19 نتیجه برای فرجی
بهمن صالحی، سعید جعفری، فردین فرجی،
دوره 10، شماره 1 - ( فصلنامه 1386 )
چکیده
مقدمه: افسردگی یکی از شایعترین بیماریهای اعصاب و روان و یک اختلال خلقی شایع است که در اتیولوژی آن علاوه بر نقش نوروترانسمیترهای مختلف و رویدادهای زندگی، اخیراً استرسورهای درونی مثل سطح سرمی کلسترول، تری گلیسیرید، قند و فاکتورهای انعقادی را هم دخیل دانستهاند. هدف این پژوهش تعیین ارتباط بین اختلال افسردگی اساسی و سطح سرمی کلسترول میباشد. روش کار: این طرح یک مطالعه مورد- شاهدی است که در سال 1385 انجام شد. گروه مورد 62 نفر از بیمـاران دچار افسردگی اساسی مراجعه کننده به مرکز درمــانی روان پزشکی شهید هاشمی سنجانی بودند و گروه شــاهد از بین بیمـاران بخـش گوش و حلق و بینی بیمارستان امیرکبیر اراک انتخاب شدند. دو گروه از نظر تعداد، سن، جنس و تحصیلات با هم همسان سازی شدند. از تمامی افراد 5 سی سی نمونه خون در حالت ناشتا گرفته و سطح سرمی کلسترول آنها تعیین شد. با تعیین سطح کلسترول دو گروه، دادهها از طریق آزمون کی- اس و من ویتنی یو مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج : میانگین سن افراد شرکت کننده در دو گروه 9/9±5/35 سال بود. 77 درصد از افراد شرکت کننده در طرح زن و 23 درصد مرد بودند. 2/67 درصد متأهل، 8/25 درصد مجرد و 5/6 درصد مطلقه بودند. مقایسه میانگین سطح سرمی کلسترول در گروه مورد (6/47±6/215میلی گرم در دسی لیتر) و گروه شاهد (2/31 1/183میلی گرم بر دسی لیتر) نشان داد که افراد گروه مورد، کلسترول بالاتری نسبت به گروه شاهد داشتند(05/0p<). نتیجهگیری: همان طور که نتایج این طرح نشان داد میانگین سطح کلسترول در گروهی که افسردگی داشتند بیشتر از گروه شاهد بود. لذا میتوان گفت که کلسترول سرم به عنوان یک استرسور درونی مرتبط با افسردگی مطرح است و بهتر است افرادی که سطح کلسترول آنها بالا میباشد از نظر علایم افسردگی مورد بررسی قرار گیرند.
علیرضا رضایی اشتیانی، فردین فرجی، مهدی مقدسی، شادی پیراسته، افسون طلائی زنجانی،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1387 )
چکیده
مقدمه: رابطه بین مولتیپل اسکلروز(MS) و سردرد به خوبی شناخته نشده است. مطالعات مختلفی که رابطه بین این دو را بررسی کردهاند نتایج متفاوتی در برداشتهاند. لذا بر آن شدیم تا در این مطالعه به بررسی رابطه سردردهای اولیه و MS در بیماران ایرانی مبتلا به MS بپردازیم. روش کار: در این مطالعه کوهورت تاریخی، 117 مورد از بیماران مبتلا به MS بالینی قطعی، در گروه مورد و351 نفر از افراد سالم در گروه کنترل قرار گرفتند. شیوع سردردهای اولیه در دو گروه براساس پرسشنامهای که توسط پزشک معاینه کننده تکمیل میشد مورد ارزیابی قرار گرفت. متغیرهای مورد بررسی عبارت بودند از: سن، جنس، نوع MS ، درجه ناتوانیEDSS، مدت بیماری MS ، داروی مورد مصرف و خصوصیات سردرد براساس معیارهای انجمن بین ا لمللی سردرد (IHS). برای آنالیز آماری از آزمون های کای دو، تست تی و تست دقیق فیشر، همبستگی و رگرسیون خطی استفاده شد. نتایج: در این مطالعه، 8/53 درصد از افراد مبتلا به MS و 4/27 درصد از افراد گروه کنترل، سردرد مزمن داشتند(0001/0=p). فراوانی سردرد میگرن و سردرد تنشی در بیماران مبتلا به MS به ترتیب 01/73 درصد و 98/26 درصد و در گروه کنترل به ترتیب 6/40 درصد و 7/58 درصد بود. همچنین بین نوع عودکننده - فروکش کنندهMS (RR) و سردرد میگرن ارتباطی معنی دار وجود داشت(0001/0=p). سردرد با مصرف اینترفرون و مدت بیماری و درجه EDSS ارتباطی نداشت(05/0
فردین فرجی، اکرم رنجبر، بابک عشرتی، افسون طلائی، ناهید شفیعی، شادی پیراسته،
دوره 11، شماره 3 - ( 7-1387 )
چکیده
مقدمه: در سالهای اخیر استرس اکسیداتیو به عنوان فاکتور زمینه ساز بسیاری از بیماریها از جمله سکته مغزی مورد توجه قرار گرفته است. با توجه به نقش فاکتورهای ژنتیکی، جغرافیائی و نژادی در شیوع متفاوت سکته مغزی در دنیا بر آن شدیم تا به مقایسه شاخصهای استرس اکسیداتیو در افراد مبتلا به سکته مغزی و افراد سالم، در این منطقه جغرافیائی بپردازیم. روش کار: در این مطالعه مورد-شاهدی 36 نفر از افراد بالای 50 سال با تشخیص سکته مغزی حاد به عنوان گروه مورد و 45 نفر از افراد سالم همسان از نظر سن و جنس به عنوان گروه شاهد، در صورت داشتن معیارهای ورود، وارد مطالعه شدند. از تمامی افراد 5 سی سی خون گرفته شد و پس از سانتریفوژ و جدا کردن پلاسمای آنها به بررسی میزان ظرفیت آنتی اکسیدانی تام پلاسما، پراکسیداسیون لیپیدی و میزان گروههای تیول پلاسما به ترتیب با روشهای FRAP ، TBA و HU پرداخته شد. سپس نتایج با استفاده از آزمون تی مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. نتایج: نتایج مقایسه آماری نشان داد که ظرفیت آنتی اکسیدانی تام و گروه تیول پلاسما در گروه مورد نسبت به گروه شاهد کاهش داشت که تنها در گروه تیول از نظر آماری معنیدار بود(001/0=p) در حالی که میزان پراکسیداسیون لیپیدی در گروه مورد نسبت به گروه شاهد افزایش داشت که از نظر آماری معنیدار نبود. نتیجه گیری: به نظر می رسد کاهش سیستم دفاع آنتی اکسیدانی در سکته مغزی در افزایش آسیب ناشی از رادیکالهای آزاد موثر است و لذا شاید مصرف هر چه بیشتر مواد غذائی و داروئی حاوی آنتی اکسیدان در کنترل و کاهش روند تخریب بافتی موثر باشد.
فردین فرجی، افسون طلائی زنجانی، بابک عشرتی، شادی پیراسته،
دوره 11، شماره 4 - ( 10-1387 )
چکیده
مقدمه: سکته مغزی ایسکمیک یکی از علل مهم مرگ و ناتوانی میباشد اما پارامترهای پیش بینی کننده از جمله پروتئین C واکنشی و گلبول های سفید خون در این بیماری هنوز به صورت واضح مشخص نشدهاند. هدف از این مطالعه تعیین ارتباط بین میزان این دو فاکتور پلاسما به عنوان نشانگرهای التهابی در فاز حاد سکته مغزی ایسکمیک با شدت سکته مغزی و حجم انفارکت است. روش کار: این مطالعه به صورت مقطعی و در زمستان 85 و بهار 86 بر روی 49 بیمار با سکته مغزی ایسکمیک بستری در سرویس نورولوژی بیمارستان ولیعصر اراک انجام شد. برای تمامی بیماران در بدو ورود معاینه بالینی براساس مقیاس نورولوژیک کانادایی سکته مغزی و سی تی اسکن مغز بدون کنتراست طی حداکثر 72 ساعت اول بعد از شروع علائم انجام شد و با استفاده از آنها به ترتیب شدت علائم بالینی نورولوژیک و نیز حجم انفارکت محاسبه گردید. همچنین مقدار پروتئین C واکنشی و گلبول سفید خون نیز در مدت زمان مذکور اندازهگیری شد. نتایج: بین حجم انفارکت از یک طرف با مقدار پروتئین C واکنشی (39/0=p، 14/0-=r) و نیز گلبول سفید خون (17/0- =r، 92/0=p) همبستگی معنیداری وجود نداشت.همچنین بین امتیاز مقیاس نورولوژیک کانادایی سکته مغزی از یک طرف با سطح پروتئین C واکنشی (81/0=p، 04/0- =r) و نیز میزان گلبول سفید خون (124/0- =r، 40/0=p) همبستگی معنیدار مشاهده نشد. لیکن بین دو متغیر حجم انفارکت و امتیاز مقیاس نورولوژیک کانادایی سکته مغزی همبستگی معنیدار گزارش شد(006/0=p، 43/0- =r). نتیجهگیری: بین مقدار عوامل التهابی، حجم و شدت انفارکت رابطه معنیدار مشخص نگردید.
فردین فرجی، افسون طلائی، ازاده سعیدی،
دوره 13، شماره 4 - ( 11-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: مالتیپل اسکلروزیس یک بیماری مخرب بافت میلین سیستم اعصاب مرکزی میباشد که با علائم بالینی مختلف و متعددی تظاهر مییابد. با توجه به نقش ویتامین B12 در سنتز بافت میلین و وجود نظریه های متفاوت در مورد پاتوژنز و عوامل مولد بیماری مالتیپل اسکلروزیس بر آن شدیم تا سطح سرمی ویتامین B12را در این بیماران مورد بررسی قرار دهیم. مواد و روشها: در این مطالعه مورد - شاهدی 40 بیمار مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس قطعی و تعداد 80 نفر گروه شاهد (از بیماران ترومایی بستری در بخش اورژانس بیمارستان ولیعصر اراک) انتخاب گردید. در همه این افراد سطح ویتامین خون با کیت و روش یکسان اندازهگیری و پرسشنامه بالینی پر شد. آنالیز نتایج با استفاده از آزمون تی صورت گرفت. یافتهها: میانگین سطح ویتامین B12 در گروه شاهد ۳/١۳۳±١٢/٢٩۵ پیکوگرم در میلی لیتر و در بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس ۳/٩١±٧۳/٢۵٧ پیکوگرم در میلی لیتر به دست آمد که اختلاف معنیداری مشاهده نشد(05/0p>)؛ ولیکن از نظر نوع علائم بالینی، میانگین سطح سرمی ویتامین B12 در بیماران مالتیپل اسکلروزیس دارای حداقل یک علامت Sensory یا Motor و یا اسفنکتری پایینتر از گروه کنترل می باشد که این اختلاف معنیدار بود(05/0p<). از نظر یافتههای MRI نیز بیماران با پلاک در ساقه مغز، بیشترین و با پلاک در نخاع، کمترین میانگین سطح سرمی ویتامین B12 را داشتند. نتیجه گیری: گرچه در این مطالعه اختلاف معنیداری در میانگین سطح سرمی ویتامین B12 به دست نیامد ولی با توجه به کاهش معنیدار سطح سرمی این ویتامین در بعضی از زیر گروههای بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس پیشنهاد میشود مطالعاتی با تعداد بیشتر نمونه و با مدت زمان طولانیتری انجام گردد.
فریبا فرجی، عباس صاحبقدم لطفی، کاووس فلامکی، عبدالامیر علامه، افشین محسنی فر، بتول اعتمادی کیا، علی مطاع،
دوره 13، شماره 4 - ( 11-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: افلاتوکسینها و به خصوص افلاتوکسین B1، اثرات مرگ بار و جبران ناپذیری روی سلامت انسان و حیوانات دارند. هدف از انجام این تحقیق، ارایه یک روش حساس، اختصاصی و نسبتاً سریع برای جداسازی، شناسایی و اندازهگیری افلاتوکسین متصل به آلبومین در سرم میباشد. مواد و روشها: در این تحقیق تجربی- آزمایشگاهی سه گروه رات انتخاب و به عنوان کنترل مثبت (تیمار شده با افلاتوکسین (B1، منفی (بدون تیمار خاص) و استاندارد (تیمار شده با افلاتوکسین B1 رادیواکتیو) مورد استفاده قرار گرفتند. پس از خونگیری از راتها، سرم خون و سپس آلبومین سرم جداسازی شد. آلبومین توسط پروناز هیدرولیز گردید و در نهایت افلاتوکسین جدا شده از آلبومین به سیستم کروماتوگرافی مایع با کارایی بالا تزریق و با آشکارگر فلورسانس مورد شناسایی و اندازهگیری قرار گرفت. یافتهها: به کمک الکتروفورز روی ژل پلی اکریلامید نشان داده شد که آلبومین جدا شده از سرم کاملا خالص میباشد. در روش کروماتوگرافی مایع با کارایی بالا، کمترین میزان اندازهگیری برای افلاتوکسین متصل به آلبومین 60 پیکوگرم در میلیلیتر تعیین گردید. میانگین میزان افلاتوکسین در سرم راتهای کنترل مثبت، 2/19 نانوگرم بر میلیگرم آلبومین محاسبه شد. طی آزمایشات درون-سنجشی و بین سنجشی تکرار پذیری بسیار خوبی برای این روش مشاهده گردید. نتیجه گیری: میزان افلاتوکسین متصل به آلبومین با میزان دریافت افلاتوکسین متناسب است. این تحقیق با استفاده از نمونه سرم رات طراحی شده اما از آنجایی که آلبومین هیدرولیز شده و از افلاتوکسین جدا میشود روش فوق قابل استفاده برای اندازهگیری افلاتوکسین متصل به آلبومین در نمونه سرم انسانی نیز میباشد.
راضیه مقدم، گیتی ازگلی، بهناز مولایی، مجید حاجی فرجی، حمید سوری، کیاندخت قناتی،
دوره 15، شماره 1 - ( دوماهنامه فروردین و اردیبهشت 1391 )
چکیده
زمینه و هدف: اختلالات وازوموتور یکی از رنج آورترین علایم دوران یائسگی است و کیفیت زندگی را تحت تأثیر قرار می دهد. این مطالعه با هدف بررسی تأثیر امگا 3 بر اختلالات وازوموتور در خانم های یائسه انجام شد.
مواد و روشها: پژوهش حاضر یک مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی شاهددار تصادفی شده دو سو کور بود که بر روی 83 زن یائسه 45 تا 60 ساله، که شرایط ورود به مطالعه را داشتند انجام شد. افراد به صورت تخصیص تصادفی در دو گروه امگا 3 و دارونما قرار گرفتند. سپس به هر دو گروه به مدت 8 هفته روزی یک عدد کپسول روغن ماهی حاوی 300 میلی گرم امگا 3 یا دارونما تجویز گردید. جهت گرد آوری دادهها از پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک فرم های ثبت روزانه و پرسشنامه بسامد غذایی استفاده گردید. نتایج با آزمون های آماری تی، کای دو، من ویتنی و فریدمن مورد تجزیه تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: پس از 8 هفته مداخله، اختلاف معنیداری بین دوگروه از نظر تعداد گرگرفتگی (003/0=p) و تعداد تعریق شبانه (001/0=p) وجود داشت. در مقایسه بین دو گروه از نظر شدت گرگرفتگی اختلاف معنیدار دیده نشد(2/0=p) اما کاهش شدت تعریق شبانه بین دو گروه معنیدار بود(003/0 p=).
نتیجه گیری: امگا 3 بر کاهش تعداد گرگرفتگی و تعداد و شدت تعریق شبانه موثر است اما بر شدت گرگرفتگی تأثیر ندارد.
فردین فرجی ، فرشیده دیدگر، افسون طلایی زنجانی،
دوره 15، شماره 7 - ( ماهنامه آذر 1391 )
چکیده
زمینه و هدف: انسداد سینوسهای وریدی مغزی فرم نادری از سکته مغزی ناشی از ایجاد ترومبوز در سینوسهای مذکور است. در این مطالعه به معرفی یک بیمار مبتلا به ترومبوز سینوس وریدی و بروسلوز اشاره میشود که با افزایش دفعات تشنج علیرغم درمان با دوز بالای داروهای ضد تشنج همراه بود. مورد: بیمار خانم 33 سالهای با سابقه تشنج کنترل شده از دوران نوجوانی بود که از یک ماه قبل دچار سردرد، ضعف و بیحالی و تشنج غیرقابل کنترل شده بود. بیمار به هنگام بستری تب داشت و در CT Scan مغزی ضایعه هموراژیک در نواحی پوستریوپریتال و تمپورال چپ و MRI, MRV مغزی ترومبوز سینوس وریدی در سینوس ترنسورس چپ را اثبات نمودند. در آزمایشات نیز ابتلای بیمار به بروسلوز اثبات گردید. بیمار تحت درمان با آنتی کواگولانت، درمان ضد بروسلوز و داروی ضدتشنج قرار گرفت و با حال عمومی خوب و دستورات دارویی ترخیص شد. نتیجهگیری: شک بالینی و توجه دقیق به شرح حال بیمار مهمترین عامل در تشخیص بروسلوز و ترومبوز سینوس وریدی به خصوص در تشنج غیر قابل کنترل در بیماری است که قبلا تحت کنترل بوده است.
علیرضا جمشیدی فرد، هاله رفیع پور، فردین فرجی،
دوره 16، شماره 5 - ( ماهنامه مرداد 1392 )
چکیده
زمینه و هدف: مطالعات بالینی متعددی ملاتونین را به عنوان یک عامل محافظ در بیماری های تخریب کننده نورونی معرفی کرده اند که مقدار آن در بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس کاهش می یابد. بیماری باعث تاری دید، التهاب مردمک و دوبینی نیز می شود. هدف اصلی این مطالعه، بررسی تاثیر ملاتونین بر ویژگی های بینایی در مبتلایان به مالتیپل اسکلروزیس بوده است.
مواد و روش ها: در یک طرح مداخله ای شبه تجربی، تایید شده توسط کمیته اخلاقی پژوهش در دانشگاه ، از 34 بیمار (9 مرد و 25 زن داوطلب) مالتیپل اسکلروزیس تثبیت شده عضو انجمن ام اس برای شرکت در مطالعه دعوت شد. میانگین مقیاس گسترده وضعیت ازکارافتادگی آنها 3.14 بود و درمان های متداول خود را ادامه می دادند. در مراحل مختلف برای ارزیابی بینایی از پرسشنامه استاندارد عملکرد بینایی و پتانسیل های برانگیخته بینایی استفاده شد و سطح سرمی ملاتونین نیز با روش الیزا اندازه گیری گردید. بررسی ها بعد از مصرف اولین قرص و پس از مصرف چهارده شب، در روز شانزدهم تکرار شدند.
یافته ها: افزایش سطح سرمی ملاتونین در همه بیماران معنی دار بود. همچنین نمرات پرسشنامه ها بهبود معنی دار عملکرد بینایی را نشان دادند و بجز تغییرات زمان تاخیر امواج 75 N در چشم چپ، زمان تاخیر امواج 100 و 145 هر دو چشم و 75 چشم راست به صورت معنی داری کاهش یافت.
نتیجه گیری: نتایج ما بهبود مشخص علائم بینایی را بعد از مصرف روزانه 3 میلی گرم ملاتونین پیشنهاد می کند ولی بهتر است مطالعات بیشتر و کارآزمایی های بالینی کافی انجام شود قبل از اینکه از این بیماران خواسته شود که ملاتونین را روزانه مصرف کنند.
محمد احمدزاده، جمشید فرجی،
دوره 16، شماره 11 - ( 11-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: سندرم Wolfram یا Didmoad یک بیماری نادر نورودژنراتیو اتوزومال مغلوب است که همراه با بیماری های دیابت قندی ، دیابت بیمزه، آتروفی عصب اپتیک، کاهش شنوایی حسی – عصبی و مشکلات ادراری و عصبی همراه می باشد.
مورد: گزارش حاضر مربوط به خانم 24 ساله ای است که از سن 10 سالگی دچار دیابت وابسته به انسولین و از سن 20 سالگی دچاردیابت بی مزه شده است و عفونت های مکرر ادراری وکاهش شنوایی واختلالات دیگر را ذکر می کند.
نتیجه گیری: کنترل قند خون در کنترل مناسب دیابت نوع 1 و انجام فوندوسکوپی در تشخیص آتروفی عصب بینایی در این سندرم مهم بوده و با تامین وسایل کمک شنوایی و کمک بینایی، کیفیت زندگی این بیماران بهبود می یابد.
مانا شجاع پور، قاسم مسیبی، فردین فرجی، کیوان قسامی، علی قضاوی،
دوره 17، شماره 3 - ( خرداد 1393 )
چکیده
زمینه و هدف: مولتیپل اسکلروزیس یک بیماری خود ایمن با اتیولوژی نامشخص میباشد. فاکتورهای محیطی و ژنتیکی در استعداد ابتلا به بیماری نقش دارند. مطالعات ژنتیکی نشان میدهد که ژنهای کد کننده آنتی ژنهای سازگار نسجی (HLA) با بروز برخی از بیماریهای خود ایمن از جمله مولتیپل اسکلروزیس ارتباط دارند. مطالعات انجام شده نشان میدهد که در جوامع مختلف بین همراهی این ژنها و بیماری مغایرت وجود دارد. با توجه به تفاوت نژادی افراد در جوامع مختلف و مطالعات محدود انجام شده در جمعیت ایرانی و شیوع روز افزون بیماری مولتیپل اسکلروزیس، فراوانی آللهای HLA در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس مورد بررسی قرار گرفت.
مواد و روشها: در این مطالعه مورد- شاهدی، به منظور تعیین آللهای HLA-DR و HLA-DQ از روش PCR-SSP بر روی 60 بیمار مبتلا به بیماری مولتیپل اسکروزیس و 40 فرد سالم با زمینه نژادی و جغرافیایی مشابه استفاده گردید.
یافتهها: در این مطالعه بیشترین فراوانی آنتی ژنهای HLA(DR) کلاس 2 و HLA(DQ) کلاس 2 در بیماران، به ترتیب مربوط به آنتی ژن DRB1*03 و آنتی ژن DQB1*02 بود. اختلاف معنیداری در سایر آللهای HLA-DR و HLA-DQ بین دو گروه مشاهد نشد.
نتیجهگیری: در این مطالعه نشان داده شد که آللهای DRB1*03 و DQB1*02 در جمعیت مورد مطالعه با استعداد ابتلا به بیماری ارتباط دارند. در هر صورت به دلیل تفاوت نژادی در نقاط مختلف ایران نیاز است مطالعات بیشتری صورت گیرد.
ابوالفضل مظفری، لطیف معینی، شهرام ارسنگ، مهدی غلامزاده باییس، عباس جاوید، سام حاتمی، زهرا فرجی، بهاره زارع،
دوره 17، شماره 9 - ( آذر 1393 )
چکیده
زمینه و هدف: اقدامات فراوانی در جهت پیشگیری، کنترل و درمان سل صورت گرفته است با این وجود جزء بیماریهای عفونی مهم در کشور میباشد. بیش از 80 درصد موارد سل مربوط به سل ریوی است. هدف از این مطالعه بررسی تظاهرات رادیولوژیک بیماران مبتلا به سل ریوی است.
مواد و روشها: این مطالعه از نوع تحلیلی مقطعی بوده و بعد از بررسی معیارهای ورود و خروج، پژوهش بر روی 448 کلیشه رادیوگرافیک بیماران که در بازده زمانی ده ساله به مراکز بهداشتی درمانی شهری و روستایی استان قم مراجعه و تشخیص سل ریوی داده شده بود صورت گرفت. لبهای درگیر در سمت راست و چپ به ثبت رسیدند. ضایعات درگیر به کدورت آلوولار، پنمونیک، انتشار برونکوژنیک، تخریب و بولا، ضایعات گون، کاویته و برونشکتازی تقسیمبندی گردید. دادهها توسط نرم افزار SPSS نسخه 18 توسط شاخصهای آمار مرکزی و توزیع فروانی و نیز رگرسیون لجستیک برای بررسی ارتباط کاویتی و اسکور با متغییرهای مستقل در سطح معنیداری 05/0 تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: از 448 بیمار ثبت شده، سن متوسط بیماران گزارش شده 22±24/48 سال، 3/33 درصد مرد، 44 درصد ایرانی و 3/91 درصد شهری بودند. بیشترین یافتههای رادیولوژیک به ترتیب در لب فوقانی ریه راست و سپس در لب فوقانی ریه چپ بود و شیوع نوع ضایعات به ترتیب آلوولار پراکنده، انتشار برونکوژنیک و کدورت پنمونیک مشاهده گردید. بین وجود کاویته با ملیت ارتباط معنیداری مشاهده گردید.
نتیجهگیری: بر اساس محل و شیوع یافتههای رادیوگرافیک، این مطالعه میتواند به تشخیص زودرس و درمان مناسب بیماران مشکوک کمک نماید.
شیوا صائبی، داریوش خواجوی، فردین فرجی،
دوره 19، شماره 10 - ( دی ماه 1395 1395 )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: ﺧﻮدﮔﻔﺘﺎری از ﻣﺪاﺧﻼت روان ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻲﺗﻮاند ﺑﺮ عملکرد ﺣﺮﻛﺘﻲ فرد مؤثر ﺑﺎﺷﺪ. از این رو، هدف این پژوهش بررسی تأثیر تمرین تعادلی همراه با خودگفتاری انگیزشی و آموزشی بر تعادل زنان مبتلا به MS در شهر اراک بود.
مواد و روشها: اﻳﻦ پژوهش از ﻧﻮع ﻧﻴﻤﻪﺗﺠﺮﺑﻲ و با طرح پیشآزمون - ﭘﺲآزﻣﻮن بود. جامعه آماری شامل زنان مبتلا به MS در شهر اراک بود. 42 بیمار با دامنه سنی20 تا 50 سال به عنوان نمونه انتخاب شدند انتخاب و به صورت تصادفی ساده به سه گروه کنترل، گروه خودگفتاری آموزشی و خودگفتاری انگیزشی تقسیم شده و از طریق آزمون تعادلی برگ مورد ارزیابی قرار گرفتند. گروههای تجربی به مدت یک ماه، هفتهای سه جلسه و هر جلسه 45 دقیقه، تکالیف تعادلی را تمرین کردند. سپس از آنها پس آزمون گرفته شد. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه جمعیت شناختی، آزمون تعادلی برگ، آزمون تعادل یک پا و آزمون ستاره استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آزمون آنووا و آزمون تعقیبی توکی در سطح معنیداری کمتر از 05/0 و نرم افزار SPSS نسخه 23 صورت گرفت.
یافتهها: نتایج پژوهش نشان داد که میانگین نمره تعادل گروه خودگفتاری آموزشی در پس آزمون نسبت به دو گروه خودگفتاری انگیزشی(045/0p=) و کنترل (800/0p=) به طور معنیداری بالاتر بود. همچنین بین میانگین نمره پس آزمون عملکرد تعادلی، گروههای خودگفتاری انگیزشی و کنترل تفاوت معنیداری مشاهده نشد (689/0p=).
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای این پژوهش، تمرین تعادلی همراه با خودگفتاری آموزشی بر تعادل افراد مبتلا به MS تأثیر دارد. بنابر این، تمرین تعادلی همراه با خودگفتاری آموزشی میتواند شیوﮤ مناسبی برای بهبود تعادل زنان مبتلا به MS باشد.
عباس علیمرادیان، محسن شمسی، فردین فرجی، مهدی احمدی، سید ابراهیم سیدی،
دوره 21، شماره 2 - ( ارديبهشت ماه 1397 )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: مالتیپل اسکلروز (MS) یک التهاب میلینزدای و اختلال در بازسازی سلولهای عصبی در سیستم عصبی مرکزی با علتهای ناشناخته است. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی سطح ملاتونین سرمی در روند درمانی بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس انجام پذیرفت..
مواد و روشها: مطالعه حاضر از نوع آینده نگر و کوهورت بر روی 40 نفر از بیماران مالتیپل اسکلروزیس انجمن MS شهر اراک به مدت یک سال انجام پذیرفت. بیمارانی که تحت درمان با داروهای تعدیل کننده از خانواده اینترفرون بوده و بیش از یک سال از درمان آنها نگذشته بود به صورت تصادفی انتخاب شدند. پرسشنامه ای حاوی اطلاعات جمعیت شناختی و اطلاعات بالینی شامل وضعیت MRI، VEP، نمرهEDSS (آزمـون وضـعیت گسـترش نـاتوانی) و علائم بالینی و عوامل تداخلگر تکمیل گردید. نمونه خون محیطی 3 بار به فاصله 6 ماه برای اندازهگیری ملاتونین از بیماران گرفته شد و سپس ارتباط بین اطلاعات بالینی، تستEDSS و میزان ملاتونین سرمی با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمونهای آنالیز واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: در بیماران MS علیرغم گرفتن درمان دارویی میزان ملاتونین به عنوان یک آنتی اکسیدان در مرتبه دوم نمونه گیری کاهش یافت که این مساله با بدتر شدن وضعیت بالینی بیمار (آزمون EDSS) همخوانی داشت. این وضعیت در گروه کنترل مشاهده نگردید.
نتیجهگیری: با توجه به یافته های این مطالعه، سطح ملاتونین یک متغیر عینی و آزمایشگاهی قابل اندازه گیری (البته به کمک الیزا) است که می تواند در پیگیری این بیماران همراه با ارزیابی های کلینیکی و پرسشنامه ها کمک کننده باشد.
فرشید فرزین، مسعود گلپایگانی، فردین فرجی، دکتر شهناز شهرجردی، پرستو قاسمی،
دوره 21، شماره 2 - ( ارديبهشت ماه 1397 )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: مولتیپل اسکلروزیس ناشی از تخریب میلین در سیستم عصبی مرکزی است که منجر به ضایعات کارکـردی میشود. مشکلات تعادلی از اختلالات شایع و سرگیجه بـه عنوان اولین تظاهر در این بیماران محسوب میشود. هدف این پژوهش بررسی تأثیر توانبخشی وستیبولار از طریق تمرینات کوکسی و کاوتورن بر تعادل و میزان معلولیت ناشی از سرگیجه بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس بود.
مواد و روش ها: این پژوهش از نوع نیمه تجربی و با طرح پیش آزمون و پس آزمون بود. 30 زن مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس بدون در نظر گرفتن نوع ام اس و سرگیجه در دو گروه کنترل و تجربی قرار گرفتند که گروه تجربی تمرینات را به مدت 12 هفته و 3 جلسه در روز به مدت 5 تا 15 دقیقه اجرا کردند. جهت ارزیابی تعادل و معلولیت ناشی از سرگیجه قبل و بعد از مداخله از آزمونهای برگ و پرسشنامه معلولیت ناشی از سرگیجه (DHI) استفاده شد.
یافته ها: یافته ها حاکی از آن بود که پس از اتمام پروتکل تمرینی در گروه تجربی بین میزان تعادل و معلولیت ناشی از سرگیجه بیماران، قبل و بعد از اجرای تمرینات اختلاف معنیداری وجود داشت، در حالی که در گروه کنترل تفاوت معنیداری مشاهده نشد.
نتیجه گیری: تمرینات کوکسی و کاوتورن میتواند بـه عنوان یک روش درمانی غیر تهاجمی، عامل موثر در بهبود تعادل و معلولیت ناشی از سرگیجه مبتلایان به مولتیپل اسکلروزیس شود.
فرزانه فولادی طرقی، فردین فرجی، علی اکبر ملکی راد، کیوان قسامی، افسون طلایی،
دوره 21، شماره 6 - ( دو ماهنامه آذر و دی 1397 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماری مولتیپل اسکلروزیس (ام اس) یک بیماری رایج دمیلینهکننده سیستم عصبی مرکزی است که التهاب و فرآیندهای استرس اکسیداتیو نقش مهمی در پیشرفت و علایم بالینی آن دارند. هدف اصلی مطالعه حاضر تخمین اثرات ضدالتهابی ملاتونین بر روی خستگی در بیماری مالتیپل اسکلروزیس است.
مواد و روشها: این مطالعه کارآزمایی بالینی دوسوکور بر روی 62 بیمار مبتلا به ام اس عود کننده-بهبود یابنده انجام شد که به طور تصادفی جهت دریافت داروی ملاتونین بهصورت 3 میلیگرم در روز یا به صورت پلاسبو برای 8 هفته انتخاب شدند. شدت خستگی در ام اس توسط پرسشنامه FSS (Fatigue Severity Scale) در هفته 1 و 8 بررسی شد.
یافتهها: 47 بیمار در گروه مداخله و 15 بیمار در گروه پلاسبو مطالعه را تکمیل نمودند. در گروه مداخله درمان با ملاتونین کاهش چشمگیری در امتیاز FSS نسبت به گروه پلاسبو ایجاد کرد. میانگین نتایج پرسشنامه FSS قبل از مداخله در بیماران گروه مداخله و کنترل به ترتیب برابر 97/13±04/32 و 44/15±86/35 و همچنین بعد از مداخله در بیماران گروه مداخله و کنترل به ترتیب برابر 40/12±42/30 و 66/12±41 بود (001/0 = p). امتیاز گروه کنترل 866/35 بود که بعد از مداخله به 41 رسید. از آنجا که امتیاز گروه کنترل بیشتر یا مساوی 36 بود، این مطالعه نشان داد ملاتونین اثر چشمگیری در بهبود و کاهش خستگی دارد.
نتیجهگیری: استفاده از ملاتونین در کنار داروهای خط اول مانند میتوکسانترون و اینترفرون بتا و گلاتیمر استات میتواند خستگی و ناتوانی در بیماران مبتلا به ام اس را بهبود بخشد.
میرسعید عطارچی، فاطمه نجاتی فر، حمید محمدی کجیدی، زهرا عطرکار روشن، نیلوفر فرجی، مریم جوشن، فاطمه راحت طلب، روح اله امینی،
دوره 25، شماره 2 - ( خرداد و تیر 1401 )
چکیده
زمینه و هدف افزایش قابلتوجه استفاده از سموم دفع آفات، نگرانی در مورد اثرات احتمالی سوء آن بر سلامت انسان و محیط زیست را افزایش داده است. مواجهه مزمن با برخی آفتکش مانند حشرهکش ها عوارض جدی بر ارگآنهای مختلف بدن حتی پیش از بروز علائم بالینی دارد. در این مطالعه به ارزیابی یافتههای بیوشیمیایی در کارگران کارخانه تولید حشرهکش در گیلان پرداخته شد.
مواد و روش ها مطالعه بهصورت مقطعی بر روی 99 کارگر در مواجهه با حشرهکش و 107 فرد بدون مواجهه در یک کارخانه تولید حشرهکش در گیلان با روش نمونهگیری دردسترس و طی سال 2020 انجام شد. اطلاعات کارگران شامل شاخصهای پارامترهای بیوشیمیایی و علائم بالینی مانند علائم مسمومیت مزمن با حشرهکش با تمرکز بر سیستم تنفسی (سرفه، تنگی نفس و....)، سیستم نورلوژیک (خستگی، ترمور، کرامپ، ضعف عضلانی و....)، سیستم سایکولوژیک (اختلال خواب، اضطراب و....) و سیستم پوستی (قرمزی، خارش و....) از پرونده سلامت شغلی کارکنان جمع آوری شد. درنهایت به مقایسه یافتههای بیوشیمیایی و علائم بالینی در دو گروه مواجهه و غیرمواجهه در نسخه 16 نرمافزار SPSS پرداخته شد.
ملاحظات اخلاقی این طرح با کد اخلاقی IR.GUMS.REC. 1399.632 مورد تأیید کمیته اخلاق دانشگاه علوم پزشکی گیلان قرار گرفت.
یافته ها نتایج این مطالعه نشان داد فراوانی علائمی مانند سردرد، خارش پوستی، سرفه و اختلال خواب در گروه مواجهه بیشتر بود (0/05>P). براساس یافتههای بیوشیمیایی، مقادیر اوره و کراتینین خون، مقدار آلکالن فسفاتاز و قند ناشتای خون در گروه مواجهه بهطور معناداری از گروه غیرمواجهه بیشتر بود 0/05>P. ترومبوسیتوز در 9/09 درصد از کارگران در گروه مواجهه مشاهده شد و در کارگران با سابقه کار بیش از 11 سال رایجتر بود.
نتیجه گیری مواجهه مزمن با حشرهکشها ممکن است باعث ایجاد ترومبوز و تغییراتی در شاخصهای بیوشیمیایی مانند افزایش اوره و کراتینین خون و آلکالن فسفاتاز و قند ناشتای خون شود و ممکن است با علائم بالینی مانند سردرد و خارش و سرفه و اختلال خواب همراه باشد. پیشنهاد میشود انواع بیولوژیک مانیتورینگ در کارگران در مواجهه با حشرهکش در دوره کوتاهتری صورت گیرد.
رشید دوستی ایرانی، مسعود گلپایگانی، فردین فرجی،
دوره 25، شماره 2 - ( خرداد و تیر 1401 )
چکیده
زمینه و هدف سیاتیکا یکی از معمولیترین و مرسومترین بیماریهای سیستم اعصاب محیطی به شمار میآید و ممکن است در اثر فشار روی خود عصب سیاتیک ایجاد شود. با توجه به اینکه ﻋﻀﻠﻪ پیریفورمیس در ﻧﺰدیکی ﻋﺼﺐ ﺳﻴﺎﺗﻴک ﻗﺮار دارد، اﺳﭙﺎﺳﻢ آن ﺑﺎﻋﺚ ﻓﺸﺎر ﺑﺮ ﻋﺼﺐ، ﺑﺮوز درد سیاتیک و درنهایت موجب سندروم پیریفورمیس میشود. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر تمرینات ثبات مرکزی بر درد و التهاب بیماران مبتلا به سندروم پیریفورمیس بوده است.
مواد و روش ها جامعه آماری این پژوهش را بیماران مبتلا به سندروم پیریفورمیس مراجعهکننده به مراکز پزشکی و درمانی شهر اراک تشکیل داده است که از این بین، 20 نفر به صورت هدفمند انتخاب و به شکل تصادفی در ۲ گروه 10 نفره کنترل و آزمایش قرار گرفتند. گروه آزمایش در مدت 6 هفته به تمرینات ثبات مرکزی پرداخته و گروه کنترل در همین بازه زمانی به زندگی عادی خود ادامه دادند. برای بررسی تفاوت بین گروهها از آزمونهای تیتست، خیدو و مکنمار در سطح معناداری 5 درصد استفاده شد.
ملاحظات اخلاقی انجام این مطالعه پس از تصویب در شورای آموزشی دانشگاه اراک، کمیته اخلاق دانشگاه علومپزشکی اراک با شناسه IR.ARAKMU.REC.1400.157 و دریافت کد کارآزمایی بالینی از دانشگاه علومپزشکی ایران با کد IRCT20211003052662N1 تأیید شد و برای اطمینان از شرکت داوطلبانه آزمودنیها، فرم رضایتنامه شرکت در طرح با مفاد مربوطه از آنها اخذ شد.
یافته ها پس از اجرای پروتکل تمرینی در پایان هفته ششم، میانگین نمرات درد در گروه کنترل از 95/2 در پیشآزمون به 90/7 در پسآزمون کاهش یافت که این کاهش از لحاظ آماری معنادار نبود (0/562=P)، در حالی که در گروه آزمایش این نمرات از 91/7 به 33/4 کاهش یافته و این کاهش از لحاظ آماری معنادار است (0/0=P)؛ بنابراین با 95 درصد اطمینان میتوان گفت تمرینات ثبات مرکزی بر درد بیماران مبتلا به سندروم پیریفورمیس، در سطح معناداری 5 درصد، تأثیر معنادار داشته است. از طرف دیگر، افرادی که عصب ملتهب داشتهاند، در گروه کنترل از 10 نفر در پیشآزمون، به 8 نفر در پسآزمون کاهش یافته که این کاهش از لحاظ آماری معنادار نبود (0/5=P)، در حالی که در گروه آزمایش این افراد از 10 نفر به 2 نفر، کاهش یافت و این کاهش از لحاظ آماری معنادار است (0/008=P)؛ بنابراین با 95 درصد اطمینان میتوان گفت تمرینات ثبات مرکزی بر التهاب بیماران مبتلا به سندروم پیریفورمیس در سطح معناداری 5 درصد نیز تأثیر معنادار داشته است.
نتیجه گیری با توجه به یافتههای تحقیق حاضر و با در نظر گرفتن شرایط حاکم بر نمونههای تحقیق میتوان نتیجه گرفت تمرینات ثبات مرکزی باعث بهبود درد و التهاب بیماران مبتلا به سندروم پیریفورمیس میشود. با توجه به اصول و ویژگیهای منحصربهفرد تمرینات ثبات مرکزی، مقبولیت و اثر مثبت آن بین افراد مورد پژوهش، امید است که این تمرینات در روند درمان این بیماران به طور روزافزونتری استفاده شود.
حدیث طهماسبی ارشلوپور، داریوش خواجوی، فردین فرجی،
دوره 28، شماره 2 - ( ذر حال تکمیل 1404 )
چکیده
مقدمه: مولتیپل اسکلروزیس (Multiple sclerosis) MS، شایعترین اختلال سیستم عصبی در جوانان است و مشکلات تعادلی ناشی از آن میتواند باعث ایجاد اختلال در حفظ وضعیت ایستاده، محدودیت در راه رفتن و در نهایت افتادن بیماران مبتلا شود. هدف این پژوهش، بررسی تأثیر مداخله حرکتی و شناختی بر تعادل و اعتماد به تعادل بیماران مولتیپل اسکلروزیس بود.
روش کار: جامعه آماری پژوهش، افراد مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (با دامنه سنی 60-20 و نمره مقیاس ناتوانی بین 4-2) مراجعه کننده به انجمن مولتیپل اسکلروزیس شهر اراک بودند. از بین آنها 30 نفر به روش در دسترس انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه مساوی تجربی و شاهد اختصاص یافتند. آزمودنیها در پیشآزمون، آزمونهای «برخاستن و رفتن زماندار» (TUG) و «ایستادن روی یک پا» را انجام دادند و مقیاس اعتماد به تعادل ویژه فعالیتها را تکمیل کردند. پس از اعمال برنامه مداخله ترکیبی حرکتی و شناختی، پسآزمون انجام شد. دادهها با آزﻣون تحلیل وواریانس مرکب تحلیل شدند.
یافتهها: میانگین نمره گروه تجربی در مقایسه با گروه شاهد در آزمونهای برخاستن و رفتن زماندار (0/002 P ≤) و ایستادن روی یک پا (0/001 P ≤) به طور معنیداری بهبود یافت. در پسآزمون، بین میانگین نمره مقیاس اعتماد به تعادل ویژه فعالیتهای دو گروه تجربی و شاهد تفاوتی معنیداری مشاهده نشد (0/153P > ).
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای این پژوهش، استفاده از برنامه مداخله ترکیبی حرکتی و شناختی بر بهبود چابکی و تعادل پویا و ایستای بیماران مولتیپل اسکلروزیس، پیشنهاد میشود. به نظر میرسد برای افزایش اعتماد به تعادل بیماران به دلیل ذهنی بودن به مدت زمان بیشتری برای تمرین نیاز است.