جستجو در مقالات منتشر شده


23 نتیجه برای عابد

معصومه عابدزاده،
دوره 1، شماره 2 - ( بهار 1376 )
چکیده

سرطان پستان شایعترین سرطان در بین زنان بوده و شایعترین عامل مرگ ناشی از سرطان در بین زنان 50-40 ساله میباشد. اتیولوژی این سرطان هنوز به خوبی شناخته نشده است ولی عوامل متعددی از جمله سن ، وزن، قد، سن منارک و یائسگی ، فاکتورهای هورمونی ، ‌سن اولین زایمان ، سابقه خانوادگی سرطان پستان ، رژیم غذایی ، الکل ، سیگار ، اشعه و ..بعنوان عوامل مستعدکننده این سرطان شناخته شده اند. در این مقاله در رابطه با این عوامل بحث خواهد شد.
وحید گوهریان، لیلا مقاره عابد، حمیرا فاضل نیا،
دوره 1، شماره 5 - ( زمستان 1376 )
چکیده

مقدمه و هدف: سزارین شایع ترین عمل جراحی در بخش زنان و زایمان است. شایع ترین علل آن سزارین تکراری، دیستوشی زایمان، نمای بریچ و زجر جنینی بوده است. با توجه به عوارض عمل سزارین بعنوان یک جراحی بزرگ، با کاهش شیوع سزارین و جهت دادن زایمان ها به سمت زایمان طبیعی می توان به سمت زایمان ایمن حرکت کرد. در این تحقیق در نظر است شیوع سزارین و علل آن را در استان مرکزی سنجیده تا بر اساس آن بتوان جهت انجام زایمان های ایمن برنامه ریزی نمود.
روش: در این مطالعه توصیفی، پرسشنامه ای با متغیرهای سن مادر، عامل زایمان، نوع زایمان، محل زایمان و علل سزارین طراحی شده و به مدت 20 روز در کلیه ی مراکز دولتی و خصوصی انجام دهنده ی زایمان در استان مرکزی توزیع شده و پس از انجام زایمان توسط عامل زایمان پاسخ داده شد.
نتایج: 721 مادر زایمان کرده با میانگین سنی 25/5 سال مورد بررسی قرار گرفتند. شیوع سزارین 29/3% به دست آمد. شایع ترین علل انجام سزارین به ترتیب عدم تناسب سر جنین با لگن مادر 27/4%، سزارین قبلی 24/17% و دیسترس جنینی 10/9% بوده است. شیوع سزارین در مراکز دولتی 25/82% و در مراکز خصوصی 74/5% بوده است.
بحث: شیوع سزارین در استان مرکزی نسبت به آمارهای کشورهای دیگر بیشتر بوده است. از نظر شیوع علل سزارین مثل بقیه ی مطالعات شایع ترین علت، عدم تناسب سر جنین و لگن مادر و عدم پیشرفت زایمان و سزارین تکراری بوده است. از علل قابل توجه دیگر، دیسترس جنینی بوده است. مطالعه ی ما نشان دهنده ی تاثیر فاکتورهای اقتصادی در افزایش شیوع سزارین می باشد.

خانم عفت صادقیان، دكتر علی حیدریان پور، دكتر فرهنگ عابد،
دوره 9، شماره 2 - ( 4-1385 )
چکیده

مقدمه: تجربه ناباروری که برخی آن را بحران ناباروری نام نهاده‌اند با استرس فیزیکی، اقتصادی، روان شناختی و اجتماعی همراه است که تمام جنبه‌های زندگی افراد را تحت تاثیر قرار می‌دهد. این رویداد، تنشی جدی در زندگی محسوب شده و ضربه روانی شدیدی را بر زوجین وارد می‌سازد. این مطالعه به منظور مقایسه مشکلات روانی مردان و زنان نابارور مراجعه کننده به درمانگاه ناباروری بیمارستان فاطمیه همدان در سال 1383 صورت گرفت. روش‌کار: این پژوهش از نوع تحلیلی- مقطعی است. که در آن 400 زوج نابارور (200 مرد و200 زن) به روش در دسترس از بین زوجین ( زوجی که تشخیص ناباروری برای او داده شده است) انتخاب شدند. اطلاعات لازم به وسیله پرسش‌نامه اطلاعات دموگرافیک و پرسش‌نامه SCL90 در قالب یک مصاحبه فردی با جلب همکاری و اعتماد آزمودنی جمع آوری گردید. اطلاعات به دست آمده با استفاده از آمار توصیفی و آزمون تی مستقل تجزیه و تحلیل شد. نتایج: نتایج نشان داد که زنان نابارور اختلال روانی شدیدتری را نسبت به مردان نابارور تجربه می‌کنند. هم‌چنین با 05/0p< ، زنان نابارور در 9 مقوله SCL90 از جمله افسردگی، اضطراب، ترس، جسمی سازی، حساسیت بین فردی، خصومت، افکار پارانوئید و سایکوتیک تفاوت معنی‌داری را نسبت به مردان نابارور نشان دادند. نتیجه‌گیری: می‌توان گفت زنان استرس بیشتری را در زندگی شخصی، اجتماعی و جنسی خود تجربه کرده و زنان از پدیده ناباروری تاثیر پذیر تر بودند که می‌تواند به دلیل مسائل فرهنگی، یا آسیب پذیری روانی بیشتر آنها و یا شکل خاص تعاملات اجتماعی حاکم باشد.
حمیدرضا کوهستانی، نیره باغچقی، دكتر ژیلا عابد سعیدی، علی قزلباش، دكتر حمید علوی مجد،
دوره 9، شماره 3 - ( فصلنامه 1385 )
چکیده

مقدمه: تحقیقات نشان می دهد که شیوع 12 ماهه کمردرد در پرستاران بین 43 الی 76 درصد متغیر می باشد. اغلب محققان معتقدند که عوامل فیزیکی تنها توجیه کننده بخشی از علل شیوع بالای کمردرد می‌باشد. این پژوهش به منظور تعیین ارتباط بین کمردرد و تنیدگی شغلی در پرستاران انجام شد. روش‌کار: پژوهش حاضر یک مطالعه موردـ شاهدی می‌باشد. در این مطالعه 80 پر ستار به عنوان گروه مورد و80 پرستار به عنوان گروه شاهد به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. گروه مورد، پرستارانی در نظر گرفته شدند که در طی 12 ماه گذشته کمردرد را تجربه کرده بودند و گروه شاهد، پرستارانی که در طی 12 ماه گذشته کمردرد را تجربه نکرده بودند. جهت جمع آوری اطلاعات از پرسش‌نامه‌ای استفاده شد که مشتمل بر 3 قسمت بود: اطلاعات دموگرافیک، تاریخچه کمردرد و تنیدگی شغلی. داده ها توسط آزمون های آماری تی، من ویتنی، کای دو و محاسبه ضریب همبستگی و آنالیز واریانس یک طرفه تجزیه و تحلیل شدند. نتایج: نتایج نشان داد که بین کمردرد با تنیدگی شغلی رابطه معنی داری وجود دارد (01/0 >p). هم‌چنین بین کمردرد با ساعت کار ماهانه نیز رابطه معنی‌داری وجود داشت(05/0 >p). بین سایر فاکتورهای مورد بررسی مانند: سن، جنس، وضعیت تأهل، تعداد حاملگی، تعداد زایمان، استعمال دخانیات، ورزش کردن و سابقه کار با کمردرد ارتباط معنی داری وجود نداشت. نتیجه‌گیری: نتایج این تحقیق نشان داد که تنیدگی شغلی در گروه مبتلا به کمردرد بیشتر از گروه غیر مبتلا بود و با توجه به این که در این تحقیق بین سایر متغیرهای مورد بررسی و کمردرد رابطه معنی‌دار آماری مشخص نشد(به جز ساعت کار ماهانه)، می‌توان نتیجه‌گیری کرد که بین تنیدگی شغلی و ابتلا به کمردرد رابطه وجود دارد
مژگان خادمی، حیدرعلی عابدی، رضا دریابیگی، نصراله علیمحمدی،
دوره 10، شماره 1 - ( فصلنامه 1386 )
چکیده

مقدمه: همان طور که بیماران سالمند در هنگام بستری شدن با یک بحران زیست شناختی به بیمارستان وارد می‌شوند مراقبت کنندگان آنان نیز با یک بحران روانشناختی به بیمارستان قدم می‌گذارند. اما از آنجایی که مراقبت کنندگان حرفه‌ای آگاهی چندانی از تجارب آنان ندارند این افراد که ممکن است به اندازه خود بیماران در رنج باشند را فراموش می‌کنند. با توجه به اهمیت مفهوم رنج در علم پرستاری و اهمیت شناخت و درک منابع رنج جهت ارائه مراقبت مناسب، این مطالعه با هدف شناخت ماهیت و ساختار منابع رنج در همراهان سالمندان بستری انجام گردیده است. روش کار: این پژوهش کیفی بوده و به روش پدیده شناسی انجام شده است. نمونه‌ها از بین منابع اطلاعات (همراهان بیماران سالمند بستری در یکی از بیمارستان‌های دانشگاه علوم پزشکی اصفهان) انتخاب گردیده‌اند. نمونه گیری بـه صورت مبتنی بر هدف آغـاز شده و تا اشبـاع اطلاعات ادامه یافته و در پایان، تعداد شرکت کنندگان به 12نفر رسید. جمع آوری اطلاعات با استفاده از مصاحبه عمیق و تفسیر داده‌ها به روش «پارسی» انجام شده است که برای اولین بار در ایران به کار گرفته شد. نتایج: یافته‌های این پژوهش در مفاهیم محوری «بیمار و اقدامات درمانی به عنوان منبع رنج»، «بیمارستان به عنوان منبع رنج» ، «اختلال در زندگی خانوادگی و اجتماعی به عنوان منبع رنج» و «غفلت از خود به عنوان منبع رنج» ارائه گردیده‌اند که در اصل مقاله به آن پرداخته خواهد شد. نتیجه گیری: تجارب شرکت کنندگان نیاز به اتخاذ تدابیری جهت عملی شدن مراقبت کنندگی خانوادگی در محیط بیمارستان را منعکس می‌نماید. توسعه‌ گروه‌های حمایتی، فراهم شدن تجهیزات و امکانات و حمایت مداوم همراهان در طی همراهی بیمار سالمند در محیط بیمارستان و ضرورت برنامه‌های آموزشی برای تطابق همراهان و خانواده های آنان گام‌های مفیدی در این زمینه می‌باشند.
زهره عباسی، زهرا عابدیان، علیرضا فدائی،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1387 )
چکیده

مقدمه: یکی از مشکلاتی که مادران در طی زایمان با آن مواجه هستند زایمان طولانی است که با عوارض نا مطلوب مادری و جنینی همراه است. به طوری که کوتاه شدن طول مدت زایمان یکی از آرزوهای همیشگی متخصصین زنان و زایمان بوده است. لذا پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر ماساژ بر طول مدت مرحله اول زایمان زنان نخست باردار مراجعه کننده به زایشگاه بنت الهدی بجنورد در سال 1384 انجام گردیده است. روش کار: اِِِین مطالعه به صورت کار آزمایی بالینی ، بر روی 62 زن نخست باردار با شرایط حاملگی طبیعی از جمله؛ سن حاملگی 42-37 هفته، تک قلو و نمایش قله سر انجام گردید. واحدهای پژوهش به صورت تصادفِِِی در دو گروه ماساژ پشت و مراقبت‌های معمول قرار گرفتند. گروه ماساژ (32 نفر )؛ ماساژ منظم ، محکم و یکنواخت در ناحیه پشت، به مدت 30 دقِِِیقه به روش افلوراج در هر سه فاز زایمانی دریافت می‌کردند. گروه کنترل(30 نفر) هیچ‌گونه ماساژی نداشتند. در هر دو گروه شدت و مدت انقباضات، فواصل انقباضات و طول مدت هر فاز اندازه‌گیری و ثبت گردید. در تجزیه و تحلیل داده‌ها از آزمون‌های تی دانش آموزی، کای دو، من ویتنی و مدل خطی استفاده گردید. نتایج: میانگین طول مدت مرحله اول زایمان در زنان دریافت کننده ماساژ نسبت به گروه مراقبت‌های معمول کمتر و دارای اختلاف معنی‌دار آماری بود. به طوری که میانگین طول مدت مرحله اول زایمان در گروه ماساژ پشت، 75/5 ساعت و در گروه مراقبت‌های معمول، 15/9 ساعت بود (001/0 = p). نتیجه گیری: براساس نتایج این پژوهش، ماساژ طول مدت مرحله اول زایمان را کاهش داده. لذا به نظر می‌رسد بتوان از این روش، جهت کوتاه نمودن مدت بستری بودن زائو در زایشگاه استفاده نمود.
سمانه عابدی دوست، مجید پویا، محمد شافع شکوری،
دوره 14، شماره 2 - ( دو ماهنامه خرداد و تیر 1390 )
چکیده

زمینه و هدف: برداشت هموروئید اساس درمان هموروئیدهای داخلی درجه 3 و 4 می‎باشد. درد یکی از مهمترین مشکلات بیماران به دنبال برداشت هموروئید می‎باشد که عمدتاً ناشی از اسپاسم اسفنگتر داخلی می‎باشد. روش‎های مختلفی جهت کنترل درد پس از برداشت هموروئید وجود دارد. هدف از انجام این مطالعه بررسی تأثیر برداشت اسفنگتر داخلی در میزان درد پس از برداشت هموروئید باز است. مواد و روش‎ها: این مطالعه یک مطالعه مداخله‎ای از نوع کارآزمایی بالینی می‎باشد. در این مطالعه 60 بیمار مبتلا به هموروئید درجه 3 و 4 به صورت تصادفی در دو گروه با برداشت هموروئید و برداشت اسفنگتر توام با برداشت هموروئید قرار گرفتند و میزان درد از طریق امتیاز بندی دیداری درد جمع‎آوری گردید و با نرم افزارSPSS نسخه 14 و آزمون‎های مان- وایتنی، فریدمن و کای اسکوئر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‎ها: از نظر کاهش درد با برداشت اسفنگتر ارتباط معنی‎داری بین دو گروه در روزهای اول، دوم و پنجم وجود داشت(001/0 p<)، در روز سوم و ششم نیز ارتباط معنی‎داری بین دو گروه (001/0p=)، در روز چهارم و هفتم نیز ارتباط معنی‎داری بین دو گروه وجود داشت(002/0p=). ارتباط آماری معنی‎داری بین دو گروه در مورد ابتلا به بی‎اختیاری در دفع گاز و مدفوع و احتباس ادراری وجود ندارد(05/0p>). ارتباط آماری معنی‎داری در مورد کاهش نیاز به استفاده از مسکن در دو گروه وجود دارد(006/0p=). نتیجه‎گیری: انجام برداشت اسفنگتر داخلی توأم با برداشت هموروئید می‎تواند باعث کاهش درد بیماران پس از برداشت هموروئید گردد و نیاز به مسکن بیماران را کاهش دهد، ولی تأثیری در بروز احتباس ادراری و خونریزی به دنبال اولین اجابت مزاج نداشته و خطر بی‎اختیاری مدفوعی و گازی را در مقایسه با گروه برداشت هموروئید افزایش نمی‎دهد.
بهرام عابدی، محمد علی آذربایجانی، مقصود پیری، محمد جواد رسایی،
دوره 14، شماره 5 - ( دو ماهنامه آذر و دی 1390 )
چکیده

زمینه و هدف: اثر تمرین کوتاه مدت و بلند مدت بر شاخص مقاومت به انسولین ممکن است با یک یا چند عامل از جمله تغییرات ریخت شناسی و هورمونی مرتبط باشد. هدف این مطالعه تعیین اثر یک جلسه فعالیت مقاومتی بر سطوح آدیپونکتین و شاخص مقاومت به انسولین تا 24 ساعت پس از فعالیت است. مواد و روش ها: این پژوهش تجربی قبل و بعد بر روی 10 مرد (4/1±23 سال) سالم داوطلب (بدون سابقه فعالیت ورزشی منظم، تغییر در وزن بدن بیشتر از 2 کیلوگرم، بیماری خاص و مصرف سیگار برای حداقل 6 ماه گذشته) و توده بدنی نرمال انجام شد، که در یک جلسه فعالیت مقاومتی (با شدت 70 درصد یک تکرار بیشینه با 10 تکرار در هر حرکت برای سه ست) شرکت کردند. سطوح آدیپونکتین، گلوکز، انسولین و شاخص مقاومت به انسولین قبل و 24 ساعت پس از فعالیت اندازه گیری شد. یافته‎ها: تفاوت معنی‎داری در غلظت‎های آدیپونکتین قبل (9/1± 98/6) و بعد (4/1± 07/8 میکرو گرم بر میلی لیتر) و گلوکز قبل (6/7±3/81) و بعد 4/6±7/80 میلی گرم بر میلی لیتر بعد) مشاهده نشد، اما شاخص مقاومت به انسولین قبل (27/0±34/1) در برابر بعد (11/0±06/1) و غلظت انسولین قبل (88/0±64/6) در برابر بعد (43/0± 37/5 میکرو یونیت بر میلی لیتر بعد) به طور معنی‎داری، 24 ساعت پس از پایان فعالیت کاهش یافت(05/0p<). نتیجه گیری: بر اساس نتایج این مطالعه پیشنهاد می‎شود حتی یک جلسه فعالیت مقاومتی بدون تغییر معنی‎دار در سطح آدیپونکتین می‎تواند اثر مثبتی بر شاخص‎های غلظت گلوکز خون در مردان غیر فعال داشته باشد.
عابدین ثقفی پور، یاور راثی، محمدرضا عبایی، محمدعلی عشاقی، محمدرضا یعقوبی ارشادی، مهدی محبعلی، هما حجاران، رضا مصطفوی،
دوره 15، شماره 6 - ( ماهنامه آبان 1391 )
چکیده

زمینه و هدف: لیشمانیوز جلدی یک معضل مهم بهداشتی در بسیاری از مناطق ایران به شمار می‎رود. این بیماری به طور عمده در استان قم از بخش مرکزی شامل دهستان‎های قنوات و قمرود گزارش می‎شود. این مطالعه با هدف تعیین هویت نوع انگل در انسان و جوندگان به منظور شناسایی سیمای اپیدمیولوژیک بیماری و ارائه برنامه کنترل در سال 1389 انجام شده است. مواد و روش‎ها: در این مطالعه مقطعی، گسترش میکروسکوپی 45 نمونه انسانی و 30 نمونه جونده صید شده از مجاورت روستاهای انتخابی از دهستان‎های قمرود و قنوات واقع در بخش مرکزی استان قم مورد آزمایش قرار گرفت که 15 مورد انسانی و 1 مورد جونده اسمیر مثبت داشتند. سپس DNA انگل از روی لام‎ها، استخراج و با استفاده از پرایمرهای اختصاصی لیشمانیا جهت تکثیر قطعه ITS1 با روش PCR آزمایش شدند و محصولات PCR تحت هضم آنزیمی (HaeIII) قرار گرفت. یافته‎ها: در مجموع 15 نمونه انسانی و 1 نمونه از جونده گونه مریونس لیبیکوس، مورد آزمایش PCR-RFLP قرار گرفتند. پس از الکتروفورز محصولات واکنش مشخص گردید که انگل موجود در لام‎های انسانی و جونده مریونس لیبیکوس، لیشمانیا ماژور (عامل بیماری لیشمانیوز جلدی روستایی) می‎باشد. نتیجه‎گیری: با توجه به نتایج به دست آمده روش مولکولی PCR-RFLP روشی مناسب جهت تعیین گونه انگل لیشمانیا در لام‎های رنگ آمیزی شده با گیمسا که از انسان و مخزن حیوانی گرفته شده، می‎باشد و از مزایای این روش این است که بدون انجام تعیین توالی ژن‎ها، تشخیص گونه‎های انگل لیشمانیای مولد بیماری امکان پذیر خواهد بود. ضمن این که تکنیک PCR-RFLP روشی با حساسیت و ویژگی بالا بوده و می‎تواند در طی 24 ساعت علاوه بر تشخیص لیشمانیوز، نوع گونه انگل را تعیین هویت نماید.
ذات اله عاصمی، اشرف خرمی راد، محسن تقی‌زاده، زهرا عابدینی، علی اکبر رشیدی،
دوره 15، شماره 6 - ( ماهنامه آبان 1391 )
چکیده

زمینه و هدف: سوء تغذیه پروتئین- انرژی به عنوان یک مشکل بهداشتی در کشورهای در حال توسعه، در نتیجه کم غذایی ناشی از فقر محسوب می‎شود. این مطالعه با هدف مقایسه کیفیت پروتئینی دو نمونه غذای صنعتی کودک شامل سرلاک (بر پایه شیر خشک، گندم و موز حاوی باکتری پروبیوتیک بیفیدوباکتریوم لاکتیس) و غنچه (بر پایه شیر خشک، گندم و عسل) در موش‎های صحرایی انجام گرفت. مواد و روش‎ها: این مطالعه تجربی بر روی 64 موش صحرائی 23 روزه در گروه‎های 8 تایی تحت 8 رژیم غذایی شامل: 2 رژیم تست (سرلاک حاوی پروبیوتیک بیفیدوباکتریوم لاکتیس و غنچه)، یک رژیم استاندارد (کازئین) و یک رژیم پایه (بدون پروتئین) برای مطالعه قابلیت حقیقی هضم پروتئین و قابلیت هضم ظاهری و 2 رژیم تست، یک رژیم استاندارد و یک رژیم پایه برای مطالعه نسبت‌ خالص‌ پروتئین‌، نسبت کارآیی پروتئین و نسبت کارآیی غذا انجام شد. یافته‎ها: میزان قابلیت حقیقی هضم پروتئین برای پروتئین‎های کازئین، سرلاک و غنچه به ترتیب 77/93، 23/84 و 82/89 بود و نتایج بین گروه‎ها معنی‎دار بود(001/0p<). میزان نسبت‌ خالص‌ پروتئین‌ برای پروتئین‎های کازئین، سرلاک و غنچه به ترتیب 38/4، 1/4 و 17/3 بود و نتایج بین گروه‎ها معنی‎دار بود(009/0=p). نسبت کارآیی پروتئین برای پروتئین‎های کازئین، سرلاک و غنچه به ترتیب 05/3، 59/2 و 01/2 بود و نتایج بین گروه‎ها معنی‎دار بود(001/0p<). نتیجه‎گیری: یافته‎ها نشان داد که ارزش پروتئینی سرلاک حاوی بیفیدوباکتریوم لاکتیس در مقایسه با غنچه بالاتر می باشد.
علیرضا قربانی بیرگانی، پروین عابدی، کوروش زارع، سعید اسدپور،
دوره 15، شماره 8 - ( ماهتامه دی 1391 )
چکیده

زمینه و هدف: پسوریازیس یک بیماری مزمن شایع پوست می‌باشد که معمولا به صورت لکه‌های سفید رنگ و نقره‌ای روی پوست ظاهر می‌شود. هدف از این مطالعه بررسی اثر داروی بربرین بر روی بیماران پسوریازیس می‌باشد. مواد و روش ها: این مطالعه به روش کارآزمایی بالینی دوسوکور بر روی 60 بیمار مبتلا به پسوریازیس مراجعه کننده به بیمارستان امام خمینی اهواز از مرداد تا دی 1390 انجام گردید. بیماران به طور تصادفی به دو گروه 30 نفری تقسیم شدند. یک گروه بربرین و گروه دیگر دارونما را به مدت 6 ماه روزانه دو بار در محل ضایعات استفاده کردند. میزان شدت ضایعات بیماران در 7 نوبت از طریق مقیاس Psoriasis Area Scoring Index ارزیابی گردید. جهت تجزیه و تحلیل داده‌ها از SPSS و روش‌های آماری تحلیل واریانس با اندازه‌گیری‌های مکرر و مجذور کای استفاده شد. یافته‌ها: پس از 6 ماه درمان، میزان شدت ضایعات در گروه دریافت کننده کرم بربرین در مقایسه با گروه دارونما کاهش چشم‌گیری نشان داد. به طوری که میانگین نمره PASI گروه بربرین از 99/3 به 11/2 و در گروه دارونما از 98/3 به 71/3 کاهش یافت. اختلاف میانگین نمره PASI قبل از دریافت تا ماه سوم در بربرین و دارونما معنی‌دار نبود ولی در طول ماه‌های چهارم تا ششم معنی‌دار بود(013/0=p). نتیجه‌گیری: کرم بربرین در کاهش ضایعات پوستی بیماران پسوریازیس موثرتر از دارونما بود. بنابراین توصیه می‌شود که از داروهای با پایه گیاهی مثل بربرین در کنار داروهای اصلی بیماران بیشتر استفاده گردد.
میترا تدین نجف آبادی، زهرا شالیکار، پروین عابدی، زهرا بامشاد،
دوره 16، شماره 1 - ( 1-1392 )
چکیده

زمینه و هدف: افسردگی یکی از شایعترین مشکلات زنان در دوران یائسگی است. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر اسیدهای چرب امگا 3 بر افسردگی زنان یائسه که به درمانگاه شماره 1 شرق شهر اهواز در سال 1389 مراجعه کردهاند طراحی شده است.

مواد و روشها: این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی دو سو کور بر روی 70 خانم یائسه که دچار افسردگی بودند، انجام گرفت. تست افسردگی همیلتون بر روی زنان یائسه انجام و نمونههایی که شرایط ورود به مطالعه را داشته، وارد مطالعه شدند، سپس نمونهها به صورت تصادفی به دو گروه دریافت کننده 2 گرم کپسول امگا 3 (35 نفر) و 2 گرم پلاسبو (35 نفر) تقسیم گردیدند. پس از 8 هفته دادهها جمعآوری و آنالیز آماری بر روی 65 نمونه با استفاده از نرم افزارSPSS  نسخه 17 و آزمونهای آماری مجذور کای، تی مستقل و تحلیل واریانس یک طرفه با اندازهگیری مکرر انجام شد.

یافتهها: میانگین افسردگی در گروه مداخله، قبل از درمان 23/2±36/13 بود که بعد از درمان به 71/3±72/8 کاهش یافت (001/0>p) و در گروه کنترل نیز، میانگین افسردگی قبل از درمان 04/2± 25/13 بود که به 93/2± 78/11 کاهش یافت که این تغییر در گروه کنترل در حد معنیداری آماری نبود (05/0<p). مقایسه بین گروهی نمره افسردگی تفاوت آماری معنیداری را بین دو گروه پس از مداخله نشان نداد(08/0=p).

نتیجهگیری: بر اساس یافتههای پژوهش، کپسولهای امگا 3، دو گرم در روز به مدت 8 هفته سبب کاهش میزان افسردگی پس از یائسگی میگردد. اما در این مطالعه بین دو گروه تفاوت آماری معنیداری مشاهده نشد. برای مشاهده اثر بیشتر احتمالا نیاز به یک مطالعه با مدت زمان بیشتری میباشد.


نسیبه شریفی، شهناز نجار، پروین عابدی،
دوره 17، شماره 8 - ( آبان 1393 )
چکیده

زمینه و هدف: متوسط سن منارک به علت تنوع منطقه‌ای از کشوری به کشور دیگر متفاوت است و فاکتورهای متعددی مانند فاکتورهای محیطی و ژنتیک بر روی زمان شروع منارک تاثیر می‌گذارد. این مطالعه با هدف بررسی ارتباط تغذیه و فعالیت فیزیکی با سن منارک در دختران شهر اهواز انجام گردید.

مواد و روشها: مطالعه حاضر یک مطالعه مقطعی است که بر روی 1249 دختر سن 15-8 ساله که دارای شرایط ورود به مطالعه بودند در سال 92-91 انجام شد. نمونه‌گیری به صورت خوشه‌ای و تصادفی از 4 ناحیه شهر اهواز، 16 مدرسه مقاطع ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان انتخاب شدند. روش گردآوری اطلاعات بر پایه مصاحبه و تکمیل پرسش‌نامه (پرسش‌نامه بسامد غذایی و فعالیت فیزیکی) بود. پس از جمع‌آوری اطلاعات داده‌ها کد گذاری شده و با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 19 و آمار توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شدند.

یافتهها: میانگین سن منارک در دختران شهر اهواز 07/1±86/11 سال بود. سن منارک با تغذیه و فعالیت فیزیکی ارتباط نداشت(05/0<p).

نتیجهگیری: بر اساس یافته‌های این مطالعه، بین تغذیه و فعالیت فیزیکی  با سن منارک ارتباط معنی‌داری مشاهده نشد.


اعظم ملک حسینی، ژیلا عابد سعیدی، شعبانعلی علیزاده، سید محمد کاظم نائینی،
دوره 17، شماره 12 - ( اسفند 1393 )
چکیده

زمینه و هدف: نوع پانسمان مورد استفاده تأثیر به سزایی در میزان درد هنگام تعویض پانسمان بیماران دارد. به همین دلیل این مطالعه به منظور مقایسۀ اثر پانسمان اکتی کوت و پانسمان معمول بردرد بیماران سوخته هنگام تعویض پانسمان انجام شد.

مواد و روش‌ها: این کارآزمایی بالینی بر روی 64 نفر دارای زخم سوختگی درجه دو و سه در بیمارستان ولی‌عصر(عج) اراک انجام گردید. بیماران به روش تصادفی ساده در دو گرود آزمایش(دریافت کننده اکتی‌کوت) و کنترل (دریافت کننده کرم سیلورسولفادیازین 1 درصد) به مدت 15 روز قرارگرفتند. درد بیماران هنگام تعویض پانسمان با استفاده از ابزار ارزیابی درد درجه‌دار عددی در روز اول، هفتم و پانزدهم مورد بررسی قرار گرفت. در نهایت داده‌ها با استفاده از آزمون‌های آماری، کای دو، من ویتنی و آزمون آماری تحلیل واریانس مورد بررسی قرار گرفت.

یافته‌ها: نتایج نشان داد بین دو گروه از نظر شدت درد پایه تفاوت معنی‌دار آماری وجود نداشت(20/0p=). شدت درد در گروه آزمایش با گروه کنترل در روز هفتم و پانزدهم تفاوت معنی‌دار آماری داشت(001/0p<) به طوری که گروه آزمایش، درد کمتری تجربه نمودند.

نتیجه‌گیری: پانسمان اکتی کوت در بیماران سوختگی روشی ساده و عملی است که با توجه به نتایج تحقیق حاضر از نظر کاهش میزان درد موقع تعویض پانسمان، نسبت به روش متداول ارجح است.


بهناز سادات عابدی، زهره کیانی، شهربانو پرچمی، مرتضی هاشم زاده چالشتری، عباس دوستی،
دوره 18، شماره 5 - ( مرداد 1394 )
چکیده

زمینه و هدف: کاردیومایوپاتی هایپرتروفیک (HCM) مجموعه‌ای متنوع از بیماری‌های قلبی با توارث آتوزومی غالب است که 2/0 درصد از جمعیت جهان را تحت تأثیر قرار داده و شایع‌ترین علت مرگ قلبی ناگهانی در جوانان زیر 35 سال می‌باشد. حدود 40 درصد از موارد بیماری مربوط به جهش در ژن MYBPC3 است. هدف از این مطالعه بررسی جهش‌های ژن MYBPC3 در اگزون‌های 15 و 18 بیماران HCM در استان چهارمحال و بختیاری می‌باشد.

مواد و روشها: در این مطالعه تجربی 30 بیمار مبتلا به HCM انتخاب شدند. DNA به روش استاندارد فنل-کلروفرم استخراج شد، سپس اگزون‌های مورد نظر با استفاده از روش PCR تکثیر گردیدند. سپس مراحل SSCP و HA انجام گرفت.

یافتهها: تفاوت آشکاری بین نمونه‌های کنترل مثبت و سایر نمونه‌ها مشاهده گردید. اما هیچ تفاوتی در اگزون‌های مورد بررسی و یا شیفت باندها وجود نداشت.

نتیجهگیری: جهش در اگزون‌های ژن MYBPC3 می‌تواند باعث بروز HCM شود و احتمالاً تغییر در سایر اگزون‌ها عامل بیماری در این منطقه جغرافیایی است و تغییر در اگزون‌های مورد بررسی سهم به سزایی در بیماران مبتلا به HCM ندارد. در هرصورت، لازم است برای رسیدن به نتیجه‌ی بهتر بیماران بیشتری مورد مطالعه قرار گیرند.


بهزاد عابدی، عطااله عباسی، یاشار سرباز، عاطفه گشوارپور،
دوره 19، شماره 3 - ( خرداد 1395 )
چکیده

زمینه و هدف: ALS یک بیماری عصبی ماهیچهای پیش رونده است که از مهمترین مشخصات آن تخریب نورونهای حرکتی در سیستم عصبی مرکزی و محیطی است. در حال حاضر هیچ روش کلینیکی دقیقی برای تشخیص این بیماری ارائه نشده است. در اغلب موارد افراد دارای ALS به دلیل اختلالات موجود در سیستم عصبی نمیتوانند به صورت عادی راه بروند. به همین دلیل، یکی از روشهای مفید برای تشخیص این بیماری از سایر بیماریهای عصبی و یا تشخیص بیماران مبتلا به ALS از افراد سالم، تحلیل سیگنال حرکتی راه رفتن است.

مواد و روش‌ها: در این مطالعه از دادگان موجود در سایت فیزیونت استفاده شده است. این پایگاه دادهای از 13 بیمار دارای ALS(ALS1,ALS2,…,ALS13) به همراه 16 فرد سالم (CO1,CO2,…,CO16) تشکیل شده است. افراد بیمار شرکت کننده در این مطالعه هیچگونه سابقه بیماری عصبی دیگری نداشتند و در هنگام راه رفتن از هیچ وسیله کمکی مانند ویلچر استفاده نمیکردند.

یافته‌ها: در این مطالعه از طیف توان که از ویژگیهای فرکانسی است، برای آشکارسازی تفاوتهای احتمالی سریهای زمانی افراد بیمار و سالم استفاده شد. توان طیف هر دو گروه در فرکانسهای بالا مشابه است، ولی در فرکانسهای پایین، توان طیف در افراد سالم معمولاً کمتر از افراد بیمار است.

نتیجه‌گیری: شبکه عصبی مصنوعی با بیان‌گر قدرت تفکیک 83 درصد برای مجموعه داده‌های آزمایش در بین افراد سالم و بیمار به کار رفت. به نظر می‌رسد این الگوریتم روش مناسبی برای جداسازی افراد بیمار و سالم در مراحل اولیه بیماری باشد.


نعیمه اکبری ترکستانی، پلینوس رمضان نژاد، محمدرضا عابدی، بابک عشرتی، عباس نکوبهر، پانته آ رمضان نژاد،
دوره 19، شماره 12 - ( اسفند ماه 1395 1395 )
چکیده

چکیده

زمینه و هدف: خانواده سلول بنیادی پیکر جامعه است و سلامت آن، تعالی روحی ومعنوی و رشد فکری جامعه را در پی دارد. یکی از مباحث عام جامعه امروز، تقویت پایه‌های زندگی زناشویی است. بیش از نیمی از مشکلات جنسی که باعث نابودی زندگی و روابط زناشویی می‌شود، به علت آگاهی ناکافی یا عقاید نادرست در مورد روابط جنسی ایجاد می‌شود. هدف از انجام این مطالعه بررسی تاثیر مشاوره قبل از ازدواج با رویکرد مبتنی بر پذیرش و تعهد بر عملکرد جنسی زوجین می‌باشد.

مواد و روشها: مطالعه حاضریک کارآزمایی بالینی می‌باشد. جمعیت هدف این پژوهش، زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره قبل از ازدواج شهر اصفهان در سال 1394 بودند. نمونه‌ای به حجم 60 زوج انتخاب و وارد مطالعه شدند و سپس به صورت تصادفی در دو گروه مداخله(30 زوج) و کنترل(30 زوج) جای گرفتند. پس از آموزش، پرسش‌نامه عملکرد جنسی برای دو گروه تکمیل گردید. سپس داده‌ها از طریق نرم افزار spssنسخه 21 و آزمون من ویتنی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافتهها: نتایج این مطالعه نشان داد که اختلاف معنا‌داری بین تاثیر مشاوره قبل از ازدواج با رویکرد مبتنی بر پذیرش و تعهد بر روی عملکرد جنسی زوجین نسبت به روش مرسوم مشاوره قبل از ازدواج وجود نداشت(02/0<p).

نتیجهگیری: نتایج این پژوهش با شرایط مذکور حاکی از عدم تفاوت در عملکرد جنسی زوجین بین مشاوره قبل از ازدواج و رویکرد مبتنی بر پذیرش و تعهد بود. از این رو، نیاز به پژوهش‌هایی با تعداد نمونه بیشتر و با انتخاب گروه هدفی که بین یک تا پنج سال از ازدواج آنان گذشته باشد، احساس می‌گردد.


مجتبی خان سوز، بهرام عابدی، مهدی مرادی، عباس مهران پور،
دوره 19، شماره 12 - ( اسفند ماه 1395 1395 )
چکیده

چکیده

زمینه و هدف: هدف از این مطالعه، بررسی تأثیر حاد مصرف مکمل جدوار بر آنزیم‌های آسپارتات آمینوترانسفراز(AST) و آلانین آمینوترانسفراز(ALT) پس از فعالیت فزاینده وامانده‌ساز در مردان هندبالیست بود.

مواد و روشها: در این مطالعه نیمه تجربی که به صورت دو سو کور انجام گرفت، 12 هندبالیست که حداقل 2 سال در لیگ بازی کرده بودند (با میانگین سن 42/21 سال، قد 186 سانتی‌متر، وزن 25/83 کیلوگرم و نمایه توده بدن 09/24 کیلوگرم بر مترمربع) به صورت تصادفی به 2 گروه برابر (6=n) تقسیم شدند. هر دو گروه پروتکل بیشینه بروس را تا حد واماندگی انجام دادند. قبل(صبح ناشتا) و بلافاصله بعد از انجام پروتکل، نمونه‌های خونی از ورید ساعد میانی(باسلیک) آزمودنی‌ها جمع‌آوری و به آزمایشگاه انتقال داده شد. سپس، گروه مکمل روزانه 3 کپسول 500 میلی‌گرمی جدوار و گروه کنترل روزانه 3 کپسول 500 میلی‌گرمی مالتودکسترین به مدت هفت روز مصرف کردند. 24 ساعت پس از مصرف آخرین کپسول، آزمودنی‌ها پروتکل بیشینه بروس را تا حد واماندگی انجام دادند و همانند پروتکل اول نمونه‌های خونی قبل (صبح ناشتا) و بلافاصله بعد از انجام پروتکل جمع‌آوری شد و به آزمایشگاه انتقال داده شد.

یافتهها: نتایج آزمون تی مستقل و وابسته نشان داد که مصرف هفت روز مکمل جدوار بر مقادیر آسپارتات آمینوترانسفراز (AST) و آلانین آمینوترانسفراز (ALT) تفاوت معنا‌داری ایجاد نکرد(05/0≤p)، اما مقدار آلانین آمینوترانسفراز در گروه مکمل(mg.dl-183/16) نسبت به گروه دارونما( mg.dl-15/20) کاهش یافت. هم‌چنین، مقدار آسپارتات آمینوترانسفراز از( mg.dl-128) به ( mg.dl-117/35) افزایش داشت، اما این افزایش و کاهش در مقادیر فوق معنادار نبود(05/0≤p).

نتیجهگیری: به نظر می‌رسد مصرف حاد مکمل جدوار و یک جلسه فعالیت فزاینده تأثیر معناداری بر مقادیر آسپارتات آمینوترانسفراز و آلانین آمینوترانسفراز در مردان هندبالیست ندارد.


علی خواجه لندی، حسین عابد نطنزی، حجت اله نیکبخت،
دوره 20، شماره 3 - ( خردادماه 1396 1396 )
چکیده

چکیده

زمینهو هدف: ویسفاتین آدیپوسیتوکینی است که از بافت چربی ترشح میشود و با میزان گلوکز پلاسما ارتباط دارد و میتواند بر روی بروز دیابت موثر باشد. از سوی دیگر در طب سنتی از آلوئهورا به عنوان داروی ضددیابت استفاده میشود. هدف مطالعه حاضر، بررسی اثرات تمرین شنا همراه با مصرف عصاره آلوئهورا بر سطوح سرمی ویسفاتین، گلوکز و نسبت تریگلیسرید به لیپوپروتئین پرچگال در موشهای صحرایی دیابتی بود.

مواد و روشها: در این مطالعه تجربی، 28 سر موش صحرایی نر دیابتی انتخاب و در چهار گروه(1) کنترل، (2) تمرین شنا، (3) عصاره آلوئهورا و (4) تمرین شنا همراه با آلوئهورا قرار گرفتند. برنامه تمرین شنا به صورت فزاینده در هفته اول با 6 دقیقه آغاز شد و در هفته ششم به 36 دقیقه افزایش یافت. گروه های 3 و 4 روزانه 300 میلیگرم بر کیلوگرم عصاره آلوئهورا دریافت کردند. گروه کنترل هیچ گونه فعالیت منظم ورزشی نداشته و همچنین عصارهای دریافت نکردهاند. دادهها با استفاده از تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی مورد تحلیل قرار گرفت.

یافتهها: در هر سه گروه تمرین شنا، گروه عصاره و گروه تمرین و عصاره کاهش معنیدار در گلوگز خون، نسبت تریگلیسرید به لیپوپروتئین پرچگال و سطح ویسفاتین نسبت به گروه کنترل وجود داشت(05/0p).

نتیجه گیری: نتایج نشان داد که تمرین شنا همراه با مصرف عصاره آلوئهورا باعث کاهش نسبت تریگلیسرید به لیپوپروتئین پرچگال، گلوکز و افزایش حساسیت گیرندههای ویسفاتین و در نتیجه کاهش سطح سرمی آن در موشهای صحرایی دیابتی میشود.


محمد ملکی پویا، بهرام عابدی، محمدرضا پالیزوان، عباس صارمی،
دوره 22، شماره 3 - ( دو ماهنامه مرداد و شهریور 1398 )
چکیده

زمینه و هدف: شیوع گسترده بیماری انفارکتوس قلبی و افزایش 36 درصدی کل مرگ‌ومیرهای ناشی از آن تا سال 1399 و توجه به علل و روش‌های درمانی جایگزین بسیار مورد اهمیت است. روشهای متفاوتی در درمان این بیماران وجود دارد که تمرینات استقامتی یکی از آن‌ها است. هدف از این تحقیق بررسی تأثیر 8 هفته تمرین استقامتی فزاینده بر سطوح تغییرات سرمی فاکتورهای TSP1 و MMP1 در موش‌های صحرایی‌ مبتلا به میوکارد انفارکتوس بود.
مواد و روش‌ها: در این مطالعه تجربی کنترل‌شده با گروه شاهد، 20 سر موش صحرایی نژاد ویستار (8 هفته‌ای و با وزن 30±230 گرم) پس از القای انفارکتوس با ایزوپروترونول (150 میلی‌گرم بر کیلوگرم) به‌طور تصادفی به دو گروه تمرین استقامتی فزاینده و شاهد تقسیم شدند. گروه تمرین برای مدت 8 هفته تحت مداخله برنامۀ تمرین استقامتی فزاینده قرار گرفت (هفته‌ای 3 جلسه به مدت 20 تا 50 دقیقه با سرعت 12 تا 18 متر در دقیقه). سپس 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، نمونه خون وریدی جهت ارزیابی غلظت سرمی TSP1 و MMP1 جمع‌آوری و به آزمایشگاه منتقل گردید. برای آنالیز داده‌ها از آزمون تی‌ مستقل در سطح معنی‌داری 05/0>p  و نرم‌افزار گراف‌پد استفاده شد.
ملاحظات اخلاقی: این مطالعه با کد اخلاق IR.IAU.ARAK.REC.1397.007 توسط کمیته اخلاق پژوهشی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اراک به تصویب رسیده است.
یافته‌ها: نتایج نشان داد تمرین استقامتی موجب افزایش معنی‌دار (048/0p= ) سطوح سرمی MMP1 موش‌های صحرایی القاشده به انفارکتوس می‌شود، درحالی‌که اثر معنی‌داری (092/0p=) متعاقب برنامه ورزشی در مقادیر سرمی TSP1 مشاهده نشد.
نتیجه‌گیری: نتیجه مطالعه حاضر نشان میدهد تمرین استقامتی فزاینده احتمالاً باعث افزایش MMP1 در موش صحرایی مبتلا به انفارکتوس میوکارد می‌شود که می‌تواند نقش مهمی در ‌‌فرآیندهای آنژیوژنز و جایگزینی مویرگ‌های بسته‌شده داشته باشد.


صفحه 1 از 2    
اولین
قبلی
1
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشگاه علوم پزشکی اراک می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Arak University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb