23 نتیجه برای یزدی
محمد خلیلی، گیتی ایزدی،
دوره 5، شماره 3 - ( پائیز 1381 )
چکیده
مقدمه: با توجه به شیوع بالای شکستگی مفصل هیپ در سالمندان و افراد میانسال جراح ارتوپد و متخصص بیهوشی در طول دوران کاری خود به طور مکرر با آن روبرو می شوند. یکی از چالش های پیش روی متخصصین خونریزی حین عمل و خطرات ناشی از اختلالات همودینامیک و کاهش خونرسانی ارگان های حیاتی و اثرات جانبی ترانسفوزیون در این گروه سنی است. چنانچه تکنیک بیهوشی قادر به کاهش خونریزی ناشی از عمل جراحی در این بیماران باشد، ریسک جراحی به طور قابل توجه ای در این گروه سنی کاهش می یابد.
روش کار: در یک مطالعه نیمه تجربی و آینده نگر تعداد 40 بیمار با شکستگی مفصل ران مورد مطالعه قرار گرفتند، این بیماران ابتلا به فشار خون یا اختلالات انعقادی نداشتند. 22 بیمار با بیحسی نخاعی (گروه A) و 18 بیمار با بیهوشی عمومی (گروه B) تحت عمل جراحی قرار گرفتند. در طول زمان عمل حجم خونریزی اندازه گیری و ثبت شد و سپس معنی دار بودن ارتباط یافته ها با تست های آماری t و z بررسی گردید.
نتایج: با استفاده از معیار t مشخص گردید که ارتباط معنی داری بین استفاده از کوتر و حجم خونریزی وجود ندارد. (تقریباً در نیمی از بیماران از کوتر استفاده گردید) همینطور نشان داده شد که بین نوع عمل و میزان خونریزی ارتباط معنی داری وجود ندارد اما در مورد روش بیهوشی با توجه به P<0/001 ارتباط معنی داری بین روش بیهوشی و میزان خونریزی حین عمل وجود داشت به طوریکه در بیحسی نخاعی حجم خونریزی کم تر بود.
نتیجه گیری: از بررسی آماری نتایج حاصله می توان گفت که بیحسی اسپانیال در مقایسه با بیهوشی عمومی میزان خونریزی را در اعمال جراحی هیپ کاهش می دهد.
بیژن یزدی، محمدرضا نورزاده،
دوره 7، شماره 1 - ( بهار 1383 )
چکیده
مقدمه: تشنج درمانی با الکتریسیته یکی از مهم ترین روش های درمانی در روان پزشکی است که به عنوان کم عارضه ترین درمان در اختلالات روانی مورد استفاده قرار می گیرد. از داروهای بیهوشی مهمی که به طور معمول در ایران به این منظور مصرف می شود تیوپنتال سدیم با دوز 3/5-0/5 میلی گرم بر کیلوگرم و پروپوفل با دوز3-2 میلی گرم بر کیلوگرم می باشد که هر کدام از داروهای فوق تاثیرات مخصوص به خود را بر سیستم های مختلف بدن گذارده و پاسخ های متفاوت اتونومیک را در بیماران موجب می شود. بنابراین مقایسه اثرات درمانی و عوارض این دو دارو در بیماران تحت درمان با تشنج درمانی با الکتریسیته ضروری به نظر می رسد.
روش کار: در این مطالعه که یک مطالعه از نوع کار آزمایی بالینی متوالی متقاطع می باشد تعداد 40 بیمار کاندید تشنج درمانی با الکتریسته در دو نوبت مورد بررسی قرار گرفته اند که یک نوبت از داروی پروپوفل و نوبت بعدی از تیوپنتال سدیم جهت القای بیهوشی استفاده شد. اطلاعات قبل، حین و بعد از عمل از نظر مدت زمان تشنج، فشار خون، ضربان قلب و میزان آگاهی فرد توسط پرسشنامه جمع آوری و مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.
نتایج: مدت زمان تشنج در مورد پروپوفل کم تر از تیوپنتال بود که این اختلاف از نظر آماری معنی دار بود (P<0/001). شار خون در مورد تیوپنتال به مقدار زیادی نسبت به پروپوفل افزایش نشان داد (P<0/001). همچنین گروه گیرنده تیوپنتال افزایش بیش تر ضربان قلب را نشان می داد اما این اختلاف معنی دار نبود.
نتیجه گیری: استفاده از پروپوفل در تشنج درمانی با الکتریسیته نسبت به تیوپنتال عوارض کم تری دارد و استفاده از آن توصیه می شود.
مهدی شریف، مسعود کیقبادی، هاجر ضیائی، جمشید ایزدی، شیرزاد غلامی، علیرضا خلیلیان،
دوره 8، شماره 2 - ( 5-1384 )
چکیده
مقدمه: زیر گونه های مختلف اکینوکوکوس گرانولوزوس (عامل کیست هیداتیک در انسان وحیوان) در مناطق اندمیک این بیماری در کشور ما مشاهده شده است که این تنوع از لحاظ انگل شناسی پزشکی و دامپزشکی و همچنین اپیدمیولوژی بیماری، عامل آن، پاتولوژی، کنترل و پیشگیری کیست هیداتیک حائز اهمیت است. جهت تعیین این زیر گونهها علاوه بر مطالعات مرفولوژیکی و اپیدمیولوژیکی، مطالعات بیوشیمیایی کیست هیداتیک درمیزبان های واسط (انسان وحیوان) می تواند در تعیین زیر گونه های این انگل نقش کمکی داشته باشد. لذا این مطالعه به منظور تعیین میزان ترکیبات بیوشیمیایی در مایع هیداتیک کبد گوسفند، گاو، بز، شتر و انسان در سال ۱۳۸۳ انجام شد.
روش کار: در این بررسی مقطعی تحلیلی، در مجموع از ۱۱۲ عدد نمونه مایع کیست هیداتیک از کبد میزبانان مختلف مانند گوسفند(۱۶ نمونه)، بز(۱۲ نمونه)، گاو(۶۴ نمونه)، شتر(۱۰ نمونه) به طور کاملا استریل از کشتار گاه شهر های قائم شهر وساری و ۱۰ نمونه انسانی از بیمارستان امام خمینی جمع آوری گردید. میزان سدیم، پتاسیم به روش فلیم فتومتری، کراتینین، آلبومین و کلیسم به روش رنگ سنجی، گلوکز، کلسترول، تری گلیسیرید، اوره، اسید اوریک به روش آنزیمی، اسپارتات آمینوترانسفراز به روش IFCC (براساس تبدیل ال- آسپارتات ← به ال- گلوتامات)، آلانین آمینوترانسفراز به روش IFCC (براساس تبدیل ال- آلانین ← ال- گلوتامات) و لاکتات دهیدروژناز به روش DGKC (براساس تبدیل پیروات ← لاکتات) اندازه گیری شد. روش آماری به کار رفته در تجزیه و تحلیل دادهها آنالیز واریانس یک طرفه بوده است.
نتایج: تفاوتهایی در میزان سدیم، گلوکز، اوره و آلانین آمینوترانسفراز در مایع کیستهای کبدی میزبانهای مختلف مشاهده گردید ولی از نظر آماری تفاوت معنیدار نبود. در خصوص پتاسیم، کلیسم، تری گلیسیرید، کلسترول، کراتینین، آلبومین، گاما گلوتامیل ترانسفراز (P<0/05)، اسید اوریک، آسپارتات آمینوترانسفراز ، کراتینین فسفوکیناز و لاکتات دهیدروژناز (P<0/001) این تفاوت معنی دار بوده است.
نتیجه گیری: با توجه به وجود اختلافی که در ترکیبات شیمیایی مایع کیست هیداتیک در نمونه های مختلف مشاهده میشود، احتمال آن میرود که در استان مازندران در میزبانهای اهلی و انسان بیشتر از یک سویه آکینوکوکوس گرانولوزوس وجود داشته باشد. لذا مطالعات تکمیلی از جمله مولکولی پیشنهاد میشود.
نسرین روزبهانی، زهرا جباری، سحر یزدی،
دوره 8، شماره 3 - ( 11-1384 )
چکیده
مقدمه: قاعدگی دردناک اولیه یکی از شایعترین شکایات در زنان میباشد که به علت آزاد شدن پروستاگلاندینها ایجاد شده و اغلب با داروهای شیمیایی درمان می گردد. امروزه با توجه به عوارض این داروها، محققین به سمت استفاده از داروهای گیاهی گرایش پیدا کرده اند. با در نظر گرفتن خاصیت ضد پروستاگلاندینی آویشن شیرازی، این مطالعه با هدف مقایسه اثر آویشن و مفنامیک اسید بر کاهش میزان درد قاعدگی طراحی گردید.
روش کار: این تحقیق یک کارآزمایی بالینی یک سوکور میباشد که جامعه هدف آن خانمهای مبتلا به درد قاعدگی و جامعه مورد مطالعه، خانمهای مراجعه کننده به مرکز مشاوره ازدواج میباشند. تعداد نمونه بر اساس 0/5= α و 0/20=β نفر محاسبه گردید که به صورت تصادفی ساده در دو گروه مفنامیک اسید و آویشن قرار گرفتند. از افراد خواسته شد که شدت درد را قبل از مصرف دارو با معیار آنالوگ بینایی(10- 0 سانتی متر) مشخص کنند. سپس در گروه مطالعه 15 گرم برگ گیاه آویشن که در یک لیوان آب دم شده بود و در گروه شاهد، کپسول 250 میلی گرمی مفنامیک اسید مصرف شد و مجدداً شدت درد 2،1و3 ساعت بعد از مصرف دارو تعیین گردید. اطلاعات با استفاده از شاخصهای میانگین و انحراف معیار و تستهای کی اس، من ویتنی یو وکای اسکوئر تجزیه وتحلیل شد. در کلیه مراحل تحقیق مفاد بیانیه هلسینکی رعایت گردید.
نتایج : میانگین شدت درد قبل از مصرف دارو در گروه آویشن و مفنامیک اسید تفاوت معنی داری نداشت. در هر یک از گروههای مفنامیک اسید و آویشن بعد از مصرف دارو میانگین شدت درد به طور معنی داری کاهش یافت(0/00001>P). ولی میزان کاهش درد دو گروه، در مقایسه با هم تفاوت معنی دار آماری نداشت.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج به دست آمده به نظر می رسد که مفنامیک اسید و آویشن به یک اندازه درد قاعدگی را کاهش میدهند که به نظر می رسد به علت اثرات ضد پروستاگلاندینی و ضد انقباضی آویشن باشد.
دكتر محمد خلیلی، دكتر بیژن یزدی، دكتر هوشنگ طالبی، دكتر اسماعیل مشیری،
دوره 9، شماره 2 - ( 4-1385 )
چکیده
مقدمه: اقامت بیماران در ریکاوری دارای ریسک و عوارض خاص خود بوده و هزینهبر است. کاهش زمان ریکاوری میتواند ضمن بالا بردن ضریب اطمینان، هزینههای بیمارستانی را کاهش دهد. در این رابطه ماسک حنجرهای(LMA) وسیلهای جدید است که کاربرد روز افزونی در کنترل راه هوایی پیدا کرده و در این تحقیق اثر آن روی زمان ریکاوری بررسی میگردد. روش کار: در یک مطالعه بالینی دو سو کور شاهددار،62 بیمار در کلاس ASA І و ІІ، به طور تصادفی به دو گروه 31 نفری (ماسک حنجرهای و لوله تراشه) تقسیم شدند. داروهای مورد استفاده برای القا و نگهداری بیهوشی در تمام بیماران یکسان بود. بیماران مبتلا به عفونتهای تنفسی فوقانی و نیز بیماران انتخاب شده جهت اعمال جراحی توراکس و بالای شکم وارد مطالعه نشدند. بیماران با زمان بیهوشی بالای یک ساعت و نیز زمان لوله گذاری بالای 30 ثانیه از مطالعه خارج شدند. زمان های بیهوشی و ریکاوری (بر حسب دقیقه) و نیز عوارض ریکاوری (بر اساس معیارهای مشخص و استاندارد) اندازهگیری و ثبت گردیدند. یافتهها با آزمونهای مربع کای و من ویتنی یو آنالیز شدند. نتایج: براساس نتایج ثبت شده، بیماران دو گروه از نظر سن، جنس و میانگین زمان بیهوشی تفاوت معنی داری با یکدیگر نداشتند، اما میانگین زمان ریکاوری در گروه LMA برابر با 65/10 دقیقه و در گروه لوله تراشه برابر با 71/16 دقیقه بود که از نظر آماری معنیدار بود(007/0=p). در گروه LMA دو نفر (45/6 درصد) از بیماران و در گروه لوله تراشه 11نفر(48/35 درصد) از بیماران دچار عارضه شدند که به لحاظ آماری این اختلاف هم معنیدار است (004/0=p). بحث: ماسک حنجرهای زمان ریکاوری را در مقایسه با لوله تراشه کاهش میدهد. از سوی دیگر عوارض ریکاوری (استریدور، نگهداشتن تنفس، لارنگواسپاسم، افت اشباع اکسیژن خون شریانی) و شدت این عوارض هم در گروه ماسک حنجرهای به طور قابل توجهی از گروه لوله تراشه کمتر بوده است. لذا میتوان به منظور کاهش زمان اقامت بیماران و نیز کاهش عوارض آنان در ریکاوری از ماسک حنجرهای به جای لوله تراشه استفاده نمود.
