جستجو در مقالات منتشر شده


4 نتیجه برای شجاعی

خدیجه ارجمندی رفسنجانی، علی چهریی، مجید چالیان، شایان شجاعی، علی فهیمی، پدرام گلناری،
دوره 5، شماره 3 - ( پائیز 1381 )
چکیده

مقدمه: تومور ویلمز یکی از شایع ترین تومورهای کلیوی بدخیم و اولیه در کودکان می باشد. مطالعاتی که تاکنون در زمینه این تومور در کشورهای مختلف انجام شده است عواملی چون سن بروز، مرحله بیماری، لنفادنوپاتی، هیستوپاتولوژی تومور و... را از جمله عوامل مؤثر بر میزان بقاء مبتلایان معرفی کرده اند. با توجه به اهمیت این تومور در کودکان، در صدد برآمدیم تا مطالعه ای در زمینه تعیین میزان بقاء مبتلایان به این تومور و عوامل مؤثر بر آن انجام دهیم.
روش کار: این مطالعه مقطعی-تحلیلی بر روی 128 بیمار مبتلا به تومور ویلمز که طی سال های 1356 الی 1380 در بخش سرطان شناسی بیمارستان حضرت علی اصغر (ع) مراجعه کرده بودند، انجام گردید. علاوه بر وضعیت فعلی بیمار از نظر بقاء، مشخصات دموگرافیک، علائم و نشانه ها، آزمایش های زمان تشخیص و مرحله بیماری ثبت گردید و در نهایت آنالیز بقاء توسط روش های جدول عمر و حد حاصل ضرب کاپلان مایر صورت گرفت و برای تعیین عوامل مؤثر از مدل رگرسیونی کاکس -Cox Regression استفاده گردید.
نتایج: میانه میزان بقاء در افراد مورد پژوهش 82/99 ماه بود. تعداد مبتلایان در دو گروه جنسی برابر بود (64 نفر در هر گروه) و میانگین بقاء با جنسیت بیماران رابطه آماری معنی داری نداشت (92/4= قدرت). اکثر تومورها در هنگام تشخیص در مرحله 3 بودند. بقاء بیماران با پیشرفت مرحله بیماری به طور معنی داری کاهش می یافت  .(P=0/002)وجود متاستاز P=0/002) و 0/207=نسبت شانس(، وجود اسپلنومگالی P=0/018) و 0/336= نسبت شانس) و عود بیماری P=0/037) و 0/184=نسبت شانس) به طور معنی داری میانگین بقاء بیماران را کاهش می داد. جهت تعیین شدت عوامل مؤثر بر میزان بقاء بیماران مبتلا به تومور ویلمز، مدل رگرسیون کاکس پیشنهاد شد که در آن عدم وجود متاستاز و داشتن گروه خونی مثبت از جمله عوامل پیشگویی کننده پیش آگهی خوب در این بیماران می باشد.
نتیجه گیری: در این مطالعه میزان بقاء 5 ساله بیماران مبتلا به تومور ویلمز 63/28% بود که در مقایسه با نتایج مطالعات مشابه در جاهای دیگر پایین تر است. این می تواند به دلیل دیر مراجعه نمودن بیماران به مراکز درمانی، نحوه تشخیص بیماری یا ارجاعی بودن این مرکز باشد. مطالعات اخیر نشان داده اند که به علت بهبود کیفیت درمانی، سن بیمار و اندازه تومور نقش کمی را در پیش آگهی بیماران ایفا می کنند که مطالعه ما نیز این مسئله را تأیید می کند. احتمالاً در آینده از فاکتورهای ژنتیکی برای بررسی پیش آگهی و درمان در این بیماران استفاده خواهد شد.
 

