جستجو در مقالات منتشر شده


3 نتیجه برای چیت ساز

علیرضا سوسن آبادی، محمد جواد باقری، امراله چیت سازان،
دوره 4، شماره 4 - ( زمستان 1380 )
چکیده

مقدمه: تهوع و استفراغ از تظاهرات شایع بسیاری از اختلالات عضوی و عملکردی است که به طور مکرر بعد از اعمال جراحی و بیهوشی عمومی ایجاد می شود. این حالت علاوه بر اینکه برای بیماران ناخوشایند می باشد ممکن است سبب ایجاد عوارضی برای ایشان گردد. در این مطالعه استفاده از یک روش غیر دارویی و غیر تهاجمی تحت عنوان طب فشاری (که خود یکی از روش های از طب سوزنی است) با تزریق وریدی متوکلوپرامید جهت جلوگیری از تهوع و استفراغ بعد از عمل جراحی و بیهوشی عمومی مورد مقایسه قرار گرفت.
روش کار: این پژوهش یک مطالعه تجربی در سطح کارآزمایی بالینی است که به شکل کنترل دار و به منظور مقایسه اثر کلینیکی متوکلوپرامید وریدی و طب فشاری جهت جلوگیری از تهوع و استفراغ بعد از اعمال جراحی و بیهوشی عمومی در اتاق عمل بیمارستان ولی عصر (عج) با استفاده از نمونه گیری تصادفی انجام شده است. نمونه های پژوهش تعداد 420 بیمار بودند که جهت اعمال جراحی شکم (لاپاراتومی) به اتاق عمل بیمارستان ولیعصر(عج) مراجعه نموده بودند. بیماران در سه گروه 140 نفره شامل گروه طب فشاری، متوکلوپرامید و شاهد گنجانده شده و مطالعه به صورت مقایسه ای و جمع آوری اطلاعات از طریق پرسشنامه و تجزیه و تحلیل آماری صورت گرفت.
نتایج: بیمارانی که طب فشاری و یا متوکلوپرامید در خلال بیهوشی عمومی برای اعمال جراحی شکم دریافت کرده بودند نسبت به گروه شاهد تهوع و استفراغ کم تری داشتند. در وقوع تهوع و استفراغ بین دو گروه بیمارانی که طب فشاری و متوکلوپرامید دریافت کرده بودند اختلاف معنی داری وجود نداشته و تقریبا تاثیر یکسانی داشتند. با توجه به جداول و محاسبه آماری و به دست آوردن Odds-Ratio  برابر (OR=0/6) بین دو گروه متوکلوپرامید و طب فشاری اختلاف معنی داری به لحاظ بروز تهوع و استفراغ بعد از عمل جراحی و بیهوشی عمومی دیده نشد.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش، استفاده از طب فشاری به عنوان یک روش غیر تهاجمی و غیر دارویی، کم هزینه و بدون عارضه جانبی، جهت جلوگیری یا کاهش تهوع و استفراغ بعد از اعمال جراحی و بیهوشی عمومی پیشنهاد می شود.
 

انیس جهانبازی، کریم عسگری، احمد چیت ساز، حسینعلی مهرابی، ندا عاصمی،
دوره 16، شماره 6 - ( ماهنامه شهریور 1392 )
چکیده

زمینه و هدف: دیستونی کانونی یک بیماری مزمن با عوارض نامطلوب است. علاوه بر عوارض جسمی، برخی مشکلات روانشناختی به ویژه افسردگی، اضطراب و استرس در بیماران مبتلا به دیستونی کانونی مزمن شایع است. هدف این پژوهش، مقایسه اثر بخشی دارو درمانی و ترکیب دارو درمانی و بیوفیدبک الکترومیوگرافی بر افسردگی، اضطراب و استرس بیماران زن مبتلا به دیستونی کانونی مزمن می باشد.

مواد و روشها: در این مطالعه مداخلهای با پیش آزمون، پس آزمون 20 بیمار زن مبتلا به تورتیکولی و 10 بیمار زن مبتلا به بلفارواسپاسم با تشخیص متخصص مغز و اعصاب به شیوه تصادفی ساده انتخاب و به طور مساوی در دو گروه گمارده شدند. هر دو گروه تحت درمان با بوتولینوم توکسین نوع A قرار گرفتند و گروه دوم علاوه بر دریافت دارو به مدت 10 هفته در 20 جلسه درمان با بیوفیدبک الکترومیوگرافی نیز شرکت کردند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامهی DASS-42 استفاده شد که در مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری توسط افراد تکمیل گردید.

یافتهها: میانگین نمرات افسردگی، اضطراب و استرس در گروه ترکیب دارو درمانی و بیوفیدبک به طور معناداری نسبت به گروه دارو درمانی کاهش پیدا کرد(05/0>p).

نتیجهگیری: نتایج حاکی از اثر بخشی بیشتر ترکیب دارو درمانی و بیوفیدبک الکترومیوگرافی در مقایسه با دارو درمانی بر افسردگی، اضطراب و استرس بیماران زن مبتلا به دیستونی کانونی مزمن بود.


رخساره معمار، مریم استاد شریف، احمد چیت ساز، مژگان اسدیان قهفرخی، مهدی کاظمی، سید مرتضی جوادی راد،
دوره 20، شماره 4 - ( تیرماه 1396 1396 )
چکیده

چکیده

زمینه و هدف: ویتامین دی با تأثیرات محافظت عصب در بیماری پارکینسون شناخته میشود و رابطه بین چند شکلیهای ژن VDR و فاکتورهای سن آغاز و خطر بروز بیماری و همچنین رابطه بین ژنوتیپهای FokI ژنVDR  و PD مشخص شده است. هدف از این مطالعه، بررسی ارتباط بین تأثیر ژنوتیپهای جایگاههای FokI، TaqI، BsmI و ApaI بر سطح فاکتورهای سرمی مرتبط با متابولیسم ویتامین دی در جمعیت استان اصفهان است.

مواد و روشها: این مطالعهی مورد - شاهدی بین 125 بیمار پارکینسونی و افراد شاهد متناظر و بر اساس معیارهای بانک مغز بیماری پارکینسون بریتانیا انجام شد. پس از دریافت فرم رضایت، سطوح سرمی مورد نظر اندازهگیری شد. همچنین جداسازی ماده ژنتیکی از طریق روش میلر و وجود چند شکلیهای مذکور با آنالیز مکرر PCR–RFLP انجام و تایید گردید.

یافته‌ها: مقایسه فاکتورهای سرمی بین افراد سالم و بیماران مبتلا به پارکینسون نشان داد که یک کاهش معنیدار در سطح سرمی کلسیم، ALP و PTH وجود دارد(01/0p<). هیچکدام از سطوح سرمی ویتامینِD و فسفات بین بیماران و افراد شاهد اختلاف معنیداری را نشان نمیدادند. مقایسه غلظت فاکتورهای سرمی کلسیم و PTH بر اساس ژنوتیپهای حامل آللهای FokI-F، ApaI-A و همچنین آلل BsmI-b، حاکی از کاهش غلظت این فاکتورها با مقادیرp  کمتر از 01/0 را بین بیماران مبتلا به پارکینسون و افراد شاهد نشان داد.

نتیجهگیری: نتیجه این مطالعه نشان داد که وجود هر یک از این دو آلل مغلوب باعث میشود که سطح سرمی کلسیم و PTH بین بیماران مبتلا به پارکینسون و افراد سالم تفاوت معنی داری را نشان دهد.



صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشگاه علوم پزشکی اراک می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Arak University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb