جستجو در مقالات منتشر شده


4 نتیجه برای موذنی

قاسم مسیبی، محمد موذنی،
دوره 7، شماره 2 - ( تابستان 1383 )
چکیده

مقدمه: سلول های دنریتیک در القاء پاسخ ایمنی سلولی نقش اساسی را ایفا می کنند. مطالعات نشان می دهد که در بافت های مختلف نوع پاسخ ایمنی متفاوت می باشد. این احتمال وجود دارد که توانایی سلول های دنریتیک در القاء پاسخ تکثیری در بافت های مختلف یکسان نباشد و ممکن است خصوصیت تولروژنیک ذاتی کبد نیز بخاطر عدم توانایی سلول های دنریتیک کبدی در القاء پاسخ ایمنی باشد.
روش کار: در این مطالعه سلول های دنریتیک طحال (بافت لنفاوی) و کبد (بافت غیر لنفاوی) موش نرمال C57BL/6 با روش هضم آنزیمی و محیط گرادیان نایکودنز جدا و در محیط کشت با غلظت مناسبی از پپتنید میلین الیگودندروسیت گلیکوپروتئین 55-35 پالس گردید. حدود 6 ضربدر ده به توان 5 سلول دنریتیک کبدی و طحالی پالس شده به طور مجزا و به صورت زیر جلدی به کف پای هر موش تجویز گردید. به گروه های کنترل نیز سلول های دنریتیک پالس نشده تزریق شد. پس از گذشت 5 روز، سلول های تک هسته ای غدد لتفاوی ناحیه ای پشت زانویی موش های ایمونیزه جدا و میزان پاسخ تکثیری این سلول ها در حضور و عدم حضور پپتید 35-55MOG ارزیابی گردید.
نتایج: نتایج نشان داد که میزان پاسخ تکثیری در موش های ایمونیزه شده با سلول های دنریتیک کبدی یا طحالی پالس شده با پپتید MOG35-55  در مقایسه با گروه های کنترل مربوطه به طور قابل ملاحظه ای بیش تر بود (p<0/004). از طرفی تفاوت معنی داری در میزان تکثیر سلولی بیم موش های ایمونیزه شده با سلول های دنریتیک و طحال مشاهده نشد.
نتیجه گیری: این یافته ها نشان می دهد که سلول های دنریتیک کبد و طحال به خوبی قادرند در محیط کشت با آنتی ژن پالس شده و پاسخ تکثیری مناسبی را القاء کنند. عدم تفاوت در توانایی سلول های دندریتیک کبد و طحال در القاء پاسخ تکثیری ممکن است مبین این موضوع باشد که نوع پاسخ در شرایط داخل بدن و خارج بدن متفاوت است و فاکتورهای ریز محیطی بافتی می توانند بر سرنوشت پاسخ ایمنی تاثیرگذار باشند.

قاسم مسیبی، کامران مشفقی، محمد موذنی، فاضل شکری،
دوره 7، شماره 4 - ( زمستان 1383 )
چکیده

مقدمه: به دنبال ورود آنتی ژن به بدن، بر علیه آن آنتی بادی از کلاس های مختلف ساخته می شود. شناسایی و سنجش کلاس های مختلف آنتی بادی بر علیه یک آنتی ژن از ارزش خاصی برخوردار است. هدف از این تحقیق طراحی یک روش الیزا بر مبنای مهار فعالیت آنزیم کونژوگه شده با استفاده از مهار کننده های غیر رقابتی است. بر این اساس از فاکتور روماتوئید به عنوان یک مدل به منظور سنجش سایر کلاس های آنتی بادی بر ضد آنتی ژن استفاده شد.
روش کار: در این مطالعه مقطعی تحلیلی از سرم ده بیمار مبتلا به آرتریت روماتوئید که با تست لاتکس مثبت بودند به منظور سنجش فاکتور روماتوئید از کلاس IgM و IgA  با روش الیزای توام و الیزای متداول استفاده گردید. در روش الیزای توام پس از اضافه نمودن کونژوگه اختصاصی ضد یک کلاس و سوبسترای مربوطه و ثبت نتایج، به جای توقف واکنش با اسید، از سیانید سدیم به عنوان مهار کننده غیر رقابتی استفاده شد و سپس بر روی همین مجموعه، گونژوگه ضد کلاس دیگری اضافه گردید و مجددا با سنجش جذب نوری، نتایج حاصله با الیزای متداول مورد مقایسه قرار گرفت.
نتایج: نتایج به دست آمده نشان داد که هر چند میانگین جذب نوری و غلظت فاکتورهای روماتوئیدی از کلاس IgM  وIgA  در روش الیزای توام در مقایسه با روش الیزای متداول کم تر است ولی این اختلاف معنی دار نمی باشد و تفاوتی بین دو روش جهت سنجش این دو کلاس آنتی بادی وجود ندارد. همچنین همبستگی معنی داری بین دو روش در سنجش این دو ایزوتیپ وجود دارد (0/001=P، 0/9=r).
نتیجه گیری: به نظر می رسد که علت کاهش جذب نوری در روش جدید ناشی از پدیده ممانعت فضایی است که توسط کونژوگه اول ایجاد می شود. با توجه به عدم اختلاف معنی دار بین دو روش و از طرفی با توجه به این مسئله که در روش مطرح شده نیاز به پوشاندن مجدد پلیت با آنتی ژن و اضافه نمودن سرم نمی باشد، بنابراین در روش توام هم در وقت و هم در مصرف آنتی ژن و پلیت صرفه جویی خواهد شد و این روش به عنوان جایگزینی برای روش الیزای متداول پیشنهاد می شود.