علی اصغر یعقوبی، علی سیروس، محمود امینی، علی شجاعی، سعید حاج هاشمی، فاطمه علیان فینی، مجتبی احمدلو،
دوره 17، شماره 4 - ( تیر 1393 )
چکیده

زمینه و هدف: صدمات اعصاب محیطی از درگیری‌های شایعی می‌باشد. اعصاب پس از صدمه قابلیت رشد و ترمیم داشته که ترمیم فوری انتها به انتهای عصب صدمه دیده انتخاب اولین راه ترمیم است اما تنها حدود 50 درصد این فیبرها پس از ترمیم کیفیت مناسب دارد. به همین علت روش‌های درمانی ترمیم اعصاب محیطی همیشه چالش برانگیز بوده و روش‌های متفاوتی جهت ترمیم اعصاب ابداع شده که از جمله ترکیب پیوند عصب و تیوب‌های سیکلونی، استفاده از کانال‌های بیولوژیک و سنتتیک می‌باشند. هدف از مطالعه حاضر مقایسه تأثیر روش Facial Flap با روش استاندارد می‌باشد.

مواد و روش‌ها :طی این مطالعه تجربی 20 رت را انتخاب و در شرایط مساوی غذایی نگهداری و عصب سیاتیک سمت چپ آنها قطع شد و عصب سیاتیک سمت راست به عنوان کنترل استفاده گردید. در گروه اول از روش fascial flap و در گروه دوم از روش vein conduit استفاده و پس از 45 روز نتایج ترمیم عصب از نظر هیستولوژیکی بررسی گردید.

یافته‌ها: در هر 3 قسمت پروگزیمال، میانی و دیستال عصب، میانگین ترمیم در روش Fascial Flap مؤثرتر از روش Vein Conduit بود(05/0p<). در روش Fascial Flap ترمیم عصب در هر 3 قسمت، با گروه کنترل که عصب سالم بود تفاوت معنی‌داری وجود نداشت که بدین معناست که در روش Fascial Flap ترمیم عصب همانند عصب سالم دست نخورده می‌باشد.

نتیجه‌گیری: ترمیم اعصاب آسیب دیده به روش Fascial Flap نسبت به روش استاندارد روش مؤثرتری بوده و می‌تواند به عنوان یک روش مؤثر در ترمیم اعصاب آسیب دیده به کار رود.


سمیه معطی، بهروز شجاعی سعدی، احسان اله غزنوی راد،
دوره 20، شماره 7 - ( مهرماه 1396 1396 )
چکیده

چکیده
زمینه و هدف: اینتگرون ها عوامل ژنتیکی متحرکی هستند که در گسترش و حمل ژن­های مقاومت آنتی بیوتیکی موثرند. هدف از انجام این مطالعه، تعیین الگوی مقاومت آنتی بیوتیکی، بررسی فراوانی اینتگرون­های کلاس 1، 2 و 3 و مقایسه آن در ایزوله های MRSA و MSSA جدا شده از عفونت­های کلینیکی می باشد.
مواد و روش ها: در این مطالعه،50 ایزوله MRSA و 50 ایزوله MSSA از عفونت­های مختلف بیمارستان ولیعصر شهر اراک جمع آوری گردید. الگوی حساسیت آنتی بیوتیکی با استفاده از روش دیسک دیفیوژن تعیین گردید. سپس وجود ژن mecA جهت تایید مقاومت بررسی شد. فراوانی اینتگرون­های کلاس 1 و 2 و 3 و حضور ژن های qacEDescription: Delta1 و ژن  sul1 در ناحیه متغیر ایزوله ها با استفاده از روش PCR تعیین شد.
یافته‌ها: بیشترین مقاومت آنتی بیوتیکی در ایزوله ها مربوط به آنتی بیوتیک کلیندامایسین بود. تمامی ایزوله ها نسبت به ونکومایسین حساسیت نشان دادند.80 درصد از MRSA ها دارای اینتگرون کلاس 1و 12 درصد دارای اینتگرون کلاس 2 بودند. هم­چنین تمامی ایزوله هایی که اینتگرون کلاس 1 درآن­ها مشاهده شد حاوی ژن qacEDescription: Delta 1, sul1 نیز بودند. میزان فراوانی اینتگرون کلاس 1 و 2 به ترتیب در MSSAها40 درصد و 4 درصد بود. اینتگرون کلاس 3 نیز در ایزوله ها یافت نگردید.
نتیجه گیری: میزان فراوانی اینتگرون کلاس 1، در سویه های MRSA و MSSAهای مورد مطالعه بسیار بالا
می باشد که این عامل احتمالاً می تواند نقشی در تسهیل گسترش سویه هایی با مقاومت دارویی داشته باشد. این یافته باید در نظر پزشکان بالینی و کمیته کنترل عفونت بیمارستان جدی تلقی شود.

 

محبوبه درزی پور، رضا توکلی، داود شجاعی زاده، زهرا رضاقلی زاده عمران،
دوره 25، شماره 1 - ( فروردین و اردیبهشت 1401 )
چکیده

زمینه و هدف عفونت بیمارستانی معضل بهداشتی تمام کشورهاست و با‌توجه‌‌به نقش ماماها در کنترل عفونت‌های بیمارستانی، این پژوهش با هدف تعیین تأثیر مداخله آموزشی مبتنی بر مدل رفتارهای پیشگیری‌کننده از عفونت‌های بیمارستانی توسط ماماهای شاغل در بیمارستان‌های شهر بابل انجام شد.
مواد و روش ها پژوهش حاضر یک مطالعه مداخله‌ای نیمه‌تجربی با گروه آزمایش وکنترل است. مداخلات به‌صورت 3 جلسه 40 دقیقه‌ای در بیمارستان شهید یحیی‌نژاد در ماه فروردین و اردیبهشت سال 1398 انجام شد. ابزار جمع‌آوری داده‌ها شامل پرسش‌نامه مبتنی بر سازه‌های مدل اعتقاد بهداشتی (آگاهی، سازه‌های مدل و رفتار) بود که روایی و پایایی آن انجام شد و ماما‌ها آن را در دو نوبت قبل و یک ماه بعد از آموزش تکمیل کردند. اطلاعات جمع‌آوری و با نرم‌افزار SPSS نسخه 24 و آزمون‌های تحلیل واریانس، تی‌زوجی و تحلیل کوواریانس یک‌طرفه تجزیه و تحلیل شد.
ملاحظات اخلاقی این مقاله پژوهشی دارای تأییدیه کمیته اخلاق با کد IR.IAU.TMU.REC.1398.068 است. از شرکت‌کنندگان در پژوهش رضایت‌نامه آگاهانه گرفته شد؛ در ضمن اطلاعات افراد محرمانه باقی خواهد ماند.
یافته ها قبل از انجام مداخله دو گروه ازنظر میانگین نمرات سازه‌های مختلف، الگوی متفاوت معناداری با هم نداشتند. بعد از مداخله آموزشی، تفاوت معناداری در میانگین و انحراف معیار نمره آگاهی (0/3±1)، حساسیت درک‌شده (1/5±‌2/8)، شدت درک‌شده (1/7±‌3/6)، موانع درک‌شده (1/3±‌6/4-)، منافع درک‌شده (4‌±‌5/1)، خودکارآمدی (2/6±‌4/6) و رفتار (1/1‌±‌3/1) گروه آزمایش دیده شد (05/P<0).
نتیجه گیری با افزایش میزان نمرات حاصل از سازه‌ها، به‌خصوص خودکارآمدی و کاهش موانع درک‌شده، طراحی و اجرای برنامه آموزشی مبتنی‌بر مدل در ماما‌ها می‌تواند سبب افزایش عملکرد آنان در انجام رفتارهای پیشگیری‌کننده از عفونت بیمارستانی شود.

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشگاه علوم پزشکی اراک می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Arak University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb