5 نتیجه برای چلبیانلو
غلامرضا چلبیانلو، میر تقی گروسی فرشی، علی اکبر ملکی راد، علی هاشم زاده،
دوره 13، شماره 2 - ( 4-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: حافظه یکی از اصلیترین کارکردهایی است که در اختلالات نورولوژیکی دچار آسیب میشود. با توجه به تاثیر پذیری حافظه از هیجانات، تاثیر حالات خلقی بر حافظه بیماران مبتلا به آلزهایمر، تومور مغزی و افراد عادی مورد بررسی قرار گرفت. مواد و روشها: در این مطالعه علی- مقایسهای، 26 نفر مبتلا به آلزهایمر، 38 نفر تومور مغزی و 30 نفر از افراد عادی به صورت نمونهگیری در دسترس انتخاب شده و توسط تکلیف کامپیوتری مربوط به حافظه در دو بعد حافظه یادآوری آشکار یا بازشناسی و حافظه ضمنی مورد آزمایش قرار گرفتند. یافتهها: بیماران آلزهایمر عملکرد بسیار ضعیفی در تکالیف حافظه نشان دادند. در حافظه آشکار بیماران مبتلا به آلزهایمر لغات غمگین و تهدید کننده بیشتری را به یادآوردند. در حالت کلی در حافظه آشکار و ضمنی، افراد مبتلا به آلزهایمر و تومور مغزی به ترتیب در مقایسه با افراد عادی عملکرد ضعیفی داشتند. نتیجهگیری: پردازشهای شناختی مبتلایان به آلزهایمر در صورت مواجهه با محرکهای ساده هیجانی، تحت تاثیر قرار میگیرد.
مریم منصوری، غلامرضا چلبیانلو، علی اکبر ملکی راد، سید علی اصغر مسدد،
دوره 13، شماره 4 - ( 11-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: نظریه ذهن همانند چتری عمل می کند که درک کودکان از حالات ذهنی دیگران را تحت لوای خود قرار می دهد و زمینه شناخت اجتماعی کودک را فراهم می سازد. پژوهش حاضر به منظور مقایسه تاثیر متغیرهای مختلف هوش بهر، جنسیت، سن و توانایی نگهداری بر سطوح تحول توانایی نظریه ذهن در کودکان مبتلا به اختلال اوتیسم و بهنجار انجام گرفت. مواد و روش ها: در این مطالعه مورد- شاهدی تعداد 19 کودک مبتلابه اختلال اوتیسم و 19 کودک بهنجار به صورت نمونهگیری در دسترس انتخاب شد و ضمن همتاسازی براساس سن، آزمونهای مختلف هوش وکسلر کودکان، نظریه ذهن استیممن و تکلیف نگهداری ذهنی را تکمیل نمودند. یافته ها: آزمون های صورت گرفته نشان داد که کودکان مبتلا به اوتیسم در مقایسه با کودکان بهنجار، نقص بارزی در تحول سطوح مختلف نظریه ذهن دارند، ولی سن در این خصوص تاثیری ندارد. در مقابل هوش بهر و جنسیت هر دو، بر تحول نظریه ذهن تاثیر معنیداری دارند. نگهداری ذهنی نیز به تنهایی، در بروز نقص درنظریه ذهن نقش دارد. نتیجه گیری: با توجه به وجود حالات اولیه مربوط به توانایی نظریه ذهن در مبتلایان به اوتیسم، میتوان در اوائل کودکی و در مراحل نخستین تشخیص بیماری، با ارائه آموزشهای لازم و راهکارهای توان بخشی مربوط به پرورش استعدادهای ذهنی و هوشی ، برخی از جنبههای مربوط به نظریه ذهن را جبران نمود.
اعظم هاشم زاده، گروسی فرشی میرتقی، غلامرضا چلبیانلو، علی اکبر ملکی راد،
دوره 14، شماره 3 - ( دوماهنامه مرداد و شهریور 1390 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماریهای قلبی و عروقی مستقیماً ناشی از برخی رفتارها و ویژگیهای روانشناختی خاص، همراه با استرس و اضطراب میباشند که در بلند مدت خطر ابتلا به بیماریهای قلبی و عروقی را بالا برده و در مبتلایان نیز عوارضی را ایجاد مینمایند. این پژوهش با هدف ارزیابی تأثیر تکنیکهای آرام سازی و توجه برگردانی بر کاهش اضطراب بیماران قلبی انجام شده است.
مواد و روشها: در این مطالعه تجربی، 60 بیمار مبتلا به بیماری قلبی در دامنه سنی40 الی 65 سال از طریق نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. از این تعداد، 15 نفر به صورت تصادفی تحت آموزش آرام سازی، 15 نفر تحت آموزش توجه برگردانی و 15 نفر هم تحت آموزش هر دو تکنیک قرار گرفته و 15 نفر هم به عنوان گروه در لیست انتظار انتخاب شدند. کلیه شرکت کنندگان پرسشنامه اضطراب صفتی (پنهان) و حالتی (آشکار) اشپیلبرگر را قبل از شروع برنامه آموزشی و پس از آن تکمیل نمودند. در تحلیل دادهها از روش تحلیل واریانس عاملی به روش اندازهگیریهای مکرر استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان دادند که آموزش تکنیکها به طور معنیدار سبب کاهش نشانههای اضطراب پنهان و آشکار در بیماران می شود. همچنین تأثیر آموزشها در بین دو جنس، تفاوتی نداشته و بین سطوح مختلف تحصیلات و نوع تشخیص نیز در کاهش اضطراب، تفاوتی مشاهده نشد.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج آموزشی تکنیکهای تن آرامی و توجه برگردانی بر کاهش اضطراب بیماران قلبی بستری در بیمارستان، به کارگیری این روشها در کلیه سطوح پیشگیری و درمان بیماریهای کرونری قلبی ضروری به نظر میرسد.
سید محمود طباطبائی، غلامرضا چلبیانلو، ندا سیدی،
دوره 20، شماره 10 - ( دی ماه 1396 1396 )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: فعال شدن واکنشهای آبشاری التهاب به طور مداوم در پاتوفیزیولوژی بیماری آلزایمر (AD) مشاهده میشود. در میان چندین مکانیسم التهابی عصبی، سیستم سیگنالینگ عامل نکروز دهنده توموری (TNF) نقش مرکزی را در این فرآیند بازی می کند. تولید غیر طبیعی عوامل التهابی ممکن است با پیشرفت از مرحله اختلال شناختی خفیف (MCI) به زوال عقل همراه باشد. این تحقیق ضمن مقایسه سطح سرمی گیرنده محلول TNF (sTNFR1) در بیماران مبتلا به MCI و AD در مقایسه با سالمندان همتا شده سالم، به بررسی نقش سطح غیر طبیعی این سیتوکین در پیش بینی پیشرفت از MCI به AD پرداخته است.
مواد و روشها: بررسی سطح سرمی sTNFR1 ( با روش ELISA) در نمونه ای شامل 150 فرد مسن (30 فرد آلزایمری، 60 فرد با اختلال نقص شناختی خفیف و60 فرد سالم) و ارزیابی مجدد طولی وضعیت بالینی پس از 12 ماه انجام شد.
یافتهها: در شروع مطالعه، تفاوت معنی داری در سطح سرمی sTNFR1 بین دو گروه بیماران مبتلا به MCI و AD در مقایسه با گروه کنترل وجود داشت(05/0 p<). همچنین افراد مبتلا به MCI که با اختلال بیشتر در کارکردهای شناختی پس از یکسال به AD پیشرفت نمودند، مقدار بالاتری از sTNFR1 سرمی را در مقایسه با افرادی که در همان حالت شناختی باقی ماندند، نشان دادند(03/0 p =).
نتیجه گیری: نتایج نشان داد که فعال شدن غیر طبیعی سیستم سیگنالینگ TNF با افزایش بیان sTNFR1 همراه بوده و می تواند به عنوان یک شاخص و مارکر احتمال خطر پیشرفت از MCI به AD در نظر گرفته شود.
سید محمود طباطبائی، غلامرضا چلبیانلو،
دوره 23، شماره 4 - ( مهر و آبان 1399 )
چکیده
زمینه و هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش تابآوری بر میزان عاطفه مثبت و منفی و کاهش آشفتگیهای روانشناختی مادران دارای کودک مبتلا به اختلال بیشفعالی ـ نقص توجه بود.
مواد و روش ها: روش پژوهش نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه مادران دارای کودک مبتلا به اختلال نقص توجه ـ بیشفعالی شهر تبریز در سال 1398 بود که از میان آنها با روش نمونهگیری دردسترس سی نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. ابزار پژوهش شامل مقیاس عاطفه مثبت و منفی و پرسشنامه اضطراب، افسردگی و استرس بود.
ملاحظات اخلاقی: این مطالعه با کد اخلاق IR.IAU.TABRIZ.REC.1398.062 به تصویب کمیته اخلاق پزشکی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز رسید.
یافته ها: نتایج نه جلسه90 دقیقهای آموزش گروهی تابآوری (برگرفته از برنامه هندرسون و میلشتاین، 2003) نشان داد آموزش تابآوری منجر به افزایش عاطفه مثبت و کاهش عاطفه منفی و همچنین کاهش آشفتگیهای روانشناختی مادران دارای کودک مبتلا به اختلال نقص توجه ـ بیشفعالی میشود.
نتیجه گیری: این نتایج نشان میدهد آموزش تابآوری میتواند به عنوان یک روش آموزشی ـ درمانی در افزایش عواطف مثبت و کاهش عواطف منفی و آشفنگیهای روانی مادران دارای کودک مبتلا به اختلالات کودکی مؤثر واقع شود.