دكتر بیژن یزدی، دكتر سید مهدی جلالی،
دوره 9، شماره 2 - ( 4-1385 )
چکیده
مقدمه: کلونیدین به عنوان پیش داروی بیهوشی, به دلیل تأثیر در کاهش نیاز به داروهای بیهوشی و آرام بخشی از اهمیت خاصی برخوردار است. اما به دلیل تأثیر آن برهمودینامیک و الکترولیتهای بدن و اهمیت آن در بیهوشی, بر آن شدیم تا با انجام مطالعهای این عوارض را بررسی نماییم. روش کار: این پژوهش یک کارآزمایی بالینی تصادفی و دو سویه کور است که بر روی 106 بیمار40 – 20 ساله با ASA کلاس I و II تحت عمل جراحی انتخابی با بیهوشی عمومی انجام گرفته است. بیماران به دو گروه مساوی تقسیم شدند. 90 دقیقه قبل از القا بیهوشی، به گروه مورد قرص کلونیدین 5 میکروگرم بر کیلوگرم و به گروه شاهد دارونما داده شد. نمونه خون قبل از تجویز دارو و چهار ساعت پس از آن گرفته شد. ادرار 24 ساعته آنها نیز جمع آوری و حجم و میزان سدیم و پتاسیم دفعی اندازهگیری شد. تحلیل آماری با استفاده از جداول و نمودارهای توزیع فراوانی و آزمون تی مستقل انجام شد. نتایج: میانگین سدیم و پتاسیم خون قبل و بعد از دریافت دارو بین دو گروه مورد و شاهد تفاوت معنیداری نداشت. اما میانگین سدیم ادرار 24 ساعته در گروه مورد به طور معنیداری بیشتر بود( 022/0 =p). میانگین پتاسیم ادرار 24 ساعته نیز در گروه مورد بیشتر بود( 003/0 = p) همچنین حجم ادرار 24 ساعته نیز در گروه مورد بیشتر بود(008/0 =p). نتیجهگیری: گر چه میزان دفع ادراری سدیم و پتاسیم و حجم ادرار با تجویز کلونیدین افزایش مییابد ولی غلظت خونی این دو الکترولیت تغییر قابل توجهی پیدا نمیکند.
بیژن یزدی، ابوالفضل جعفری، اسماعیل مشیری، علی رضا اکبری، مریم عزیزی،
دوره 10، شماره 2 - ( فصلنامه 1386 )
چکیده
مقدمه: در اعمال جراحی لوزه به دلیل مجاورت با راههای هوایی, کنترل بهتر خونریزی و به دست آوردن ریکاوری سریعتر از اهداف مورد توجه بوده است. به دلیل استفاده گسترده هالوتان و عوارض گزارش شده آن, بر آن شدیم تا مقایسهای بین روش متداول بیهوشی با استفاده از هالوتان, و دیگری بدون هالوتان از نظر میزان خونریزی حین عمل و زمان ریکاوری, صورت دهیم. روش کار: در یک کار آزمایی یک سو کور، 140 کودک 12-4 ساله کاندید عمل جراحی لوزه به طور تصادفی ساده در دو گروه 70 نفری تقسیم شدند. نحوه القا بیهوشی در دو گروه یکسان بود و نگهداری بیهوشی در یک گروه با هالوتان ، N2O 50 درصد (گروه شاهد) و در دیگری بدون هالوتان به همراه هیپرونتیلاسیون (روش لیورپول) (گروه مورد) بود. میزان خونریزی از روی اختلاف هماتوکریت قبل و 6 ساعت بعد از عمل محاسبه شد. زمان ریکاوری نیز در هر گروه بر حسب دقیقه اندازه گیری شد. اطلاعات با استفاده از آزمون آماری من ویتنی یو، تی، لون و کی اس تجزیه و تحلیل گردید. نتایج: دو گروه از نظر جنس, سن, وزن و مدت زمان عمل جراحی اختلاف معنیداری نداشتند. متوسط مدت زمان ریکاوری در گروه مورد 87/7 دقیقه و در گروه شاهد 59/15 دقیقه بود که اختلاف معنیداری داشت (00001/0 =p). متوسط خونریزی در گروه مورد 22/44 میلیلیتر و در گروه شاهد 52/58 میلیلیتر بود که اختلاف معنیدار بود(005/0=p). نتیجه گیری: با توجه به مطالعه انجام شده به نظر میرسد تجویز هالوتان در مقایسه با روش لیورپول موجب خونریزی بیشتر و ریکاوری طولانیتر میشود.
منیره متوسلیان، مصطفی شیر یزدی، خدیجه نصریانی،
دوره 10، شماره 3 - ( فصلنامه 1386 )
چکیده
مقدمه: هموروئید اختلالی بسیار شایع است که موجبب درد می شود. هم چنین معمول ترین مشکل پس از هموروئیدکتومی، که درمان استاندارد این اختلال است، درد می باشد که کنترل آن از بروز پیامدهای مضر فیزیولوژیک و روانی آن جلوگیری میکند. تمرینات کگل (kegel) از روشهای آرام سازی و غیر تهاجمی می باشد که مصرف دارو و عوارض ناخواسته آن را کاهش و رضایت بیمار را افزایش میدهد. در این مطالعه تاثیر تمرینات Kegel بر کاهش درد بعد از عمل جراحی هموروئیدکتومی بررسی شده است. روش کار: این مطالعه به روش کارآزمایی بالینی شاهددار تصادفی یک سوکور بوده است. نمونه پژوهش بیماران مراجعه کننده جهت هموروئیدکتومی به بیمارستان شهید صدوقی یزد بودند. تعداد نمونه 30 نفر در گروه تجربه و30 نفر گروه کنترل بود که به صورت آسان و متوالی انتخاب شده و سپس به طور تصادفی به دو گروه شاهد و مورد تقسیم شدند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه و مقیاس دیداری درد بود. جهت مداخله به گروه مورد قبل از عمل جراحی تمرینات Kegel آموزش داده شد. بعد از عمل میزان درد در دو گروه بررسی شد و پس از جمع آوری دادههای مربوط به گروه تجربه و کنترل، اطلاعات با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی (آزمون تی و پیرسون) تجزیه و تحلیل گردید. نتایج: یافتهها نشان داد میانگین درد بعد از عمل در گروه تجربه طی 48 ساعت اول بعد از عمل 82/5±50/26 و در گروه کنترل 94/5±26/31 بود که اختلاف معنیداری بین دو گروه وجود داشت(003/0 = p). از نظر میزان مسکن بعد از عمل، در گروه تجربه میانگین 83/14±9/18 و گروه کنترل 89/29±83/52 بود که اختلاف معنیداری نشان داد(00001/0p=). از نظر نوع مسکن بعد از عمل بین گروه تجربه و کنترل در 18، 24 و 48 ساعت بعد از عمل به ترتیب با 04/0 p=، 04/0 p= و 05/0 p= اختلاف معنیداری یافت شد. از لحاظ ارتباط بین تعداد دفعات تمرین kegel و شدت درد ارتباط معنیداری دیده نشد. نتیجه گیری: بر اساس یافتهها، تمرینات Kegel درد محل هموروئیدکتومی را کاهش داده و میانگین مسکن مصرفی گروه تجربه کمتر از گروه شاهد بود. بنابر این از آنجا که تمرینات kegel روشی موثر، ایمن و ارزان می باشد، آموزش این تمرینات در مراقبتهای قبل از عمل هموروئیدکتومی به مدیریت وکنترل درد در داخل و خارج از بیمارستان کمک میکند.
بیژن یزدی، جمشید مؤمنی، علیرضا اکبری،
دوره 11، شماره 3 - ( 7-1387 )
چکیده
چکیده مقدمه: شیوع درد به دنبال تزریق پروپوفل بین 28 درصد تا 90 درصد است. از اثرات کتامین تضعیف کمتر سیستم قلبی - عروقی و بی حس کنندگی موضعی است. در مطالعه ای تاثیر آن را بر درد و تغییرات همودینامیک متعاقب تزریق پروپوفل بررسی نمودیم. روش کار : در کارآزمایی بالینی دوسو کور روی120 بیمار 15 تا 65 ساله و ASA I , II کاندید عمل جراحی الکتیو،در نیمی ( به صورت تصادفی) 100 میکروگرم بر کیلو کتامین در حجم 2 میلی لیتر و نیمی دیگر 2 میلی لیتر آب مقطرقبل از تزریق پروپوفل زده شد. 15 ثانیه پس از تزریق 25 درصد دوز پروپوفل شدت درد براساس معیار 4 رتبه ای (بدون درد، خفیف، متوسط و شدید) سنجیده شد. ضربان قلب و فشار خون قبل و بعد از تزریق پروپوفل، بعد از لوله گذاری نای و 3 دقیقه بعد از لوله گذاری ثبت شد. نتایج توسط نرم افزار SPSS نسخه 5/11بر حسب نوع متغیر توسط تست های Mann Whitney U ، Pooled t-Test و Chi square ارزیابی شد. نتایج: در 66/51 درصد گروه شاهد و 75 درصد گروه مورد دردی احساس نشد. در گروه مورد افت فشار خون سیستولیک و دیاستولیک بعد از القا بیهوشی کمتر بود (به ترتیب 012/0=p و 005/0=p) و فشار دیاستولیک بعد از لوله گذاری ( 00/0=p) و 3 دقیقه بعد از لوله گذاری نیز بالاتر بود (000/0=p). تغییرات ضربان قلب بین دوگروه اختلاف معنی داری نداشت. نتیجه گیری: تجویز کتامین قبل از پروپوفل یک روش موثر در کاهش درد پروپوفل بوده و ثبات قلبی- عروقی را به دنبال تجویز پروپوفل ایجاد می کند.
شیرین پازوکی، بیژن یزدی، احمد سروریان، راحله علیآبادی،
دوره 11، شماره 4 - ( 10-1387 )
چکیده
مقدمه: تهوع و استفراغ پس از عمل یکی از عوارض بسیار شایع و ناراحت کننده میباشد که میتواند منجر به عوارض جدی گرددد. یکی از جراحیهای حساس در برابر تهوع و استفراغ جراحی کاتاراکت میباشد که ناشی از افزایش فشار داخل چشم متعاقب آن است. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر طب فشاری با کمک پماد کاپسیکوم در کاهش تهوع و استفراغ و میزان نیاز به داروهای ضد استفراغ طراحی شد. روش کار: در طی یک کارآزمایی بالینی دوسوکور بر روی بیماران مراجعه کننده به بیمارستان امیرکبیر اراک که جهت انجام جراحی کاتاراکت بستری شده بودند، دو گروه 100 نفری دریافت کننده پماد کاپسیکوم و دارو نما انتخاب گردیدند. روش نمونه گیری به صورت تصادفی ساده بود. پس از تجویزهمزمان پمادها قبل از بیهوشی در نقاط K-K9و K-KD2، دو گروه از نظر شدت و دفعات تهوع، دفعات استفراغ و نیاز به داروهای ضد استفراغ در طی 12 ساعت بعد از عمل به روش مصاحبه بررسی شدند. نتایج: شدت تهوع در 6 و 12 ساعت اول بعد از عمل در گروه پلاسبو بیشتراز گروه کاپسیکوم بود (001/0=p). میانگین دفعات تهوع نیز در 6 و 12 ساعت بعد از عمل در گروه پلاسبو بیشتر از گروه کاپسیکوم بود(0005/0=p). نیاز به آمپول متوکلوپرامید در گروه دارو نما در مقایسه با گروه کاپسیکوم بیشتر بود(001/0=p). از نظر دفعات استفراغ طی 12 ساعت پس از عمل بین دو گروه تفاوت معنیداری نبود. نتیجه گیری:به نظر می رسد که تحریک همزمان نقاط K-D2 و K-K9 در هر دو دست یک روش آسان، غیر تهاجمی و مؤثر در کاهش تهوع و استفراغ پس از عمل باشد.
اسماعیل مشیری، بیژن یزدی، محمد خلیلی،
دوره 12، شماره 1 - ( 3-1388 )
چکیده
مقدمه: اضطراب قبل از عمل رخداد شایعی است. برای رفع آن از روشهای گوناگون، نظیر ویزیت قبل از عمل، اطمینان بخشی توسط روانشناس و یا پیش داروی آرامبخش استفاده میگردد.این مطالعه با هدف تعیین اثر دو داروی پروپوفول و میدازولام به عنوان پیش داروی بیهوشی بر اضطراب بیمارقبل از بیهوشی انجام گردیده است. روش کار: این مطالعه کارآزمایی بالینی دوسوکوربوده که درآن 60 بیمار با کلاس 1 معیار انجمن متخصصین بیهوشی امریکا کاندید عمل جراحی انتخابی شکم انتخاب و به روش تصادفی در سه گروه 20 نفره پروپوفول (4/0 میلیگرم در هر کیلو گرم وریدی)، میدازولام ( 04/0 میلی گرم در هر کیلو گرم وریدی) و پلاسبو (5 سی سی نرمال سالین وریدی) تقسیم شدند. برای سنجش درجه اضطراب از دو معیار سنجش بصری و روش نمره دهی بالینی عینی استفاده گردید. ضربان قلب، فشار نبض، تعداد تنفس و میزان اشباع اکسیژن شریانی، قبل از تجویزدارو و پس از آن در سه نوبت به فواصل5/2 دقیقه اندازه گیری شدند. یافتهها با آزمونهای آنووا، توکی و 2 آنالیز گردیدند. نتایج: گروهها از نظر متغیرهای زمینهای اختلافی نداشتند. هردو داروی پروپوفول و میدازولام در کمک به کاهش اضطراب بیماران نسبت به پلاسبو مؤثرتر بودند. از این نظر دو دارو اثر یکسانی داشته و بین آنها تفاوت معنیداری وجود نداشت. در اثر برروی علایم حیاتی (فشار خون نبض وتعداد تنفس و میزان اشباع اکسیژن شریانی) بین دو دارو تفاوت معنیداری وجود نداشت(05/0p>). نتیجه گیری:هر دو دارو در کاهش اضطراب از پلاسبو مؤثرتر بودند و از این نظر برتری خاصی بر یکدیگر نداشتند. ملاحظات اقتصادی میتواند باعث ترجیح میدازولام گردد.
مجتبی ایزدی، فرزاد ناظم، اصغر ظریفیان، انوش ایزدی، حسین دوعلی،
دوره 13، شماره 1 - ( 2-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: این پژوهش با هدف تعیین اثر مکمل سازی ال- کارنیتین بر غلظتهای گلوکز و لاکتات و ظرفیت هوازی هنگام فعالیت ارگومتری زیربیشینه انجام شد. مواد و روش ها: در این مطالعه کارآزمایی بالینی دو سوکور 34 مرد سالم غیر ورزشکار دانشگاه ساوه یک نوبت فعالیت پدال زنی روی چرخ کارسنج (PWC170) را در قالب دو گروه تجربی (مصرف ال- کارنیتین) و دارونما(مصرف لاکتوز) در دو مرحله جداگانه اجرای آزمون ورزشی بدون مصرف ال- کارنیتین یا دارونما و اجرای آزمون ورزشی حدوداً 90 دقیقه بعد از مصرف 3 گرم ال- کارنیتین و لاکتوز به ترتیب در گروه تجربی و کنترل اجرا نمودند. بلافاصله پس از آزمون نمونهگیری خون به منظور تعیین غلظتهای گلوکز، لاکتات و فعالیت لاکتات دهیدروژناز به عمل آمد. ضربان قلب استراحت و پایانی آزمون توسط ضربان نگار پولار و همچنین حداکثر اکسیژن مصرفی اندازهگیری شدند. یافتهها: مکمل سازی آنی ال- کارنیتین تاثیری روی غلظتهای لاکتات و گلوکز پلاسما ندارد. میزان فعالیت لاکتات دهیدروژناز، ضربانهای استراحت و زیربیشینه و حداکثر اکسیژن مصرفی نیز در آزمونهای مرحله اول و دوم مشابه بودند. همه متغیرها در گروه کنترل نیز بدون تغییر بودند. نتیجه گیری: در خصوص اثر مصرف ال- کارنیتین روی عملکرد فعالیتهای استقامتی نتایج موجود بحث برانگیز و مبهم است. یافتههای ما نشان داد که مصرف 3 گرم ال- کارنیتین، 90 دقیقه قبل از اجرای آزمون، متغیرهای وابسته را متاثر نمیکند. مطالعات بیشتری جهت تعیین اثر مستقیم این نوع مکمل سازیها روی مصرف سوبسترا، متابولیسم چربی- کربوهیدرات و عملکرد ورزشی مورد نیاز است
علی اکبر عبداللهی، خدیجه یزدی، ناصر بهنام پور، مانی نیازی،
دوره 13، شماره 4 - ( 11-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: انسداد روده بعد از عمل جراحی موجب جمع شدن ترشح و تهوع، استفراغ، نفخ شکم و حتی درد میگردد، جویدن آدامس یکی از روشهایی است که میتواند طول مدت انسداد گذرا را کم کند این تحقیق با هدف تاثیرجویدن آدامس بر روی حرکات دودی دستگاه گوارش بعد از عمل آپاندکتومی اجرا شده است. مواد و روشها: این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی تصادفی دو سوکور، با تعداد 46 بیمار واجد شرایط انجام گرفت. بیماران به دو گروه مورد و شاهد تقسیم شدند. گروه مورد، عمل جویدن آدامس را سه بار و هر بار به مدت 20 دقیقه در زمانهای 4 ، 10 و 18 ساعت بعد از به هوش آمدن انجام دادند ولی در گروه شاهد هیچ مداخلهای انجام نشد سپس در هر دو گروه هر دو ساعت با استفاده از گوشی پزشکی صداهای رودهای توسط پزشک چک شد. همچنین با سوال کردن از بیمار هر دو ساعت در مورد دفع گاز و مدفوع اطلاعات جمعآوری و ثبت شد سپس با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون تی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: به طور میانگین اولین صدای رودهای در گروه مورد در ساعت 41/0±08/2ساعت و در گروه شاهد در ساعت 45/1±13/3 مشاهد شد. دفع مدفوع در گروه مورد در ساعت 59/14±8/26 و در گروه شاهد ساعت 92/13±08/50 مشاهده شد. همچنین زمان اولین دفع گاز در گروه مورد در ساعت 77/10±91/11 ولی در گروه شاهد در ساعت 11/12±21/29 بود. با توجه به مشاهدات صورت گرفته، اختلاف معنی داری بین دو گروه از نظر آزمون های مورد بررسی، مشاهد شد(002/0=p). نتیجه گیری: نتایج این تحقیق نشان داد جویدن آدامس میتواند به حرکات دودی دستگاه گوارش بعد از عمل برداشتن آپاندیس کمک کند.
حسام الدین مدیر، محمد خلیلی، بیژن یزدی، اسماعیل مشیری، علیرضا اکبری،
دوره 14، شماره 6 - ( دو ماهنامه بهمن و اسفند 1390 )
چکیده
مزمینه و هدف: لارنگوسکوپها به علت تماس تیغههای آنها با غشاهای مخاطی دهان، یکی از واسطههای بالقوه انتقال عفونت میباشند. یک روش برای جلوگیری از انتقال عفونت، استفاده از تیغههای یک بار مصرف پلاستیکی میباشد. هدف ما در این مطالعه مقایسه کارایی تیغههای یک بار مصرف پلاستیکی در مقابل تیغههای فلزی برای لولهگذاری داخل تراشه میباشد.
مواد و روشها: در این مطالعه کارآزمایی بالینی، تعداد 320 بیمار بالای 10 سال کاندیدای عمل جراحی الکتیو، وارد مطالعه شدند. پس از القای بیهوشی، لولهگذاری نای به وسیله یکی از تیغههای پلاستیکی یا فلزی برای بیماران انجام میشد و مدت زمان لولهگذاری و میزان اشباع اکسیژن خون شریانی قبل و بعد از لولهگذاری ثبت گردید و دادههای جمعآوری شده با استفاده از نرم افزار آماری SPSS تحلیل گردید.
یافته ها: لولهگذاری نای در تمامی بیماران با موفقیت صورت گرفت. میانگین اختلاف زمان لولهگذاری از حد بالای استاندارد در گروه تیغههای فلزی 22/4±87/1- و در گروه تیغههای پلاستیکی 19/8±42/1 بود. همچنین میانگین اختلاف اشباع اکسیژن خون شریانی از حد پایین 90 درصد بعد از لولهگذاری در گروه تیغههای پلاستیکی برابر با 71/2±07/6 و فلزی برابر با 21/1±16/7 بود که هر دو پارامتر از نظر آماری با یکدیگر اختلاف معنیداری داشتند.
نتیجه گیری: در صورت استفاده از تیغههای پلاستیکی، هم زمان لولهگذاری و هم میزان افت اشباع اکسیژن خون شریانی در مقابل تیغههای فلزی افزایش مییابد که این امر میتواند باعث ایجاد عوارضی مانند آسپیراسیون در بیمار گردد.
حسام الدین مدیر، محمد خلیلی، بیژن یزدی، اسماعیل مشیری،
دوره 15، شماره 6 - ( ماهنامه آبان 1391 )
چکیده
زمینه و هدف: استفاده از پروپوفول به تنهایی برای جایگذاری وسایل سوپراگلوتیک راه هوایی، میتواند منجر به وقایع ناخوشایندی مانند سرفه، اوغ زدن و گرفتگی حنجره شود. برای بهبود شرایط جایگذاری این وسایل از داروهای مخدر استفاده میگردد. در این مطالعه، اثر دو داروی مخدر رمی فنتانیل و سوفنتانیل بر روی سهولت جایگذاری دو نوع وسیله سوپراگلوتیک راه هوایی به همراه القای بیهوشی به وسیله پروپوفول مورد بررسی قرار گرفت. مواد و روشها: در این مطالعه کارآزمایی بالینی، 200 بیمار که تحت بیهوشی عمومی قرار گرفتند به روش تصادفی بلوکهای به چهارگروه تقسیم شدند. القاء بیهوشی با 5/2 میلیگرم بر کیلوگرم پروپوفول انجام و برای گروه اول از رمی فنتانیل و ماسک حنجرهای، گروه دوم رمی قنتانیل و اسلیپا، گروه سوم سوفنتانیل و ماسک حنجرهای و گروه چهارم سوفنتانیل و اسلیپا استفاده شد. میزان باز شدن فک، سهولت در جایگذاری وسیله سوپرا گلوتیک، سرفه، گرفتگی حنجره، اوغ زدن، تعداد ضربان قلب و میزان فشار خون شریانی در یک، سه و پنج دقیقه بعد از جایگذاری وسیله سوپراگلوتیک ثبت شد. داده ها استفاده از نرم افزار آماری SPSS تجزیه و تحلیل شد. یافتهها: بین میزان بازشدن دهان، راحتی جایگذاری وسیله سوپراگلوتیک، اوغ زدن، گرفتگی حنجره، سرفه و متغیرهای همودینامیک اندازهگیری شده در گروههای چهارگانه، هیچ اختلاف معنیداری مشاهده نشد. نتیجهگیری: بر اساس نتایج مطالعه، برای کنترل راه هوایی با استفاده از وسایل سوپراگلوتیک، استفاده از ماسک حنجرهای یا اسلیپا در حضور رمی فنتانیل یا سوفنتانیل، ارجحیتی بر یکدیگر ندارند و باعث اختلال در همودینامیک بیمار نمیشوند.
فرزاد ناظم، مجتبی ایزدی، مجید جلیلی، بهزاد کشاورز،
دوره 15، شماره 9 - ( ماهنامه بهمن 1391 )
چکیده
زمینه و هدف: مطالعات همهگیر شناسی از ارتباط بروز نشانگان آسم با عواملی مانند زندگی کم تحرک، بیماریهای متابولیک و قلبی-عروقی حکایت دارد. با این حال، نقش برجسته هر یک از مولفههای پروتکلهای توان بخشی ورزش بر عملکرد ریوی بیماران آسم مزمن بحث انگیز است. هدف این مطالعه مداخله تمرین هوازی و یک ماه بیتمرینی بر بیماران آسم چاق میباشد مواد و روشها: این پژوهش به صورت نیمه تجربی با طرح دو گروهی و آزمون قبل و بعد در 39 مرد میانسال چاق مبتلا به آسم خفیف و متوسط اجرا گردید. گروه آزمایش(19نفر) با ملاحظه دامنه ایمن شدت کار (15≥RPE>9) مدت3 ماه مطابق برنامه توان بخشی زیر بیشینه (50 تا80 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی) به تمرین هوازی پرداختند. سپس یک ماه در وضعیت بیتمرینی قرار گرفتند. گروه شاهد (20 نفر) از تمرین هوازی به دور ماندند. پارامترهای اسپیرومتریک آزمودنیها در شرایط پایه، سه ماه تمرین هوازی و یک ماه بی تمرینی به روش استاندارد اندازهگیری شدند. یافتهها: شاخصهای عملکرد ریوی شامل FVC، FEV1/FVC، PEF، FEF%75 و MVV کاهشهای معنیداری مشاهده شد. در این میان، الگوی تغییرات FEV1، FEV1/FVCو MVV حتی پس از گذشت یک ماه بیتمرینی همچنان پایدار بود (05/0>p). تغیر معنی داری در متغیر های گروه شاهد رخ نداد(05/0
کارون شاه ابراهیمی، اعظم شریفی، افشین الماسی، روناک طلیعی، بابک ایزدی، محمد کریمی،
دوره 16، شماره 4 - ( 4-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماری کم کاری تیروئید تحت بالینی مرحله جبرانی قبل از کم کاری تیروئیدی آشکار میباشد. در کم کاری آشکار به علت افزایش لیپوپروتئین(a) به عنوان یک عامل آتروژنیک، خطر بیماریهای ایسکمیک قلبی افزایش مییابد. ولی در مورد افزایش سطح سرمی آن در بیماران کم کاری تیروئید تحت بالینی بحث و اختلاف نظر وجود دارد. با توجه به آتروژن بودن لیپوپروتئین(a) و سایر چربیهای سرم، این پژوهش با هدف مقایسه غلظت لیپوپروتئین(a) و چربیهای سرم در بیماران مبتلا به کم کاری تیروئید تحت بالینی و افراد با عملکرد طبیعی تیروئید انجام شد.
مواد و روشها: در این مطالعه تحلیلی مقایسهای، 90 نفر از افراد مراجعهکننده به درمانگاه بیمارستان امام رضا(ع) و طالقانی شهر کرمانشاه(60 نفر مبتلا به کم کاری تیروئیدی تحت بالینی و30 نفر سالم)، به روش نمونهگیری در دسترس مورد بررسی قرارگرفتند. این افراد پس از مطابقت از نظر سن، جنس و ابتلا به بیماریهای زمینهای(بیماریهای کبدی، کلیوی، مصرف دارو)، تحت آزمایش تعیین سطح سرمی لیپوپروتئین(a) و سایر چربیهای سرم قرار گرفتند.
یافتهها: در هر دو گروه مورد و شاهد، 7/16 درصد را مردان و 3/83 درصد را زنان تشکیل میدادند. در این پژوهش، اختلاف آماری معنی داری بین سطح سرمی لیپوپروتئین(a)، تری گلیسرید، کلسترول، لیپوپروتئین با دانسیته بالا و لیپوپروتئین با دانسیته پایین در دو گروه یافت نشد(05/0p>). همچنین ارتباطی بین لیپوپروتئین(a) و سایرچربیهای سرم یافت نشد(05/0p>).
نتیجهگیری: سطح سرمی لیپوپروتئین(a) و سایر چربیهای سرم در بیماران جوان با وزن طبیعی مبتلا به کم کاری تحت بالینی تیروئید افزایش نیافته و به نظر میرسد درمان زود هنگام در این بیماران ضرورتی ندارد. واژگان کلیدی: چربیهای سرم، لیپوپروتئین(a)، کم کاری تیروئیدی تحت بالینی
فریده طباطبایی یزدی، بهروز علیزاده بهبهانی، مریم حیدری سورشجانی،
دوره 17، شماره 3 - ( خرداد 1393 )
چکیده
زمینه و هدف: مصرف بی رویه آنتی بیوتیکهای درمانی باعث ایجاد مقاومت دارویی شده است. استفاده گسترده از آنتی بیوتیکها عامل ایجاد جهش(موتاسیون) در میکروارگانیسم بوده و باعث ظهور میکروارگانیسمهای جدید و مقاوم به آنتیبیوتیکهای رایج میشود. هدف از این پژوهش بررسی اثر ضدمیکروبی عصارههای آبی و اتانولی گیاه چویل بر باکتریهای استافیلوکوکوس اپیدرمیدیس، انتروباکتر ائروژینوزا و یرسینیا انتروکولیتیکا و مقایسه آن با آنتیبیوتیکهای رایج درمانی میباشد.
مواد و روشها: در این مطالعه تجربی، بعد از جمع آوری گیاه چویل از ارتفاعات استان چهارمحال و بختیاری عصارهگیری با استفاده از روش ماسراسیون انجام شد. از آزمون انتشار دیسک به روش کربی- بوئر برای ارزیابی فعالیت ضدمیکروبی استفاده گردید. حداقل غلظت مهارکنندگی و حداقل غلظت کشندگی با استفاده از روش رقت لولهای تعیین گردید.
یافتهها: بیشترین قطر هاله عدم رشد در غلظت 40 میلیگرم بر میلیلیتر مربوط به باکتری استافیلوکوکوس اپیدرمیدیس و کمترین قطر هاله در این غلظت مربوط به باکتری گرم منفی انتروباکتر ائروژینوزا بود. حداقل غلظت مهار کنندگی عصاره آبی و اتانولی برای انتروباکتر آئروژینوزا به ترتیب 64 و32 میلیگرم بر میلیلیتر و حداقل غلظت کشندگی عصاره آبی و اتانولی نیز در خصوص آن به ترتیب 128 و 64 میلیگرم بر میلیلیتر بود.
نتیجهگیری: عصاره اتانولی چویل در مقایسه با آنتی بیوتکهای رایج درمانی اثر بازدارندگی بیشتری روی برخی سویههای مورد مطالعه داشت. همچنین عصارههای چویل بر باکتریهای گرم مثبت در مقایسه با باکتریهای گرم منفی اثر بازدارندگی بیشتری را نشان داد.
مارال رستمی چایجان، مرجان صباغیان، مهدی علیخانی، فاضل صحرانشین سامانی، رضا سلمان یزدی، سید نوید المدنی، آناهیتا محسنی میبدی،
دوره 17، شماره 5 - ( مرداد 1393 )
چکیده
زمینه و هدف: بتا دفنسین126 انسانی یک گلیکوپروتئین کوچک کاتیونی (12کیلو دالتون) بسیار غنی از سیستئین است. ژن این پروتئین در انسان بر روی انتهای تلومری بازوی کوتاه کروموزوم 20 قرار دارد. بیان بالایی از این پروتئین در اپیدیدیم گزارش شده است. این پلیپپتید سطح سلولهای اسپرم را در حین عبور از اپیدیدیم پوشش میدهد. از آنجا که بتا دفنسین 126 در بلوغ و ظرفیتپذیری اسپرم موثر است، میتواند نقش مهمی در ناباروری ناشناخته درمردان ایفا نماید. پژوهش حاضر برای بررسی رابطه بین جهش در ژن بتا دفنسین 126 و ناباروری ناشناخته در مردان طراحی شده است.
مواد و روشها: در این مطالعه مورد- شاهد جهش دو نوکلئوتیدی سیتوزین3121 و 3122 در اگزون 2 ژن DEFB126 در 35 مرد ایرانی با ناباروری ناشناخته و 40 مرد بارور با اسپرموگرام طبیعی به عنوان گروه کنترل مراجعه کننده به پژوهشگاه رویان بررسی شد. در این مطالعه روشهای SSCP و تعیین توالی برای یافتن تغییر در ژن مورد استفاده قرار گرفت. روش الایزا برای ارزیابی بیان این پروتئین در سطح سلولهای اسپرم انجام شد.
یافتهها: بررسی دادههای ژنتیکی نشان داد که 6/28 درصد از مردان با ناباروری ناشناخته و 5/7 درصد از گروه کنترل دارای ژنوتیپ هموزیگوت جهش دارdel/del میباشند. فراوانی جهش به طور معنیداری در گروه بیمار بیشتر از گروه کنترل بود (05/0< p). بیان این پروتئین در مردان با ژنوتیپ هموزیگوت del/del نسبت به سایر ژنوتیپها کمتر است(005/0< p).
نتیجه گیری: مطالعه حاضر نشان میدهد که این تغییر رایج در توالی ژن DEFB126 عامل موثری بر عملکرد سیستم تولید مثلی میباشد. در نتیجه مردان با ژنوتیپ هموزیگوت جهش دار نسبت به مردانی که آلل هموزیگوت طبیعی را دارا میباشند قدرت باروری کمتری دارند
فواد عسجدی، حمید محبی، ابراهیم میرزاجانی، عظیمه ایزدی،
دوره 20، شماره 4 - ( تیرماه 1396 1396 )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: هدف از پژوهش حاضر، تعیین اثر افزودن BCAA و پروتئین وی به نوشیدنی کربوهیدراتی بر شاخصهای آسیب عضلانی پس از فعالیت مقاومتی برونگرا بود.
مواد و روشها: 24 مرد سالم غیر ورزشکار به صورت داوطلبانه در این پژوهش شرکت کردند و به صورت تصادفی به سه گروه 8 نفره شامل: گروه 1) مکمل اسیدهای آمینه شاخهدار(1/0 گرم بر کیلوگرم) + گلوکز(1/0 گرم بر کیلوگرم)، گروه 2) مکمل پروتئین وی(1/0 گرم بر کیلوگرم) + گلوکز(1/0 گرم بر کیلوگرم) و گروه 3) دارونما- مالتودکسترین (2/0 گرم بر کیلوگرم) تقسیم شدند. آزمودنی ها در هر گروه،30 دقیقه قبل از انجام فعالیت عضلانی مورد نظر، 300 سیسی نوشیدنی مخصوص خود را به صورت دوسوکور مصرف نمودند. اندازهگیری سطوح آنزیمهای کراتین کیناز (CK) ولاکتات دهیدروژناز LDH)) سرم و درد عضلانی در زمانهای پیش از آزمون و 24، 48 و 72 ساعت پس از آزمون انجام شد. برای بررسی نتایج، از روش تجزیه و تحلیل واریانس (آنووا) با اندازهگیری مکرر و در صورت معنادار شدن از آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده شد. 24
یافتهها: 24 ساعت پس از آزمون، سطوح CK و LDH و درد عضلانی در هر دو گروه مکمل نسبت به دارونما تفاوت معنیدار داشت (به ترتیب، 015/0، 001/0 و 001/0)؛ همچنین، 48 ساعت پس از آزمون، سطوح CK و LDH در هر دو گروه مکمل نسبت به گروه دارونما تغییرات معنیداری داشت (به ترتیب، 001/0 و 015/0).
نتیجهگیری: یافتههای این مطالعه نشان داد که هم مکمل اسیدهای آمینهی شاخهدار و هم مکمل پروتئین وی میتوانند به خوبی آسیب عضلانی و احساس درد ایجاد شده پس از تمرین مقاومتی را کاهش دهند.