ زری خداخیر، امیرحسین حقیقی، محمدرضا حامدی نیا،
دوره 21، شماره 3 - ( دوماهنامه خرداد و تیر 1397 )
چکیده
زمینه و هدف: فعالیت بدنی و ورزش یکی از عوامل تحریک ترشح فاکتورهای رشد عصبی در بیماران ام اس میباشد. بنابراین هدف این پژوهش، مطالعه اثر تمرین ترکیبی با غالب هوازی و مصرف مکمل کوآنزیم Q10 بر مقادیر سرمی BDNF و NGF در مبتلایان به مولتیپل اسکلروزیس بود.
مواد و روش ها: در این مطالعه نیمه تجربی، 28 بیمار ام اس (5-3=EDSS) با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی به سه گروه تجربی (تمرین ترکیبی+ مکمل Q10، تمرین ترکیبی+ دارونما، مکمل Q10) و یک گروه کنترل (دارونما) تقسیم شدند. دو گروه تجربی یک برنامه تمرین ترکیبی شامل دو جلسه تمرین هوازی و یک جلسه تمرین مقاومتی را سه جلسه در هفته به مدت هشت هفته انجام دادند. مکمل Q10 به مقدار روزانه 200 میلیگرم تجویز شد. نمونه خون 24 ساعت قبل از اولین جلسه و همچنین 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین و پس از 10 ساعت ناشتایی شبانه به منظور اندازهگیری مقادیر سرمی BDNF و NGF جمعآوری شد. داده ها با استفاده از آزمونهای تحلیل کواریانس و تی همبسته در سطح معنیداری 05/0>p تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: نتایج حاکی از عدم تغییر معنیدار مقادیر سرمی BDNF و NGF در هر سه گروه تجربی نسبت به گروه کنترل بود (05/0 ≤ p).
نتیجه گیری: تمرین ترکیبی همراه با مصرف مکمل Q10 منجر به تغییر غلظت BDNF و NGF در بیماران مبتلا به ام اس نشد. بنابراین، لازم است مدت و شدت این نوع تمرینات و همچنین دوز مکمل Q10 تغییر یابد.
- آیلار صباغی، محسن زرگر، امیر قائمی، فرحناز معتمدی سده، محمد رضا ذوالفقاری،
دوره 22، شماره 4 - ( مهر و آبان 1398 )
چکیده
زمینه و هدف نسل جدیدی از واکسنهای غیرفعال کامل آنفلوانزا مورد نیاز است تا منجر به ایجاد حفاظت متقاطع قویتر در برابر سابتایپهای مختلف ویروس آنفلوانزا شود. هدف از این تحقیق، بهکارگیری فرایند غیرفعالسازی ویروس آنفلوانزا از طریق تابش گاما به عنوان کاندیدی برای ساخت واکسنهای آنفلوانزای غیرفعال کامل است.
مواد و روش ها تکثیر سویه ویروس آنفلوانزای انسانی [(A/PR/8/34 [A/Puerto Rico/8/34 (H1N1) بر روی رده سلولی اپیتلیوم کلیه سگسانان صورت گرفت و پس از اولترافیلتراسیون، تیتر عفونتزایی ویروس به روش (Tissue Culture Infectious Dose 50% (TCID50% با استفاده از فرمول کربر محاسبه شد. متعاقباً غیرفعالسازی ویروس از طریق تابش گاما و با استفاده از دستگاه گاما سل- 220 صورت گرفت. فاکتور D10 value و دز بهینه غیرفعالسازی نیز بر مبنای منحنی دز/پایندگی و تیتر اولیه ویروس محاسبه شد. همچنین ویژگیهای آنتیژنیک ویروسهای پرتوتابیشده در مقایسه با شاهد و غیرفعالسازی کامل نمونههای پرتوتابیشده با دز بهینه به ترتیب به واسطه تست هماگلوتیناسیون و آزمون بیضرری ارزیابی شد.
ملاحظات اخلاقی این مطالعه با شناسه IR.IAU.TMU.REC.1397.309در کمیته پژوهشی دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی آزاد تهران به ثبت رسیده است.
یافته ها با توجه به تیتر ویروس تغلیظشده (TCID50: 105.75 /ml) و رسم نمودار دز/پایندگی، فاکتور D10 value و دز بهینه غیرفعالسازی ویروس به ترتیب 4/878 و 28/048 کیلوگری محاسبه شد. از طرفی بر مبنای نتایج حاصل از آزمون بیضرری و تست هماگلوتیناسیون، دز بهینه برای غیرفعالسازی کامل ویروس با حفظ ویژگیهای آنتیژنیک، 28 کیلوگری تعیین شد.
نتیجه گیری تابش گاما به واسطه حفظ ساختارهای آنتیژنیک، کاندیدی مناسب برای توسعه واکسن محسوب میشود.
رامین پرویزراد، سارا خلیلی درمنی، اعظم احمدی،
دوره 23، شماره 3 - ( مرداد و شهریور 1399 )
چکیده
زمینه و هدف: استافیلوکوکوس اورئوس به عنوان یک پاتوژن شایع عفونتهای بیمارستانی به شمار میرود. ناقلین بینی در کارکنان بیمارستان، از منابع اصلی عفونتهای بیمارستانی محسوب میشوند. هدف از انجام این مطالعه، تعیین میزان شیوع ناقلین نازوفارنکس استافیلوکوکوس اورئوس مقاوم به متیسیلین و آلودگی باکتریایی سطوح تلفنهای همراه در کارکنان اورژانس بیمارستان ولیعصر اراک است.
مواد و روش ها: در این مطالعه توصیفی سواب بینی و همچنین سطح تلفنهای همراه هفتاد نفر از پرسنل اورژانس بیمارستان ولیعصر بررسی شد. ابتدا نمونههای سواب از بینی روی محیط مانیتول سالت آگار کشت داده شد، سپس سویههای استافیلوکوکوس ایزوله و با روشهای استاندارد میکروبشناسی (کاتالاز، کواگولاز، تخمیر مانیتول و DNase) شناسایی شدند. در ادامه حساسیت نمونهها نسبت به دیسک سفوکسیتین و اگزاسیلین بررسی شد و وجود ژن mecA در سویههای مذکور با روش واکنش زنجیرهای پلیمراز ارزیابی شد.
ملاحظات اخلاقی این مطالعه با کد اخلاق IR.ARAKMU.REC.1396.282 به تصویب کمیته اخلاق معاونت پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی اراک رسید.
یافته ها: بر اساس نتایج، استافیلوکوکوس اورئوس از شانزده نفر از پرسنل جداسازی شد که در نفر نفر حساس به متیسیلین (MSSA) و در یازده نفر مقاوم به متیسیلین (MRSA) بود. همچنین سه تلفن همراه آلوده به استافیلوکوکوس اورئوس بود که یک نمونه مقاوم به متیسیلین و دو نمونه حساس به متیسیلین بود.
نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد فراوانی سویههای استافیلوکوکوس مقاوم به متیسیلین در کارکنان اورژانس بیمارستان ولیعصر اراک قابل توجه است؛ بنابراین با توجه به خطر عفونتهای بیمارستانی ناشی از آن، برنامهریزی جهت شناخت حاملین در میان کارکنان به منظور کنترل و پیشگیری از عفونتهای بیمارستانی ضروری به نظر میرسد.
سیده فائزه فاضلیان، علی محمدزاده، هما زرین کوب، علیرضا اکبرزاده باغبان،
دوره 23، شماره 3 - ( مرداد و شهریور 1399 )
چکیده
زمینه و هدف: لبخوانی، استخراج دادههای گفتاری از فعالیت قسمت تحتانی چهره بهویژه آروارهها، لبها، زبان و دندانهاست که در افراد شنوا مهارتی طبیعی محسوب میشود. هدف اصلی لبخوانی، افزایش استقلال افراد دچار نقص شنوایی است. دیدن حرکات صورت گوینده به طور قابل ملاحظهای توانایی درک واژگان گفتهشده را افزایش میدهد، بهخصوص در محیطهایی که نویز در آن وجود دارد. درواقع این نکته نشاندهنده نقش مؤثر سیگنالهای دیداری است. در پژوهش حاضر به بررسی اثر آموزش بر مهارت لبخوانی افراد 18 تا 25 ساله با طراحی و ساخت یک برنامه آموزشی لبخوانی پرداختیم.
مواد و روش ها: از آزمون لبخوانی سارا 1 و 2 برای ارزیابی مهارت لبخوانی و بررسی اثرآموزش لبخوانی بر بازشناسی گفتار نمونههای حاضر در مطالعه استفاده شد. مطالعه مداخلهای نیمهتجربی حاضر روی 27 نفر از دانشجویان پسر که به شیوه نمونهگیری غیرتصادفی و دردسترس انتخاب شدند، انجام شد. برای تحلیل دادهها،آزمونهای آماری تحلیل واریانس با اندازهگیریهای مکرر و آزمون مک نمار مورد استفاده قرار گرفتند.
ملاحظات اخلاقی: کسب رضایت آگاهانه و در اختیار قرار دادن نتایج، از اصول اخلاقی در این پژوهش بود. این پژوهش با کد IR.SBMU.REC.1394.144 به تصویب کمیته اخلاق دانشگاه علومپزشکی شهید بهشتی رسیده است.
یافته ها: بین امتیازات آزمون لبخوانی سارا 1 در 2 موقعیت قبل از آموزش و بعد از آموزش تفاوت معناداری وجود داشت(P=0/000) و امتیازات آزمون لبخوانی سارا 2 نیز در 2 موقعیت تفاوت معناداری را نشان داد (P=0/000). همچنین بین امتیازات، همخوان واکه، در موقعیت قبل از آموزش لبخوانی و بعد از آن نیز تفاوت معناداری وجود داشت (P<0/05). بررسی امتیازات لبخوانی شش واکه اصلی نیز نشاندهنده تفاوت معنادار در دو موقعیت قبل و بعد از آموزش بود (P=0/000).
نتیجه گیری: یافتههای مطالعه حاضر نشان دادند آموزش لبخوانی اثر مثبتی بر توانایی لبخوانی در افراد دارد و امکان بهبود توانایی لبخوانی بعد از آموزش وجود دارد.
عاطفه زراستوند، طاهر تیزدست، جواد خلعتبری، شهنام ابوالقاسمی،
دوره 23، شماره 4 - ( مهر و آبان 1399 )
چکیده
زمینه و هدف: هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان ذهنآگاهی مبتنی بر شناخت، بر خودتنظیمی زناشویی، دلزدگی زناشویی و خودانتقادی زنان نابارور بود.
مواد و روش ها: روش پژوهش آزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری کلیه زنان نابارور مراجعهکننده به مراکز ناباروری شهرستان چالوس و نوشهر در سال 1397-1398 بودند که با استفاده از روش نمونهگیری غیراحتمالی آسان سی نفر از زنان نابارور در دو گروه درمان ذهنآگاهی مبتنی بر شناخت (پانزده نفر) و کنترل (پانزده نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش تحت درمان ذهنآگاهی مبتنی بر شناخت (هشت جلسه 90 دقیقهای) قرار گرفت. گروه کنترل در طی این مدت هیچگونه مداخله خاصی دریافت نکرد. از پرسشنامههای خودتنظیمی زناشویی ویلسون و همکاران، دلزدگی زناشویی پاینز و خودانتقادی تامپسون و زاروف به منظور گردآوری اطلاعات استفاده شد. تجزیه و تحلیل اطلاعات بهدستآمده از اجرای پرسشنامهها از طریق نرمافزار SPSS نسخه 24 در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل کوواریانس چندمتغیره) انجام شد.
ملاحظات اخلاقی: این پژوهش با کد IR.IAU.TON.REC.1397.030 توسط کمیته اخلاق پژوهشی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تنکابن به تصویب رسیده است.
یافته ها: نتایج نشان داد که نمرات خودتنظیمی زناشویی زنان نابارور پس از درمان ذهنآگاهی مبتنی بر شناخت در گروه آزمایش، نسبت به گروه کنترل به طور معناداری افزایش و همچنین نمرات دلزدگی زناشویی و خودانتقادی کاهش یافته است(0/01<P ).
نتیجه گیری: بنابراین، به مشاوران و درمانگران، استفاده از درمان ذهنآگاهی مبتنی بر شناخت برای بهبود خودتنظیمی زناشویی، دلزدگی زناشویی و خودانتقادی زنان نابارور پیشنهاد میشود.
سجاد طزرجی، فاطمه نظری رباطی،
دوره 23، شماره 5 - ( آذر و دی - شماره ویژه کووید 19 1399 )
چکیده
زمینه و هدف: امنیت غذایی در سطوح فردی، خانوادگی، ملی، منطقهای و جهانی زمانی قابل حصول است که مردم در تمامی زمانها دسترسی فیزیکی و اقتصادی به مواد غذایی کافی، سالم و مغذی برای رفع نیازها و اولویتهای غذایی برای یک زندگی سالم و فعال را داشته باشند. هدف از این مطالعه، بررسی وضعیت امنیت غذایی و عوامل اجتماعی- اقتصادی مرتبط با آن در خانوارهای شهرستان کرمان در دوران همهگیری کووید-19 است.
مواد و روش ها: مطالعه مقطعی حاضر روی 500 خانوار دارای پرونده سلامت در پنج پایگاه جامعه سلامت که در پنج ناحیه شهرستان کرمان قرار داشتند، انجام شد. افراد با استفاده از لیست خانوارهای تحت پوشش هر مرکز، به صورت تصادفی انتخاب و پرسشنامههای خودساخته فردی ـ اقتصادی و اجتماعی و نیز پرسشنامه 18سؤالی امنیت غذایی معتبر که قبلاً روایی آن بررسی شده، تکمیل شدند.
ملاحظات اخلاقی: اصول اخلاقی تماماً در این مقاله رعایت شده است. شرکت کنندگان اجازه داشتند هر زمان که مایل بودند از پژوهش خارج شوند. همچنین همه شرکت کنندگان در جریان روند پژوهش بودند. اطلاعات آن ها محرمانه نگه داشته شد.
یافته ها: در این مطالعه ارتباط معناداری بین عوامل اجتماعی-اقتصادی مورد مطالعه (بُعد خانوار، متراژ منزل و تعداد امکانات رفاهی) و سطح امنیت غذایی در افراد نشان داده شد. به طوری که میان بُعد خانوار و سطح امنیت غذایی ارتباط مثبت (0/142=R و 0/001>P) و بین سطح امنیت غذایی با متراژ منزل و تعداد امکانات رفاهی ارتباط معکوس یافت شد (0/093-=R و 0/005>P=-0/73 ، R و 0/001>P).
نتیجه گیری: به طور کلی با افزایش سطح آگاهی افراد و بهبود وضعیت اقتصادی آنها میتوان در جهت بهبود وضعیت امنیت غذایی خانوارهای شهرستان کرمان قبل از وقوع هر بحرانی آمادگی پیدا کرد.
زهرا زری مقدم، حسین داوودی، خلیل غفاری، حمیدرضا جمیلیان،
دوره 24، شماره 1 - ( فروردین و اردیبهشت 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: رشد و بالندگی هر جامعهای مرهون نظام آموزشی آن جامعه است. نظام آموزشی زمانی میتواند کارآمد و موفق باشد که به عملکرد تحصیلی یادگیرندگان را در دورههای مختلف توجه کند. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش خودمراقبتی روانی بر سلامت روان و اشتیاق تحصیلی دانشآموزان انجام شد.
مواد و روش ها: طرح این پژوهش از نوع نیمهآزمایشی با گروه کنترل و آزمایش نابرابر بود. جامعه آماری این پژوهش، دانشآموزان مراجعهکننده به مشاوره مدرسه بودند که چهل نفر از آنها (بیست نفر گروه کنترل و بیست نفر گروه آزمایش) به صورت نمونهگیری تصادفی انتخاب شدند. برای جمعآوری اطلاعات از مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس dass-21 و اشتیاق تحصیلی استفاده شد. آموزش خودمراقبتی روانی طی ده جلسه دو ساعته به گروه آزمایش ارائه شد. سپس از هر دو گروه پسآزمون گرفته شد. روش تحلیل دادهها در سطح استنباطی با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیره انجام شد.
ملاحظات اخلاقی: این مقاله دارای کد اخلاق IR.IAU.ARAK.REC.1399.001 است.
یافته ها: یافتهها حاکی از آن است آموزش خودمراقبتی روانی بر سلامت روان دانشآموزان اثربخش بوده (0/05>P) و همچنین یافتهها نشان داد آموزش خودمراقبتی روانی بر اشتیاق تحصیلی دانشآموزان مؤثر نبوده است.
نتیجه گیری: میتوان نتیجه گرفت آموزش خودمراقبتی روانی برای بهبود سلامت روان استفاده شود و همچنین آموزش خودمراقبتی روانی بر اشتیاق تحصیلی اثری نداشته است.
دکتر اعظم عبداله پور، دکتر ریحانه زرباف، خانم معصومه احمدی،
دوره 25، شماره 5 - ( آذر و دی 1401 )
چکیده
مقدمه: چاقی یک مشکل عمده از نظر سلامتی میباشد که در جامعه کنونی به شدت درحال افزایش است و با بسیاری از بیماریها در ارتباط است، بخصوص به دلیل انتقال مضرات آن از مادر به فرزند، بسیار حائز اهمیت میباشد. انجام برنامههای تمرینی هوازی طی دوران بارداری اثرات مثبتی بر ویژگیهای مختلف مرتبط با سلامت مادر و فرزندان دارد. لذا هدف این پژوهش بررسی تأثیر فعالیت هوازی مادر در دوران بارداری بر مقادیر سرمی هورمن لپتین بچه رت های بالغ میباشد.
روش کار: این پژوهش از نوع تجربی با طرح پس آزمون با گروه کنترل، شامل 20 سر موش صحرایی ماده با میانگین سنی 8 هفته، به صورت تصادفی به دو گروه تمرینی (T)(9/8±221 گرم) و کنترل (C)(8/12±223 گرم) تقسیم شدند. فعالیت ورزشی بارداری بلافاصله بعد از مشاهده پلاک واژنی به مدت 21 روز و برای 5 جلسه در هفته با شدت متوسط روی نوارگردان انجام شد، و 2 روز قبل از زایمان خاتمه یافت. مقایسه میزان هورمون لپتین در دو گروه کنترل و تمرین با استفاده از آزمون t مستقل در 8 هفتگی موشها در سطح معنی داری 05/0≥P تجزیه و تحلیل شد. این مطالعه از نوع تجربی و مداخلهای بوده و موازین اخلاقی در نگهداری و انجام آزمایشات مطابق کد اخلاق این مطالعه (IR.QUMS.REC.1396.288) میباشد که توسط کمیته اخلاق دانشکده علوم پایه دانشگاه علوم پزشکی قزوین تأیید شده است.
یافتهها: میزان هورمون لپتین در گروه تمرینی بطور معنی داری کمتر از گروه کنترل بود (002/0 = P). وزن غذای مصرفی رتهای باردار در گروه کنترل بطور معنی داری بیشتر از گروه تمرین بود (004/0 = P) و وزن بچه رتها در گروه تمرینی به طور معنی داری کمتر از گروه کنترل بود (001/0 = P).
نتیجه گیری: به نظر میرسد فعالیت ورزشی در دوران بارداری میتواند اثرات مثبتی بر کاهش مقادیر هورمون لپتین ومیزان غذای مصرفی و کنترل وزن و جلوگیری از چاقی در فرزندان بالغ داشته باشد.