مهدی مسیبی، احسان اله غزنوی راد، عبدالحسین دلیمی اصل، سید محمد موذنی، قاسم مسیبی، محمودرضا خزایی،
دوره 9، شماره 3 - ( فصلنامه 1385 )
چکیده

مقدمه: تفاوت در حساسیت و مقاومت به ابتلا و عود در بیماری‌های عفونی از جمله کیست هیداتیک و آلوئولار در حیوانات وانسان دیده شده است که به دلیل تفاوت در فاکتورهای فردی و پاسخ‌های ایمنی، مبتنی بر تفاوت در ژن‌های کد کننده آنتی ژن‌های لوکوسیت‌های انسان(HLA) و یا حیوان، می‌باشد. هدف از این تحقیق شناسایی HLA در منطقه است که در ایجاد مقاومت یا حساسیت به آلودگی کیست هیداتیک نقش دارند. روش کار: در این مطالعه تحلیلی (مورد - شاهدی) از 60 بیمار مبتلا به کیست هیداتیک که کیست های تشخیص داده شده و یا جراحی شده داشتند و 30 فرد سالم خون‌گیری به عمل آمد و نمونه‌ها به روش لنفوسیتو توکسیسیته آزمایش شدند. ابتدا کیت‌های تشخیصی با آنتی سرم‌های اختصاصی هر آنتی ژن (28 آنتی ژن) توسط محقق تهیه و سپس لنفوسیت‌ها جداسازی گردید. برای شناسایی آنتی ژن‌های کلاس II با استفاده از ستون نایلون وول لنفوسیت‌های B‏ جدا گردیدند. پس از اتمام مراحل مختلف واکنش و رنگ پذیری و تثبیت با فرمالین و بر اساس مورفولوژی سلول‌ها نتایج با میکروسکوپ Invert خوانده شد. تجزیه و تحلیل داده‌ها با محاسبه نسبت شانس (OR)، خطر نسبی (RR)، کسر پیش‌گیری کننده (PF)، کسر علیتی (AF) و آزمون کای دو صورت گرفت. نتایج: HLA کلاس I به تعداد 18 آنتی ژن و HLA کلاس II به تعداد 10 آنتی ژن در دو گروه بیمار و سالم بررسی شد. نتایج حاصله نشان داد که HLA-A1 با اختلاف معنی‌داری در گروه بیماران بالاتر است(05/0 p<) و دارندگان این آنتی ژن استعداد بیشتری در ابتلا و رشد کیست دارند. در مقابل فراوانی HLA-A10 در افراد سالم شیوع بالاتری داشت(05/0p<) که نشان دهنده نقش پیش‌گیرنده آن در ابتلا افراد به بیماری کیست هیداتیک است. سایر آنتی ژن‌های بررسی شده در دو گروه علی‌رغم تفاوت در برخی از آنها، اختلاف معنی دار نداشتند و برای بررسی دقیق‌تر مطالعات مولکولی لازم است. نتیجه گیری: در دارندگان آلل HLA-A1 امکان استقرار و رشد کیست در صورت مواجهه با عامل بیماری بیشتر از افراد فاقد این آلل می‌باشد و این افراد استعداد بیشتری در ابتلا به کیست هیداتیک دارند. در حالی که در دارندگان HLA-A10 امکان استقرار و رشد کیست در صورت مواجهه با عامل بیماری کمتر از افراد فاقد این آلل می‌باشد و این آنتی ژن در این افراد نقش پیش‌گیرنده در برابر کیست هیداتیک دارد.
حسن نامدار احمدآباد، مژده صالح نیا، سید محمد موذنی،
دوره 16، شماره 9 - ( 9-1392 )
چکیده

زمینه و هدف: در مطالعه حاضر فعالیت تعدیل ایمنی مولکول های ترشح شده توسط سلول های دسی جوا از منشاء موش های مستعد سقط و موش های با حاملگی طبیعی بر عملکرد سلول های دندریتیک (DCs) مورد مقایسه قرار گرفت.

مواد و روش ها: مایع رویی کشت سلول های دسی جوا (DS) از مدل های موشی مستعد سقط و موش های با حاملگی طبیعی تهیه شد. DCs از طحال موش های CBA/J استخراج و بطور هم زمان با آنتی ژن و DS تیمار شدند. DCs تیمار شده به کف دست موش تزریق شده و پس از 5 روز غده های لنفاوی ناحیه ای خارج گردید و در حضور آنتی ژنی اولیه کشت داده شدند. میزان تکثیر لنفوسیت ها با استفاده از تایمیدین رادیواکتیو سنجیده شد.

یافته ها: DS از منشاء موش های با حاملگی طبیعی در مقایسه با DS از منشاء موش های مستعد سقط بصورت معناداری توانایی DCs برای تحریک تکثیر لنفوسیت ها را کاهش داد (اندیکس تحریک 34/0 ± 93/4 در مقابل 79/0 ± 84/11 ). همچنین فعالیت مهاری DS تهیه شده از جایگاه های غیر سقط در مقایسه با مواردی که این مایع از جایگاه های سقط از منشاء موش های مستعد سقط تهیه شده است بر عملکرد DCs بیشتر است (اندیکس تحریک 49/0 ± 67/2 در مقابل 02/1 ± 31/7).

نتیجه گیری: فعالیت تعدیل ایمنی مولکول های ترشح شده درون دسی جوا بین موش های مستعد سقط و موش های با حاملگی طبیعی متفاوت است. با توجه به نقش کلیدی DCs در حفظ تحمل در سطح تماس مادر-جنین، بنظر می رسد که این مولکول ها از طریق تعدیل عملکرد DCs نقشی اساس در تعیین نتیجه حاملگی بازی می کنند.



صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشگاه علوم پزشکی اراک می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Arak University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb