8 نتیجه برای چهرئی
علی چهرئی، نوید دانایی، بهروز بیرشک،
دوره 2، شماره 9 - ( زمستان 1378 )
چکیده
امروزه بیماری ایدز یکی از بزرگ ترین مشکلات دنیای پزشکی می باشد و با توجه به عدم وجود درمان و واکسن علیه این بیماری تنها راه مقابله با آن پیشگیری می باشد. بهترین راه پیشگیری از ایدز دادن آموزش های بهداشتی در این زمینه به مردم می باشد. این آموزش زمانی موفق است که بر اساس واقعیت های جامعه باشد و بهترین راه رسیدن به این آگاهی ها تعیین سطح اطلاعات موجود در جامعه می باشد. لذا بر اساس این مفهوم اقدام به بررسی سطح اطلاعات بهداشتی جامعه در رابطه با ایدز شده است. این تحقیق به صورت مقطعی (Cross_ Sectional) انجام پذیرفت. جمع آوری داده ها بر اساس یک پرسشنامه خود ایفا انجام گرفت که سوالات آن از نوع چند گزینه ای (Multiple Choice) بود و برای طراحی آن ابتدا نمودار جریان مورد نظر رسم گردید. سپس با استفاده از نظر اساتید امتیازگذاری شد و در مطالعه مقدماتی اعتبار و پایائی پرسشنامه محاسبه گردید. حجم نمونه تحقیق 1900 نفر محاسبه شد و نمونه گیری چند مرحله ای انجام یافت که مرحله اول آن طبقه ای (Stratified) و مرحله دوم آن خوشه ای (Clustering) بود. آنالیز آماری توسط نرم افزار SPSS انجام یافت. محققین در کلیه مراحل طرح به اصول اخلاقی پژوهش پایبند بودند. 6/55% افراد مورد پژوهش مرد و 46/2% زن بودند و گروه سنی 29-20 سال گروه سنی شاخص بود. 36/2% افراد مورد نظر پژوهش مجرد و 63/8% متاهل بودند . بیشترین امتیازی که افراد مورد پژوهش می توانستند کسب کنند 105 بود که میانگین میزان آگاهی پرسش شوندگان 24/93 (26/18- 23/71) بود . این میزان آگاهی در گروههای مختلف جنسی تفاوت معنی داری نداشت و میزان آگاهی مجردین بیش از متاهلین بود.(P<0/0001 , Eta=0/49) و در گروه های شغلی مختلف نیز اختلاف معنی داری بین میزان آگاهی وجود داشت . (P<0/0001) با توجه به نتایج طرح میزان آگاهی مردم اراک و سمنان به خصوص در مورد سطح دوم و سوم پیشگیری در حد پایینی قرار دارد و این موضوع حتی در کادر پزشکی نیز به چشم می خورد. به نظر می رسد با توجه به گستردگی طیف آگاهی در مورد پیشگیری از ایدز در جامعه ابتدا باید از طریق رسانه های ارتباط جمعی آگاهی های عمومی را در اختیار مردم گذارد سپس آنها را بر اساس شغل به گروه های آموزشی کوچکتر جهت آموزش های تخصصی تقسیم کرد.
شاهین قاسمی، علی چهرئی، علی مقیمی، علی احسان آبادی، علیرضا بیگانه،
دوره 3، شماره 3 - ( پائیز 1379 )
چکیده
مننژیت به التهاب لپتومننژ در اثر عوامل عفونی یا غیر عفونی اطلاق می شود. شایع ترین انواع مننژیت های عفونی شامل انواع باکتریائی، ویروسی، سلی و قارچی می باشد. به طور کلی مننژیت های عفونی به سه دسته تقسیم می شوند که شامل مننژیت حاد باکتریال، مننژیت غیر چرکی (aseptic) و مننژیت تحت حاد تا مزمن می باشد. افتراق این موارد از هم با استفاده از یافته های مایع مغزی نخاعی خواهد بود. سه چهارم موارد مننژیت باکتریال حاد در سنین قبل از 15 سالگی رخ می دهند. علل اتیولوژیک آن با سن تغییر می کند. بهترین راه تشخیص مننژیت یافته های آزمایشگاهی و علائم بالینی است. عوارض نورولوژیک دائمی، اصلی ترین عوارضی است که از بیماری بر جای می ماند. مرگ و میر و پروگنوز بیماری به عوامل متعددی وابسته است که از جمله می توان تشخیص به موقع بیماری را نام برد. این مطالعه، مطالعه توصیفی در 240 نفر از مبتلایان به مننژیت بوده است که در فاصله سال های 77-75 در بیمارستان فیروز آبادی تهران بستری شده اند و اطلاعات دموگرافیک و نیز علائم بیماری و اطلاعات آزمایشگاهی آنها جمع آوری شده است. نسبت مرد به زن در مبتلایان به مننژیت 1/3 بود. 81/3% مبتلایان سابقه سردرد، 94/4% تب و 27/1% اختلال هوشیاری در درجات مختلف داشتند. 56/2% موارد مننژیت ویروسی، 37% موارد مننژیت باکتریال و 6/8% موارد مننژیت TB تشخیص داده شد که در افراد مبتلا به مننژیت باکتریال، استرپتوکوک پنومونیه (44/9%) اولین مقام را داشت و بعد از آن نایسریا مننژزیتیس(26/5%) استافیلوکوک اورئوس (12/2%) باسیل گرم منفی (10/3%) و هموفیلوس آنفلوانزا(6/1%) قرار داشتند. در 2/4% موارد هم کشت و اسمیر منفی بود. میزان مرگ و میر در بیماران 8% بود و همچنین 8% آنها دچار عارضه شده بودند. میانگین زمان رسوب گلبول های قرمز در گروه ها با اتیولوژی های مختلف اختلاف آماری معنی داری داشت.(P=0/00) در مطالعات مشابه میزان مرگ و میر در انگلستان 2/24% و در یکی از بیمارستان های فرانسه 56% گزارش شده است که در مطالعه حاضر این میزان 8% می باشد. با توجه به شیوع بالای این بیماری در کشور ما لزوم انجام مطالعه بزرگتری در سطح ایران برای مشخص کردن عوامل به وجود آورنده غالب این بیماری در ایران به چشم می خورد.
منیژه کهبازی، علی چهرئی،
دوره 7، شماره 3 - ( پائیز 1383 )
چکیده
مقدمه: تغذیه مناسب در رشد و تکامل طبیعی کودکان نقش مهمی دارد. با عنایت به اینکه بیش ترین رشد مغزی کودک در سال های اول زندگی است اهمیت تغذیه مناسب در رشد کودک، یادگیری و کارایی کودکان غیر قابل انکار است. در کشور ما نیز اختلال رشد ناشی از مشکلات تغذیه ای از شیوع فراوانی برخوردار است. در حال حاضر آموزش تغذیه به مادران توسط مراقبین سطوح اولیه در مراکز بهداشتی صورت می گیرد و پزشکان کم ترین نقش را در این آموزش دارند. لذا در این مطالعه بر آن شدیم اثر آموزش تغذیه تکمیلی توسط پزشک را بر وزن کودکان دارای اختلال رشد مورد بررسی قرار دهیم.
روش کار: مطالعه انجام شده یک کارآزمایی بالینی به روش قبل و بعد می باشد. در این پژوهش 100 کودک 6 تا 24 ماهه دارای اختلال رشد که هیچ بیماری به عنوان علت کاهش رشد در این کودکان شناخته نشده بود، مورد بررسی قرار گرفتند. سپس آموزش در مورد تغذیه صحیح توسط پزشک به مادران داده شد و کودکان هر ماه به مدت سه ماه از نظر میزان افزایش وزن بررسی شدند و نتایج با سه ماه قبل از اموزش مقایسه گردید.
نتایج: در این مطالعه 45% افراد مورد پژوهش مذکر و مابقی مونث بودند. میانگین سنی آنها 11/83 ماه بود. اختلاف معنی داری بین میانگین اختلاف وزن انتهای دوره بدون آموزش از ابتدای آن (0/49-گرم) و میانگین اختلاف وزن در انتهای دوره آموزشی از ابتدای آن (1276 گرم ) وجود داشت تفاوت امتیاز z انتها از ابتدای دوره آموزش (1/25) نسبت به دوره بدون آموزش (0/04) به طور معنی داری افزایش یافته بود (0/001=P).
نتیجه گیری: به طور کلی آموزش تغذیه به مادران توسط پزشک نقش موثری در بهبود اختلال رشد کودکان و افزایش زوزن آنان دارد و لذا توصیه می گردد پزشکان در برخورد با بیماران دچار اختلال رشد با وجود انجام آموزش تغذیه تکمیلی در سطوح قبلی ارجاع، در کنار بررسی های تشخیصی و حتی مقدم بر آن مجددا آموزش تغذیه تکمیلی را به طور مفصل برای مادران ایشان به اجرا درآورند.
دكتر افسانه طلایی، آقاي حمید مجیدی، دكتر علی چهرئی، دكتر کیوان قسامی،
دوره 9، شماره 1 - ( فصلنامه 1385 )
چکیده
مقدمه: دیابت یکی از بیماریهای شایع جوامع امروزی است. اکنون صد میلیون دیابتی در دنیا زندگی میکنند که تا 30 سال آینده دو برابر میشوند. جمعیت دیابتی ایران بالاتر از یک و نیم میلیون نفر تخمین زده میشود(1). شیوع نوروپاتی علامتدار در دیابت15 درصد است ولی در بررسی با NCV شیوع آن 50 درصد میباشد(2). با توجه به این که نوروپاتی یکی از مزاحمترین علایم بیماران دیابتی است و در حال حاضر درمان موثری برای آن وجود ندارد، لزوم یافتن راههای جدید درمانی مطرح میشود. روش کار: این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی، در یک دوره سه ماهه برروی بیماران دیابتی مراجعه کننده به کلینیک دیابت بیمارستان ولیعصر(عج) اراک، در سال 84 انجام شد. 100 بیمار دیابتی به صورت تصادفی انتخاب و به طور مساوی به شکل یک در میان در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. معاینه کامل حسی - حرکتی توسط یک نفر صورت گرفت. پرسشنامهای نیز جهت ثبت علائم بالینی و شرح حال بیمار تهیه شد که شامل علائم درد، خواب رفتن اندام، پارستزی اندامها و معاینات انجام شده شامل تست prink pin ، حس پوزیشن و بررسی حس ارتعاش بود. NCV نیز از تمامی بیماران انجام شد. قند و HbA1c بیماران نیز بررسی گردید. سپس ویتامین B12 در گروه مداخله به میزان 2000 میکرو گرم دو بار در هفته و قرص نور تریپتیلین در گروه کنترل به میزان 10 میلی گرم شبی یک عدد، به مدت 3 ماه تجویز شد. بعد از 3 ماه بیماران مجدداً معاینه شده و نتایج حاصل مقایسه گردید. اطلاعات به دست آمده با استفاده از شاخصهای میانگین و انحراف معیار و آزمونهای آماری کای اسکوئر، کی- اس، لون، تی و من ویتنی تجزیه و تحلیل شد. نتایج: اختلاف نمره درد بعد از درمان نسبت به قبل از درمان بر اساس مقیاس معیار آنالوگ بینایی (VSA) در گروه B12 به طور میانگین 66/3 (25/4-06/3) و در گروه نورتریپتیلین 48/0(13/1-54/0) کاهش داشت(001/0 p<). اختلاف نمره پارستزی در گروه ویتامینB12 به طور میانگین 98/2 (44/3-51/2) و در گروه نورتریپتیلین 06/1 (47/1-64/0) کاهش داشت(001/0 p<). همچنین اختلاف نمره مورمور در گروه B12 48/3 (02/4-93/2) و در گروه نورتریپتیلین 02/1(43/1-6/0) کاهش داشت(001/0p<). اختلاف آماری معنیداری بین تغییراتNCV، ارتعاش، حس پوزیشن و pin prink در دو گروه مشاهده نشد. نتیجه گیری: تغییرات علایم بالینی نوروپاتی در گروه درمان شده با B12 نسبت به گروه درمان شده با نورتریپتیلین از نظر آماری معنیدار و تغییرات علایم معاینات فیزیکی معنیدار نبود.
دكتر علی چهرئی، دكتر منیژه کهبازی، دكتر بهمن صالحی، دكتر افسانه زر گنج فرد، دكتر فاطمه دره، دكتر پروین سلطانی، دكتر اشرف زمانی، دكتر محمد خلیلی، دكتر افسانه نوروزی،
دوره 9، شماره 2 - ( 4-1385 )
چکیده
مقدمه: تحقیقات صحیح و اصولی در ابعاد مختلف جامعه و از جمله علوم پزشکی میتواند راهگشای بسیاری از مشکلات باشد. به منظور آشنایی سیستماتیک اعضاء هیئت علمی با روش تحقیق و ایجاد توانایی و مهارت لازم جهت تدوین پورپوزالهای کاربردی و اجرای صحیح پژوهش، پایگاه توسعه تحقیقات بالینی در دانشگاه علوم پزشکی اراک شکل گرفت. این بررسی به منظور تعیین تاثیر کار این پایگاه بر ارتقاء پژوهش بالینی دانشگاه صورت گرفته است. روش کار: این مطالعه HSR از نوع مداخلهای قبل و بعد بوده که جامعه آماری آن اعضاء هیئت علمی بالینی دانشگاه علوم پزشکی اراک میباشند. ابتدا اطلاعات موجود در خصوص دوره قبل ازمداخله به صورت کامل جمع آوری گردید ( دی 80 تا دی 82)، سپس مداخله به صورت ایجاد و تجهیز پایگاه تحقیقات بالینی در بزرگترین بیمارستان دانشگاهی شهر اراک، برگزاری کارگاههای سریال روش تحقیق، کنفرانسهای پژوهشی، مشاورههای حضوری و آموزش طراحی بانک اطلاعات پژوهشی در طی دو سال ( دی 82 تا دی 84 ) انجام گرفت و نتایج این دوره دو ساله با دوره قبل از مداخله مقایسه گردید. نتایج: مقایسه وضعیت طرحهای تحقیقاتی در دو دوره قبل و بعد از مداخله نشان میدهد که در دو سال قبل از مداخله از 38 طرح پیشنهادی 30 طرح و در دوره بعد از مداخله از 89 طرح پیشنهادی 76 طرح مصوب شده است. در این دو دوره به ترتیب 14 (6/46 درصد) و 50 (8/65 درصد) طرح تصویب شده بالینی بودند. در خصوص مقایسه طرحها از لحاظ کیفی، به ترتیب 11 و 15 طرح HSR ، 2 و 22 کارآزمایی بالینی و 8 و 8 طرح توصیفی قبل و بعد از مداخله تصویب گردیده است. مجموع مقالات چاپ شده دردوره اول 45 و در دوره دوم 84 مورد میباشد. ارائه مقاله در کنگرهها داخلی و خارجی در کل به ترتیب 33 و 59 مورد میباشد که به ترتیب 25 و 51 مورد در کنگرههای داخلی و 8 و 8 مورد در کنگرههای خارجی در دو دوره ارائه شده است. نتیجهگیری: با توجه به نتایج به دست آمده در این پژوهش به نظر میرسد، ایجاد پایگاه توسعه تحقیقات بالینی در این دانشگاه و دانشگاههای مشابه، با اجرای مداخلات مشابه با این تحقیق، بر روند تحقیقات بالینی آن دانشگاه تاثیر به سزایی خواهد داشت.
دكتر صهبا چهرئی، دكتر علی چهرئی، دكتر هادی پور مقیم،
دوره 9، شماره 2 - ( 4-1385 )
چکیده
مقدمه: استفاده درمانی از دیپنیسیلامین همراه با عوارض گوناگونی میباشد. شایعترین عارضه آن، پروتئینوری ناشی از دیپنیسیلامین است که اغلب ناشی از گلومرولوپاتی از نوع مامبرانو میباشد. در این مقاله یک مورد گلومرولونفریت نوکال سگمنتال ناشی از دی پنی سیلامین در یک بیمار مبتلا به اسکرودرمی گزارش شده است. مورد: در این مقاله به شرح بیماری پرداخته شده است که به مدت 18 ماه تحت درمان با دیپنیسیلامین بود و به علت درگیری کلیوی از نوع FSGN دچار پروتئینوری در حد سندرم نفروتیک شد. یک ماه پس از قطع درمان و بدون هیچ درمان اضافی دیگر، پروتئینوری بیمار بر طرف شد. بیمار نام برده هیچ علامتی به نفع بحران کلیوی ناشی از اسکلرودرمی نداشت. نتیجهگیری: در این مورد خاص دی پنیسیلامین مسئول ایجاد گلومرولونفریت فوکال و سگمنتال کلیه بیمار بوده است. لازم به ذکر است که تاکنون این نوع پاتولوژیک درگیری کلیوی به دنبال درمان با دیپنیسیلامین گزارش نشده است.
احمد عامری، جمشید انصاری، مجید مختاری، علی چهرئی،
دوره 9، شماره 4 - ( فصلنامه 1385 )
چکیده
مقدمه: رادیوتراپی سرطان پستان باعث افزایش کنترل موضعی و به دنبال آن افزایش میزان بقاء میشود. در عین حال این رادیوتراپی دارای عوارضی بر روی ریه میباشد که در روشهای مختلف درمان ممکن است با هم متفاوت باشند. تستهای عملکرد ریوی و میزان اشباع اکسیژن محیطی معیاری برای سنجش این عوارض میباشند. در این بررسی عوارض دو روش رادیوتراپی مورد مقایسه قرار گرفته است. روش کار: در این مطالعه کار آزمایی بالینی 51 بیمار مبتلا به سرطان پستان مرحله II و III (بر اساس مرحله بندی TNM ) که تحت عمل جراحی ماستکتومی رادیکال تغییر یافته قرار گرفته و جهت رادیوتراپی تکمیلی به بیمارستان امام حسین مراجعه کرده بودند، به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. در یک گروه رادیوتراپی با سه فیلد و در گروه دیگر با چهار فیلد انجام شد. بیماران دوز کلی 5000-4800 سانتیگری را دریافت کردند . برای بیماران تستهای عملکرد ریوی و درصد اشباع اکسیژن محیطی (پایه و بعد از فعالیت) یک بار بلافاصله قبل از رادیوتراپی و سپس یک ماه و سه ماه پس از پایان رادیوتراپی انجام شد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از آزمونهای آماری مربع کای، تی دانش آموزی و من ویتنی یو استفاده شد. نتایج: مقایسه FEV1 ، FVC و در دو گروه نشان میدهد که این شاخصها یک ماه و سه ماه پس از پایان رادیوتراپی با هم تفاوت معنیداری نداشته است. همچنین در کلیه موارد میزان FEV1 ، FVC و یک ماه پس از پایان رادیوتراپی نسبت به میزان پایه تغییر معنیداری پیدا نکرده ولی میزان FEV1 و FVC سه ماه پس از رادیوتراپی نسبت به میزان پایه تغییر معنی داری (به ترتیب 001/0 p< و 006/0 p<) داشته است. کاهش درصد اشباع اکسیژن محیطی نیز نه تفاوتی معنیدار در بین دو گروه بعد از درمان رادیوتراپی داشته و نه در کلیه بیماران قبل و بعد از رادیوتراپی کاهش معنیدار پیدا کرده است. نتیجهگیری: رادیوتراپی بستر پستان و غدد لنفاوی منطقهای باعث ایجاد اختلال در تستهای فعالیت ریوی میشود. اما در مقایسه دو گروه با دو تکنیک سه فیلد و چهار فیلد این عوارض با هم تفاوتی ندارد.
سعید صدرنیا، علی چهرئی،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1387 )
چکیده
مقدمه: هیپر تروفی بطن چپ(LVH) یکی از عوارض قلبی فشارخون بالا است که در آن احتمال بروز آریتمی های قلبی و حوادث عروق قلبی افزایش مییابد. برخی از محققین علاوه برفشارخون بالا عوامل دیگری مانند اختلال لیپیدهای خون، قندخون بالا و نارسایی کلیوی را نیز در بروز هیپر تروفی بطن چپ مؤثر میدانند. این مطالعه به منظور تعیین اثر شاخص توده بدنی و بعضی از عوامل آزمایشگاهی بر هیپرتروفی بطن چپ در بیماران با فشارخون بالا صورت گرفته است. روش کار: این مطالعه یک مطالعه مورد- شاهدی است که طی آن بیماران گروه مورد (بیماران با فشارخون بالا و دچار هیپرتروفی بطن چپ) با بیماران گروه شاهد (بیماران با فشارخون بالا و بدون هیپرتروفی بطن چپ)، از نظر شاخص توده بدنی، لیپیدهای سرم، قندخون، اوره و کراتی نین؛ مورد مقایسه قرار گرفتند. اطلاعات به دست آمده به وسیله آزمون آماری کای دو و رگرسیون لجستیک تجزیه و تحلیل گردید. نتایج: در این مطالعه؛ شاخص توده بدنی، گلوکز بالا، BUN و کراتی نین بالا بر روی ظهور LVH در بیماران با فشارخون بالا اثر قابل توجهای داشتهاند اما اختلال لیپیدهای خون بر ظهور LVH اثر قابل توجهی نداشته است. نتیجه گیری: با توجه به نتایج این مطالعه مشخص میشود که علاوه بر هیپر تانسیون؛ شاخص توده بدن بالا ، قندخون بالا و همچنین بالا بودن اوره و کراتی نین بر ظهور LVH مؤثر میباشند. لذا لازم است که در بیماران با هیپر تانسیون این فاکتورها با دقت کنترل شده و جهت اصلاح آنها اقدام گردد.