آقای عباس بیات اصغری، آقای جواد جواهری، آقای علیرضا منظری توکلی، آقای حمید ملایی زرندی،
دوره 25، شماره 6 - ( بهمن و اسفند 1401 )
چکیده
مقدمه: هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان شناختی – رفتاری و مصاحبه انگیزشی بر عزت نفس در زنان مطلقه بود.
روش کار: پژوهش حاضر یک طرح مداخلهای از نوع نیمه تجربی بود. جامعه اماری 260 نفر از زنان مطلقه 20 تا 50 سال بودند. 60 نفر از زنان مذکور بر اساس معیارهای ورود انتخاب و به طور تصادفی به سه گروه درمان شناختی – رفتاری، درمان مصاحبه انگیزشی و گروه شاهد تقسیم شدند. ابزار جمع آوری دادهها پرسشنامه عزت نفس روزنبرگ بود. برای گروههای آزمایش، جلسات درمان به تعداد ۱۲ جلسه ۷۵ دقیقهای برگزار شد. قبل از انجام مداخلات و در پایان مطالعه افراد در تمام گروهها، پرسشنامه عزت نفس را پر کردند. دادهها به کمک نرم افزار SPSS نسخه 25 و با استفاده از تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: در مقایسه میانگین نمره متغیر عزت نفس بین سه گروه درمان شناختی-رفتاری، مصاحبه انگیزشی و گروه کنترل تفاوت معنی داری وجود داشت (05/0>P). همچنین در مقایسه تک به تک گروههای درمان شناختی-رفتاری و درمان مصاحبه انگیزشی با گروه کنترل در مرحله پسآزمون اختلاف معنی داری وجود داشت (05/0>P). ملاحظات اخلاقی: در این پژوهش به اصل راز داری، حفظ اطلاعات شخصی وفاش نشدن هویت شرکت کنندگان اطمینان داده شد و یاد آوری گردید که از اطلاعات به دست آمده فقط استفاده آماری خواهد شد.
نتیجه گیری: یافتهها حاکی از آن است که روشهای درمان شناختی – رفتاری و مصاحبه انگیزشی بر افزایش میزان عزت نفس در زنان مطلقه مؤثر هستند. پیشنهاد میشود در کنار سایر مداخلات روانشناختی و دارویی، از این دو روش به منظور تقویت عزت نفس در زنان مطلقه به عنوان یک مداخله بالینی استفاده گردد.
دکتر زهرا اخوی ثمرین، خانم شیرین احمدی، خانم رعنا پورزرگر،
دوره 26، شماره 1 - ( فروردین و اردیبهشت 1402 )
چکیده
مقدمه: با توجه به تأثیرات مخرب شیوع بیماریهای عفونی واگیردار مانند کووید-19 و بحران اجتماعی ناشی از آن که بر سلامت جسم و روان دارد، پژوهش پیشرو با هدف بررسی الگوی روابط ساختاری اضطراب اپیدمی کووید-19 بر اساس خودکنترلی با میانجیگری تابآوری هیجانی انجام رسیده است.
روش کار: پایگاه داده پاب مد برای جستجوی مقالات حاوی عبارتهای کروناویروس، سارس، مرس و همچنین انسان و طب گیاهی استفاده شد. معیار ورود، تمام مقالات کامل با کلید واژههای ذکر شده و معیار خروج، مقالات خلاصه و مقالات ارائه شده در همایشها بود. در مجموع 36 مقاله در مورد کرونا ویروسهای انسانی یافت شد. اکثر مطالعات در مورد سارس (SARS-CoV) با 26 مقاله (22/72 درصد) بود. دو مقاله (55/5 درصد) در مورد کووید 19 (SARS-CoV-2) و تنها یک مقاله (77/2 درصد) در مورد مرس (MERS-CoV) یافت شد. لازم به ذکر است که یک مطالعه شامل SARS-CoV و MERS-CoV و شش مطالعه (66/16 درصد) نیز به بررسی همزمان سارس، مرس و کوید 19 پرداختهاند.
ملاحظات اخلاقی: اصــول اخلاقی در نــگارش مقالــه، طبــق دســتورالعمل کمیتـه اخلاق کشـوری و آییـن نامـه COPE رعایـت شـده اســت.
یافتهها: نتایج نشان داد که اضطراب کرونا با خودکنترلی و تابآوری هیجانی ارتباط منفی دارد. همچنین تابآوری هیجانی با خودکنترلی ارتباط مثبت دارد. شاخصهای برازش مدل نیز مسیر خودکنترلی بر اضطراب کرونا با میانجی گری تابآوری هیجانی را تأیید کرد.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج مطالعه حاضر کلینیکهای روانپزشکی، مراکز مشاوره و شبکههای بهداشت میتوانند یافتههای حاصل از پژوهش را در حوزه سلامت روان و جهت مواجهه سازگارانه با اپیدمی کووید -19 به کار برند.
زهرا قنبری زرندی،
دوره 27، شماره 3 - ( 5-1403 )
چکیده
مقدمه: بیماری سرطان پستان موجب بروز مشکلات روانشناختی و کاهش سلامت روان در افراد میشود، برای رفع این مشکلات به مداخلات درمانی نیاز است. این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی مداخله معنادرمانی گروهی بر کیفیت زندگی، تنظیم هیجان و امید به زندگی زنان مبتلا به سرطان پستان انجام شد.
روش کار: روش پژوهش، نیمه تجربی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه شاهد بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان مبتلا به سرطان پستان مراجعهکننده به بیمارستان افضلیپور کرمان در سال 1402 بود. از بین آنها تعداد 30 نفر با رضایت کتبی آگاهانه به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی و با روش قرعهکشی در دو گروه آزمایش و شاهد (15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه شاهد) جایگزین شدند. افراد حاضر در گروه آزمایش مداخله معنادرمانی گروهی (10 جلسه) و هر هفته دو جلسه و به مدت 90 دقیقه دریافت نمودند .پرسشنامههای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامههای کیفیت زندگی، تنظیم هیجان و امید به زندگی بود که در دو مرحله پیشآزمون و پسآزمون اجرا شدند. دادههای پژوهش با روش تحلیل کوواریانس تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: نتایج نشان داد قبل از مداخله تفاوت معنیداری بین میانگین نمرات کیفیت زندگی، تنظیم هیجان و امید به زندگی گروه مداخله و شاهد وجود ندارد، ولی بین میانگین این نمرات در گروه مداخله و شاهد بعد از مداخله تفاوت معنیدار آماری وجود داشت. میانگین و انحراف معیار کیفیت زندگی در پسآزمون 29/75 ± 6/91، تنظیم هیجان 98/28 ± 10/25 و امید به زندگی 39/51 ± 6/49 به دست آمد (0/001 P <).
نتیجه گیری: با توجه به نتایج این پژوهش معنادرمانی گروهی موجب افزایش کیفیت زندگی، تنظیم هیجان و امید به زندگی در زنان مبتلا به سرطان شده بود. از آنجایی که وضعیت روانی مطلوب بیماری در بهبودی آنها تأثیر دارد، بنابراین استفاده از این روش به عنوان یک استراتژی اثربخش برای کاهش مشکلات روانشناختی بیماران توصیه میشود.
حسین سرمدیان، نادر زرین فر، مسعود بهرامی، محمدمتین ارجمندزادگان، رهام سرمدیان، یاسمین زرین فر،
دوره 27، شماره 6 - ( 11-1403 )
چکیده
مقدمه: علائم اومیکرون هنوز ناشناخته است. دادههای اولیه نشان میدهد که علائم اومیکرون عمدتاً در ارتباط با دستگاه تنفسی است و شامل آبریزش بینی، گلودرد، سردرد، خستگی و عطسه میشود. نیاز به شواهد بیشتری در مورد علائم اومیکرون محسوس بوده، لذا این مطالعه جهت بررسی علائم سویه اومیکرون اجرا گردید.
روش کار: مطالعه توصیفی- تحلیلی از نوع مقطعی حاضر طی مدت 6 ماه در شهر اراک و بر روی 160 بیمار مبتلا به سویه اومیکرون کووید-19 که تشخیص قطعی داده شده بودند انجام شد. برای تمامی بیمارانی که وارد مطالعه شدند، چکلیست ارزیابی اطلاعات شامل اطلاعات دموگرافیک و بررسی 24 علامت تکمیل گردید. تشخیص بیماری با انجام PCR انجام شد.
یافتهها: بیماری 55 درصد افراد خفیف، 35 درصد متوسط و 10 درصد شدید بود. 51 نفر (31/9 درصد) سابقه ابتلای قبلی به کووید را ذکر نمودند. درگیری ریوی، نوع داروی مصرفی و اضطراب زمان ابتلا با شدت بیماری ارتباط داشتند (0/05 > P). پنج علامت شایع اومیکرون به ترتیب (درصد) گلودرد (86/3)، سرفه (82/5)، ضعف و بیحالی (76/3)، سردرد (72/5) و خشکی دهان (62/5) بود. همچنین بین سن بالا با خشکی دهان و سردرد، بیماری زمینهای با عطسه، اضطراب زمان ابتلا با درد مفاصل و درد قفسهی سینه و استعمال سیگار با شکمدرد نیز ارتباط وجود داشت (0/05 > P).
نتیجهگیری: شایعترین علائم شامل گلودرد، سرفه، ضعف و بیحالی، سردرد و درد اسکلتی عضلانی بود. اما علائمی مانند کاهش بویایی، تعریق شبانه، تب، درد مفاصل و کاهش چشایی که در سویههای پیشین شایع بودند در سویه اومیکرون در زمره علائم با فراوانی کمتری بودند.
حمیدرضا زراعت خواه، عطیه بابایی، لیلا قنبری افرا، حانیه ضیابخش،
دوره 28، شماره 1 - ( 1-1404 )
چکیده
مقدمه: تکنسینهای فوریت پزشکی، به عنوان خط مقدم تیم درمان در مواجهه مداوم با موقعیتهای تنشزا و بحرانی هستند و سرسختی شغلی میتواند توانایی و مقاومت آنها در تحمل موقعیتهای مشکل و سخت و فشارهای جسمی و روانی، افزایش دهد؛ لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی میزان سرسختی شغلی در تکنسینهای فوریت پزشکی و عوامل مرتبط با آن انجام شد.
روش کار: مطالعه حاضر به روش توصیفی- مقطعی بر روی 216 نفر از تکنسینهای فوریتهای پزشکی در دانشگاه علوم پزشکی قم در سال 1403 انجام شده است. نمونهگیری به روش طبقهای تصادفی انجام شد. برای تکمیل دادهها از چکلیست اطلاعات دموگرافیک و شغلی و مقیاس سرسختی استفاده شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آزمونهای ANOVA، Independent sample T-test و رگرسیون خطی انجام شد. سطح معنیداری کمتر از 0/05 در نظر گرفته شد.
یافتهها: متوسط سن شرکتکنندگان 6/34 ± 32/26 سال بود و بیش از دو سوم افراد شرکتکننده دارای تحصیلات کارشناسی و دارای شیفت در گردش بودند. متوسط نمره سرسختی شغلی 5/30 ± 44/67 بدست آمد. بر اساس نتایج حاصل از رگرسیون چند متغیره، متغیرهای وضعیت تحصیلات و تعداد کافی نیرو، 42 درصد از تغییرات واریانس سرسختی شغلی تکنسینهای فوریت پزشکی را تبیین میکند.
نتیجهگیری: مطالعه حاضر نشان داد که تکنسینهای فوریت پزشکی از میزان سرسختی متوسط رو به بالا برخوردار هستند. همچنین کفایت نیرو و میزان تحصیلات بالاتر میتواند نمره سرسختی آنها را افزایش دهد.