20 نتیجه برای ربانی
مریم طهرانی پور، جینا خیاط زاده، زهرا قربانی،
دوره 12، شماره 4 - ( 12-1388 )
چکیده
مقدمه: دیابت مادری در ارتباط با افزایش خطر چندین عارضه در نوزادان مثل افزایش اختلالات و ناهنجاریهای مادرزادی می باشد. در مطالعه اخیر اثرات هیپرگلیسمی مادر را بر حجم مغز و بطنهای جانبی نوزادان موش ویستار آزمایش کردیم. روش کار: در این پژوهش تجربی- آزمایشگاهی در روز هفتم بارداری هیپرگلیسمی به وسیله تزریق استرپتوزوتوسین القا و به حیوانات گروه کنترل حجم برابری از بافر سیترات داده شد. بعد از زایمان در روز اول تولد از هر مادر یک نوزاد به طور تصادفی انتخاب گردیدند ( 6 نوزاد در هر گروه کنترل و دیابتی). سپس مغزهایشان تشریح، در فرمالین 10 درصد ثابت و در ضخامت 7 میکرون قطعه بندی شد. رنگ آمیزی به روش هماتوکسیلین-ائوزین انجام گردید و با آزمایش تکنیکهای استریولوژی و طرح نمونهبرداری تصادفی اصولی، حجم مغز و بطن های جانبی تخمین زده شد. نتایج: در مقایسه با گروه کنترل آنالیز آماری اختلاف معنیداری را در حجم مغز و بطنهای جانبی نشان داد(05/0>p). نتیجهگیری: دیابت مادری با اثر روی نفوذپذیری سد خونیمغزی در نوزادان رت باعث تولید مقدار زیادی مایع مغزی نخاعی میشود. این اثرات میتواند بی نظمی های مغزی مثل هیدروسفالی را ایجاد کند.
نادر شوندی، عباس صارمی، محمد پرستش، اکبر قربانی، رحمت الله حیدر پور،
دوره 13، شماره 2 - ( 4-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: هدف تحقیق حاضر تعیین پاسخ شاخصهای عملکرد ریوی به فعالیت هوازی و بیهوازی در هوای آلوده بود. مواد و روشها: در این تحقیق نیمه تجربی 20 مرد سالم به صورت تصادفی به دو گروه مساوی فعالیت و کنترل تقسیم شدند. در گروه فعالیت ابتدا یک جلسه فعالیت هوازی و پس از سه هفته استراحت، یک جلسه فعالیت بیهوازی در هوای آلوده روی دوچرخه کارسنج انجام شد. گروه کنترل همین جلسات فعالیتی را در شرایط هوای سالم انجام دادند. آزمون عملکرد ریوی قبل، بلافاصله (پس آزمون اول) و 24 ساعت بعد (پس آزمون دوم) از اجرای هر فعالیت به عمل آمد. یافتهها: فعالیت هوازی در هوای آلوده باعث کاهش معنیدار شاخصهای ظرفیت حیاتی اجباری (FVC)، حجم بازدم فعال در ثانیه اول (FEV1) و جریان بازدمی حداکثر بین 25 تا 75 درصد ظرفیت حیاتی ( FEF 25 تا 75 درصد) در پس آزمون اول و دوم گردید. متعاقب فعالیت بیهوازی در هوای آلوده FVC و FEF 25 تا 75 درصد در پس آزمون اول و دوم و FEV1 در پس آزمون اول کاهش معنیداری یافت. متعاقب فعالیت هوازی شاخصهای FEV1 و FEF 25 تا 75 درصد در پس آزمون اول و دوم و FEV1/FVC در پس آزمون دوم بیشتر دچار افت شدند. نتیجه گیری: در حالی که انجام فعالیت بدنی هوازی در هوای آلوده باعث کاهش شاخصهای عملکرد ریوی از جمله (FVC، FEV1 و FEF 25 تا 75 درصد در پس آزمون اول و دوم میشود، اما به نظر میرسد فعالیت بیهوازی در هوای آلوده باعث کاهش کمتری در شاخصهایFEF 25 تا 75 درصد و FEV1 در پس آزمون اول و دوم و FEV1/FVC در پس آزمون دوم میگردد.
محمود بهمنی، مصطفی قربانی، حسن ممتاز، احسان بهمنی، محمود رفیعیان،
دوره 13، شماره 4 - ( 11-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: گونه های کاندیدا از مهم ترین عوامل عفونت های قارچی در انسان و حیوان می باشند. با افزایش روز افزون مقاومت دارویی، تلاش برای تهیه داروهای ضد قارچی یا ضد میکروبی ضرورت دارد. لذا این تحقیق با هدف بررسی اثر بخشی عصاره اتانولی گیاه گل میمونی بیابانی در مقایسه با آمفوتریسین B بر روی مخمر کاندیدا آلبیکانس در شرایط آزمایشگاه صورت پذیرفت. مواد و روشها: در یک مطالعه آزمایشگاهی تجربی، اثرات ضد کاندیدایی عصاره اتانولی گیاه گل میمونی بیابانی و آنتی بیوتیک آمفوتریسین B با استفاده از روش رقتسازی در محیط مایع (رقت سازی در لوله) تعیین گردید. آنالیز دادهها در نرم افزار SPSS و با استفاده از آزمونهای تی زوجی و تی مستقل بررسی گردید. یافتهها: حداقل غلظت مهاری (MIC)عصاره گل میمونی بیابانی بر کاندیدا آلبیکانس برابر56/1 در 600 ODدر تکرار اول بود که برابر با 59 درصد می باشد. MIC عصاره اتانولی گل میمونی برای600 ODبرابر 68/1 معادل با 58 درصد در تکرار دوم به دست آمد و برای آمفوتریسین B برابر با 59 درصد بود و بین حداقل غلظت ممانعت از رشد سریهای مختلف گل میمونی و آمفوتریسین اختلاف معنیداری مشاهده نگردید. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که عصاره اتانولی گل میمونی بیابانی نیز اثرات ضدقارچی نزدیک و مشابه به آمفوتریسین B دارد.
نادر شوندی، عباس صارمی، اکبر قربانی، محمد پرستش،
دوره 14، شماره 2 - ( دو ماهنامه خرداد و تیر 1390 )
چکیده
زمینه و هدف: آدیپونکتین پروتئینی است که ابتدا توسط آدیپوسیتها تولید میشود، ولی در آزمودنیهای چاق و اضافه وزن مقدار تولیدی آن کاهش مییابد. آدیپونکتین با یک توانایی ضد التهابی، به عنوان کاهش دهندۀ خطر دیابت نوع دو و امراض قلبی-عروقی عمل میکند. هدف این مطالعه تعیین سطوح سرمی آدیپونکتین و بررسی ارتباط آن با مقاومت انسولینی مردان مبتلا به دیابت نوع دو متعاقب تمرین هوازی میباشد.
مواد و روشها: در این مطالعه نیمه تجربی، 30 مرد مبتلا به دیابت نوع دو به طور تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. گروه آزمایش به مدت 8 هفته، 3 جلسه در هفته و هر جلسه 40 تا50 دقیقه به فعالیت هوازی (دویدن بر روی نوارگردان با شدتهای 30 تا 75 درصد حداکثر ضربان قلب) پرداختند. نمونههای خون جهت اندازهگیری سطوح سرمی آدیپونکتین و انسولین به روش الایزا در دو مرحله، هفته صفر و هفته هشتم تهیه شد. برای تعیین مقاومت انسولینی از شاخص مقاومت انسولینی و برای بررسی نتایج از آزمونهای تی مستقل و وابسته و همبستگی پیرسون استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که بین آدیپونکتین و شاخص مقاومت انسولینی متعاقب تمرین، همبستگی وجود ندارد(14/0r=- ، 6/0=p). تمرین در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل، سطوح آدیپونکتین را تا 39 درصد افزایش و نمایه توده بدن و وزن بدن را تا 10 درصد و مقاومت انسولینی را تا 48 درصد کاهش داد(001/0p>).
نتیجه گیری: سطوح آدیپونکتین گروه آزمایش در پاسخ به 8 هفته تمرین هوازی افزایش و مقاومت انسولینی کاهش یافت. همچنین بین تغییرات سطوح آدیپونکتین متعاقب تمرین و شاخص مقاومت انسولینی ارتباطی وجود ندارد.
سیما نصری، فاطمه شاهی صدرآبادی، محمد کمالی نژاد، طاهره ربانی،
دوره 15، شماره 5 - ( ماهنامه مهر 1391 )
چکیده
زمینه و هدف: از آنجائی که در مطالعات قبلی، شواهدی دال بر اثر ضد دردی عصاره هیدروالکلی کرفس دیده شده است، در پژوهش حاضر، مکانیزمهای احتمالی اثر این عصاره مورد ارزیابی قرار گرفته است. مواد و روشها: در این پژوهش تجربی از موش کوچک نر استفاده شد. به منظور بررسی اثر ضد دردی عصاره تست فرمالین مورد استفاده قرار گرفت و با تداخل سه دارو (نالوکسان با دوز 2 میلیگرم بر کیلو گرم، دکسترومتورفان با دوز 20 میلیگرم بر کیلوگرم و L-NAME با دوز 10 میلیگرم بر کیلو گرم) و عصاره هیدروالکلی میوه کرفس (400 میلیگرم بر کیلو گرم) مکانیزم احتمالی عصاره بررسی شد. یافتهها: تجویز نالوکسان تاثیری بر اثر ضد دردی عصاره هیدروالکلی میوه کرفس نداشت. تداخل دکسترومتورفان و کرفس نشان میدهد که بین گروه دریافت کننده دکسترومتورفان و عصاره نسبت به گروه دریافت کننده دارو به تنهایی تفاوت معنیداری در فاز اول وجود ندارد. پیش تیماری با NAME L- سبب کاهش اثر ضددردی عصاره میوه کرفس در فاز دوم تست فرمالین شد(05/0 p<). نتیجهگیری: با توجه به این که دکسترومتورفان خود در فاز حاد اثر ضددردی دارد، تداخل دکسترومتورفان و عصاره نشان میدهد که ممکن است حداقل بخشی از اثر ضد دردی عصاره در فاز حاد از طریق گیرندههای NMDA باشد. از طرف دیگر، احتمالاً بخشی از اثرات ضددردی عصاره در فاز مزمن مربوط به مهار آنزیم نیتریک اکسیدسنتتاز است. عصاره کرفس ممکن است از طریق مسیرهای عصبی دیگر نظیر مسیرهای دوپامینی، نورآدرنالین یا سروتونین نیز اثر کند که نیاز به پژوهش بیشتر دارد.
علیرضا قربانی بیرگانی، پروین عابدی، کوروش زارع، سعید اسدپور،
دوره 15، شماره 8 - ( ماهتامه دی 1391 )
چکیده
زمینه و هدف: پسوریازیس یک بیماری مزمن شایع پوست میباشد که معمولا به صورت لکههای سفید رنگ و نقرهای روی پوست ظاهر میشود. هدف از این مطالعه بررسی اثر داروی بربرین بر روی بیماران پسوریازیس میباشد. مواد و روش ها: این مطالعه به روش کارآزمایی بالینی دوسوکور بر روی 60 بیمار مبتلا به پسوریازیس مراجعه کننده به بیمارستان امام خمینی اهواز از مرداد تا دی 1390 انجام گردید. بیماران به طور تصادفی به دو گروه 30 نفری تقسیم شدند. یک گروه بربرین و گروه دیگر دارونما را به مدت 6 ماه روزانه دو بار در محل ضایعات استفاده کردند. میزان شدت ضایعات بیماران در 7 نوبت از طریق مقیاس Psoriasis Area Scoring Index ارزیابی گردید. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از SPSS و روشهای آماری تحلیل واریانس با اندازهگیریهای مکرر و مجذور کای استفاده شد. یافتهها: پس از 6 ماه درمان، میزان شدت ضایعات در گروه دریافت کننده کرم بربرین در مقایسه با گروه دارونما کاهش چشمگیری نشان داد. به طوری که میانگین نمره PASI گروه بربرین از 99/3 به 11/2 و در گروه دارونما از 98/3 به 71/3 کاهش یافت. اختلاف میانگین نمره PASI قبل از دریافت تا ماه سوم در بربرین و دارونما معنیدار نبود ولی در طول ماههای چهارم تا ششم معنیدار بود(013/0=p). نتیجهگیری: کرم بربرین در کاهش ضایعات پوستی بیماران پسوریازیس موثرتر از دارونما بود. بنابراین توصیه میشود که از داروهای با پایه گیاهی مثل بربرین در کنار داروهای اصلی بیماران بیشتر استفاده گردد.
مهین فرهمند، امیر الماسی حشیانی، داود مهربانی،
دوره 15، شماره 10 - ( ماهنامه اسفند 1391 )
چکیده
زمینه و هدف: سرطان پروستات یکی از شایعترین سرطانها در بین مردان به شمار میرود که میزان بروز و مرگ و میر آن رو به افزایش میباشد. هدف این مطالعه بررسی میزان بروز سرطان پروستات بین سالهای 1382 تا 1387 در استان فارس میباشد. مواد و روشها: در این مطالعه اپیدمیولوژیک که در آن از دادههای ثبت سرطان استان فارس استفاده شده است، میزانهای بروز خام در هر 100 هزار نفر محاسبه شده و میزان بروز استاندارد شده سنی نیز از روش استاندارد سازی مستقیم و با استفاده از جمعیت استاندارد جهان محاسبه شده است. تحلیل دادهها با استفاده از نرم افزارهای SPSS نسخه 16 و نرم افزار MS Excel 2007 انجام گرفت. آزمون روند خطی کوکران – آرمیتاژ نیز جهت بررسی تغیرات روند میزان بروز و با ستفاده از نرم افزار Winpepi انجام شد. یافتهها: در این استان طی 8 سال تحت مطالعه 1212 مورد سرطان پروستات به ثبت رسیده است. میزان بروز استاندارد شده سنی طی سالهای 1382 تا 87 به ترتیب 69/4، 16/7، 09/15، 04/14، 65/16 و 02/16 مورد در هر صد هزار نفر به دست آمد که نشان دهنده روند افزایشی بیماری طی سالهای مذکور میباشد. بیشترین میزان بروز نیز در گروه سنی بالای 80 سال مشاهده شد. نتیجهگیری: میزان بروز استاندارد شده سرطان پروستات در استان فارس در مقایسه با سایر مناطق جهان به خصوص کشورهای پیشرفته بسیار کمتر میباشد که میتواند به دلیل کمبود برنامههای غربالگری و یا نقص در ثبت موارد باشد.
محمد جواد قربانی، زیور صالحی، الهام قربانی،
دوره 17، شماره 1 - ( فروردین 1393 )
چکیده
زمینه و هدف: گزارشاتی نشان دهنده نقش حفاظتی القا پروتئین شوک حرارتی ( HSP70 ) در سلولهای اپی تلیال معده وجود دارد. ژن HSP70-2 در منطقه ژنی MHC کلاس III ، در بازوی کوتاه کروموزوم شماره 6 قرار دارند. ژن HSP70-2 یک pst1 site دارد که با توجه به ترانزیشن A به G که در ناحیه 1267 این ژن رخ میدهد، ژنوتیپهای متفاوتی حاصل میکند که مشخص گردیده با سطوح مختلف بیان mRNA ژن HSP70 در ارتباط است. هدف از این پژوهش بررسی تاثیر پلیمورفیسم G/A 1267 ژن HSP70-2 در خطر ابتلا به بیماری زخم پپتیک میباشد.
مواد و روشها: در این مطالعه توصیفی تحلیلی، 100 بیمار مراجعه کننده به بخش اندوسکوپی بیمارستان حافظ شهر شیراز صورت گرفت. همه نمونه ها تحت گاستروسکوپی فوقانی قرار گرفتند. DNA ژنومی از بیوپسی بافت معده استخراج شد. ژنوتیپ در گروه بیمار و کنترل به وسیله PCR-RFLP تشخیص داده شد.
یافتهها: توزیع ژنوتیپی ژن HSP70-2 در گروه شاهد برابر بود با 20 ( AA ) 40 درصد ، 26 ( AG ) 52 درصد و 4( GG ) 8 درصد و برای گروه بیمار برابر بود با 5 ( AA ) 10 درصد ، 44 ( AG ) 88 درصد و 1 ( GG ) 2 درصد . نتایج نشان داد که پلیمورفیسم 1267G/A ژن HSP70-2 با زخم معده در ارتباط است.
نتیجهگیری: آنالیز دادهها مشخص نمود که ژنوتیپ AG سبب افزایش 76/6 برابری در بروز بیماری میگردد (0006/0 = p ، 2/20-26/2 = CI 95%، 76/6 = OR ).
زکیه قربانی، حمیدرضا وزیری، زیبا ظهیری،
دوره 18، شماره 2 - ( اردیبهشت 1394 )
چکیده
زمینه و هدف: امروزه کاهش میزان زاد و ولد یکی از مهمترین مشکلات اجتماعی جوامع در حال توسعه میباشد. «ناباروری» به عدم بارداری پس از یک سال مقاربت متوالی و منظم زوجین بدون استفاده از روشهای پیشگیری اطلاق میشود. لپتین در تنظیم عملکرد طبیعی سیستم تولید مثل زنان شامل تولید شیر، ایجاد فولیکولها، تولید استروئیدهای تخمدانی، حفظ عملکرد و مورفولوژی غدد شیری، رشد و بقای فولیکولها و اووسیت ها، بلوغ اندومتر رحم و تنظیم چرخه قاعدگی نقش به سزایی دارد. پلی مورفیسم تک نوکلئوتیدی T>C در اگزون شماره 3 منجر به جانشینی Arg>Trp در کدون 105 میگردد (R105W). در این پژوهش مورد- شاهدی به بررسی ارتباط این پلی مورفیسم و ناباروری زنان در جمعیت گیلان پرداخته شد.
مواد و روشها: نمونههای خون از 86 زن مبتلا به ناباروری و 60 فرد سالم جمعآوری شد و با استفاده از پرایمرهای اختصاصی طراحی شده تحت AS-PCR قرار گرفت. همچنین به منظور بررسی ارتباط بین فراوانی ژنوتیپی و اللی در دو گروه بیمار و کنترل از آزمون کای مربع استفاده گردید.
یافتهها: بررسیهای مربوط به دو گروه بیمار و کنترل نشان داد با توجه به مقدار 21/0p= و همچنین 2/0p= آللی، ارتباطی بین پلی مورفیسم کدون 105 ژن لپتین (Arg105Trp) و ناباروری زنان در جمعیت مورد مطالعه وجود ندارد.
نتیجهگیری: یافتهها حاکی از عدم ارتباط معنیدار بین پلی مورفیسم Arg105Trp و ناباروری زنان بود (21/0p=). با این وجود، تایید نتایج به دست آمده مستلزم بررسیهای بیشتری است.
الناز واقف مهربانی، لیلا واقف مهربانی، شراره نوروزی، سمیه زیادی، عزیز همایونی راد،
دوره 18، شماره 9 - ( آذر 1394 )
چکیده
زمینه و هدف: سندرم متابولیک که به مجموعهای از اختلالات شامل وزن بالا و توزیع شکمی چربیها، نقصان متابولیسم گلوکز و انسولین، دیسلیپیدمی و افزایش فشار خون اتلاق میشود، از مهمترین مسائل پیش روی بشر در عصر حاضر است. پروبیوتیکها میکروارگانیسمهای زندهای هستند که در صورت مصرف کافی، موجب بروز اثرات سلامت بخش در میزبان میشوند. هدف از مطالعهی حاضر، مرور شواهد بالینی موجود در ارتباط با نقش پروبیوتیکها در بهبود اختلالات وابسته به سندرم متابولیک میباشد.
مواد و روشها: در این تحقیق، مطالعات بالینی چاپ شده بین سال های 2000 تا 2014 در Pubmed و ScienceDirect مورد بررسی قرار گرفتند. «پروبیوتیک»، «سندرم متابولیک» و اجزای آن به عنوان واژگان کلیدی به کار رفتند.
یافتهها: پروبیوتیکها با تغییر فلور باکتریایی روده میتوانند وزن را کاهش دهند و از طریق تعدیل عملکرد سیستم ایمنی و کاهش التهاب، منجر به کاهش مقاومت انسولینی شوند. بهبود پروفایل لیپیدی به دنبال مصرف پروبیوتیکها ناشی از کاهش جذب کلسترول، تولید اسیدهای چرب کوتاه زنجیر، تجزیهی اسیدهای صفراوی و تبدیل کلسترول به کوپروستانول میباشد. همچنین اظهار شده است که پروبیوتیکها با عمل پروتئولیتیک خود و از طریق آزاد سازی پپتید مهاری آنزیم مبدل آنژیوتانسین منجر به کاهش فشار خون میشوند.
نتیجهگیری: با وجود آن که کارآزماییهای بالینی اغلب از دستیابی به اثرات مفید پروبیوتیکها بر اجزاء سندرم متابولیک عاجز ماندهاند، اما اکثر مطالعات انجام گرفته در این زمینه نتایج مثبتی را برای این میکروارگانیسمها ارائه کردهاند. از این رو، میتوان استفاده از پروبیوتیکها را به عنوان رویکردی نوین در پیشگیری یا بهبود اجزای سندرم متابولیک در نظر گرفت.
داورخواه ربانی، محمدرضا رضایی مفرد، اشرف مظاهری، محدثه مسیبی،
دوره 18، شماره 9 - ( آذر 1394 )
چکیده
زمینه و هدف: افزایش جمعیت، بهبود سطح کیفیت زندگی و توسعه صنایع باعث افزایش نرخ تولید زبالههای شهری و صنعتی گردیده است. شیرابه حاصل از زباله، به دلیل آلودگی زیاد، اثرات نامطلوب فراوانی بر سلامت انسان و محیط زیست دارد. تحقیقات نشان میدهند که فرآیندهای اکسیداسیون پیشرفته نظیر فنتون و فرایندهای وابسته به فنتون میتوانند به شکل موثر تقاضای اکسیژن شیمیایی (COD) شیرابه را کاهش دهند.
مواد و روشها: در این تحقیق، میزان کاهش کل جامدات معلق (TSS) موجود در شیرابه زباله کارخانه کمپوست اصفهان از طریق فرآیندهای الکتروشیمیایی، فنتون و الکتروفنتون مورد بررسی قرار گرفت. این فرآیندها در زمانهای صفر، 20، 40 و60 دقیقه با شدت جریانهای 5/0، 1 و 5/1 آمپر و غلظت پراکسیدهیدروژن برابر با 2000،1000و3000(میلی گرم بر لیتر) انجام گرفتند.
یافتهها: در هر سه فرآیند مورد بررسی، بیشترین مقدار حذف TSS، پس از 40 دقیقه از شروع آزمایش مشاهده شد. در بین فرآیندهای مورد بررسی، فرآیند الکتروفنتون با حذف 4/92 درصد بهعنوان موثرترین روش شناخته شد. به علاوه، روشهای فنتون و الکتروشیمیایی نیز به ترتیب 3/60 درصد و 7/41 درصد از TSS موجود در شیرابه را حذف نمودند.
نتیجهگیری: بنابراین، کاهش ذرات معلق موجود در شیرابه باعث تغییر ویژگیهای آن میشود و آلودگی و اثرات نامطلوب زیست محیطی آن را میکاهد.
محمدرضا قدرتی، علیرضا پورنجفیان، محمد نیاکان، محمد ضیاء توتونچی قربانی، فاطمه سادات مظهری،
دوره 18، شماره 10 - ( دی 1394 )
چکیده
زمینه و هدف: کاهش مدت اثر داروهای آرامبخش و افزایش کیفیت اثر آنها یکی از وظایف تیم درمانی بخش مراقبتهای ویژه است. هدف از انجام این مطالعه، مقایسه اثرات آرامبخشی این داروها در بیماران جراحی اعصاب تحت ونتیلاسیون مکانیکی میباشد.
مواد و روشها: در این مطالعه کار آزمایی بالینی دو سو کور، تعداد 70 بیمار بستری در بخش مراقبتهای ویژه جراحی اعصاب که تحت تهویهی مکانیکی قرار داشتند، وارد مطالعه شدند. بیماران به صورت تصادفی در یکی از گروههای رمی فنتانیل یا فنتانیل قرار گرفتند. گروه اول انفوزیون رمی فنتانیل به میزان 05/0 میکروگرم بر کیلوگرم در دقیقه و گروه دوم انفوزیون فنتانیل به میزان 1 میکروگرم بر کیلوگرم در ساعت در 24 ساعت اول جهت آرامبخشی و بیدردی دریافت نمودند. در طول مطالعه و در فواصل معین، اسکور آرامبخشی، معیار Minogue و پارامترهای همودینامیکی برای آنها ارزیابی گردید.
یافتهها: دو گروه از نظر متغیرهای دموگرافیک مانند سن، جنس و وزن بدن اختلاف آماری معنیداری نداشتند. نتایج حاصل از این مطالعه نشان دهنده اختلاف معنیدار دو گروه در اسکور آرامبخشی (0001/0p=) و معیار Minogue (0001/0p=) بوده و هر دو متغیر به طور معنیداری در گروه رمی فنتانیل پایینتر بودند. تعداد ضربان قلب (011/0p=) و میانگین فشار خون شریانی (007/0p=) نیز در گروه فنتانیل به طور معنیداری بالاتر بود.
نتیجهگیری: در مجموع، آرامبخشی ناشی از رمی فنتانیل دارای مزایای نسبی متعددی نسبت به داروی قدیمی تر فنتانیل میباشد و سبب آرامبخشی موثرتر و کنترل بهتر متغیرهای همودینامیک بیماران تحت ونتیلاسیون مکانیکی میگردد.
بهلول قربانیان،
دوره 19، شماره 5 - ( مرداد 1395 )
چکیده
زمینه و هدف: مطالعه روی موشها نشان داده که برخی سایتوکاینها و پروتئینهای تولید شده به وسیله ماکروفاژها و سلولهای دیگر در تنظیم بیان پروتئین ABCA1 نقش دارند، اما در این زمینه، مطالعهای روی آزمودنیهای انسانی به ویژه متعاقب فعالیت بدنی انجام نگرفته است. هدف مطالعه حاضر بررسی ارتباط بین پروتئین ABCA1 لنفوسیتی با سایتوکاینهای IL-10 و TNF-α متعاقب هشت هفته تمرین استقامتی تناوبی ترکیبی در نوجوانان پسر دارای اضافه وزن و چاق بود.
مواد و روشها: در این مطالعه نیمه تجربی، 28 دانش آموز(1/89±16/93 سال، 9/98±88/07 کیلوگرم،2/55± 28/35 کیلوگرم بر مترمربع) به صورت تصادفی انتخاب و در گروههای کنترل (15 نفر) و تمرین (13 نفر) قرار گرفتند. پروتکل تمرین شامل تمرین استقامتی تناوبی ترکیبی (هشت هفته/ چهارروز/ هفتاد دقیقه هر جلسه) بود. سنجش پروتئین ABCA1 به وسیله همولیز سلولی و روش الایزای حساس انجام شد. دادهها با آزمون آماری تی و ضریب همبستگی پیرسون تحلیل شدند.
یافتهها: تغییرات پس آزمون نسبت به پیش آزمون نشان داد که متعاقب هشت هفته تمرین، پروتئین ABCA1 با IL-10 همبستگی مثبت و معنیدار(0/43=r؛ 0/032=p) و با TNF–α همبستگی منفی و معنیدار(0/53-= r؛ 0/012=p) دارد(p<0/01). همچنین تمرین باعث افزایش معنیدار پروتئین ABCA1 شده ولی افزایش IL-10 و کاهش TNF-α معنیدار نبود.
نتیجهگیری: با توجه به افزایش غلظت پروتئین ABCA1 لنفوسیتی و همبستگی بین متغیرها متعاقب تمرین، نتایج به دست آمده ثابت میکند که احتمالاً TNF–α اثر تنظیمی منفی و IL-10 اثر تنظیمی مثبت بر پروتئین ABCA1 لنفوسیتی دارد.
محسن گلناری مرنی، محمد ربانی خوراسگانی، محمدعلی اسداللهی، رسول شفیعی،
دوره 19، شماره 11 - ( بهمن ماه 1395 1395 )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: گسترش شیوع باکتریهای مقاوم به آنتیبیوتیک باعث ایجاد نگرانیهایی در زمینهی کنترل عفونتها به ویژه عفونتهای بیمارستانی شده است. تلاشهای زیادی برای محدود کردن مصرف آنتیبیوتیکها یا جایگزینی آنها صورت گرفته است. استفاده از مواد ضد میکروبی تولید شده توسط باکتریها به عنوان جایگزین آنتیبیوتیکها در سالهای اخیر نوید بخش بوده است. هدف از این مطالعه، جداسازی و بررسی فعالیت ضد میکروبی سویههای باسیلوس بر ضد تعدادی از باکتریهای بیماریزا و مقاوم به آنتیبیوتیک بالینی میباشد.
مواد و روشها: در این مطالعه، سویههای باسیلوس از منابع مختلف جداسازی و به روش 16S rDNA PCR شناسایی شدند. سپس درخت فیلوژنتیک سویهها رسم شد و فعالیت ضدمیکروبی آنها در مقابل تعدادی از سویههای بیماریزا و مقاوم به آنتی بیوتیک بالینی به دو روش لکهگذاری و چاهک گذاری بررسی شد.
یافتهها: 8 سویهی باسیلوس از 15 نمونهی مختلف جداسازی شد. براساس شناسایی مولکولی، سویهها مربوط به گونههای باسیلوس پومیلوس، باسیلوس کواگولانس، باسیلوس لایکنی فورمیس، باسیلوس اندوفیتیکوس و باسیلوس آمیلولیکوئی فاسینس بودند. نتایج حاکی از فعالیت ضدمیکروبی سویهها بر ضد استافیلوکوکوس اورئوس مقاوم به متیسیلین، انتروکوکوس فکالیس مقاوم به ونکومایسین، کبسیلا، اسینتوباکتر، سالمونلا، شیگلا، لیستریا، استرپتوکوکوس و اشریشیا کلای بود.
بهلول قربانیان، احمد بارانی،
دوره 20، شماره 1 - ( فروردین 1396 1396 )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: دیابت ملیتوس از شایعترین بیماریها در جوامع بشری است که مقابله با عوارض ناشی از آن هزینه هنگفتی را به سیستم درمانی تحمیل مینماید. مطالعات نشان دادهاند که مارکرهای بیوشیمیایی استخوان میتوانند جهت ارزیابی میزان پاسخ متابولیسم استخوان به فعالیت بدنی استفاده شوند. هدف از این مطالعه، ارزیابی تأثیر 10هفته تمرین هوازی فزاینده بر سطوح استئوکلسین، پاراتورمون و شاخصهای گلیسمی و تن سنجی در زنان یائسه دیابتی نوع 2 میباشد.
مواد و روشها: در این مطالعه نیمه تجربی، 40 زن یائسه دیابتی نوع 2 (40 تا 60 سال) به صورت آزمودنیهای در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه تجربی(20) و کنترل(20) قرار گرفتند. تمرین هوازی فزاینده شامل حرکات ایروبیک و پیاده روی به مدت 10 هفته(3 جلسه در هفته، 45 تا60 دقیقه در روز با شدت 45 تا 60 درصد ضربان قلب ذخیره) بود. نمونههای خونی قبل و بعد تمرین جهت اندازهگیری متغیرهای سرمی گرفته شد. دادهها به وسیله آزمون آماری تی تست در سطح معناداری 05/0>p تحلیل شدند.
یافتهها: تمرین باعث افزایش معنادار استئوکلسین (037/0=p) و کاهش معنادار شاخص مقاومت انسولینی(001/0=p)، انسولین(002/0=p) و قند خون ناشتا(001/0=p) در گروه تجربی شد(05/0>p). تغییرات پاراتورمون، هموگلوبین گلیکوزیله و شاخصهای تن سنجی معنادار نبود(05/0<p).
نتیجهگیری: با توجه به اثرات مطلوب تمرین روی استئوکلسین و شاخصهای گلسیمی، به نظر میرسد این شیوهی تمرین را میتوان به عنوان روش درمانی غیر تهاجمی برای حفظ تراکم استخوان و کنترل قند خون در بیماران دیابتی توصیه کرد.
ایمان جمهیری، صابر زهری، داود مهربانی، زهرا خدابنده، رامین یعقوبی، سید یونس حسینی،
دوره 20، شماره 11 - ( بهمن ماه 1396 1396 )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: میزان بالای بیماری فیبروز کبدی و درمانهای محدود آن عامل مهمی برای فهم بهتر مکانیسمهای مولکولی این بیماری میباشد. پیشرفت در درک جنبههای مولکولی سلول ستارهای کبدی (HSC) یک زمینهی اختصاصی در درمان فیبروز کبدی فراهم میکند. ژن IL-24 (IL-24/mda-7) اولین بار به عنوان یک ژن تمایز دهنده انتهایی در سلولهای ملونوما مطرح شد، اما پاسخ التهابی سلولها به این ژن به طور کامل روشن نشده است.
مواد و روشها: سلول LX-2 (سلول ستارهای کبد انسان، HSC) با لپتین (کنترل مثبت) و محیط خالی (کنترل منفی) مواجه شدند. همچنین این سلول ها با پلاسمید خالی (pcDNA 3.1) و وکتور حاوی ژن IL-24/mda-7 (pcDNA 3.1/mda-7) ترانسفکت شدند. میزان التهاب این سلولها با بررسی بیان ژن IL-1β، با کمک روش Real-time RT-PCR ارزیابی شد. همچنین، نقش تنظیمی IL-24/mda-7 بر روی التهاب با بررسی بیان ژن های SOCS1 و SOCS3 مشخص شد.
یافتهها: سطح بیان IL-1β، SOCS1 و SOCS3 در گروههای سلولی اندازهگیری و مقایسه شد. هر چند سلولهای ترانسفکت شده با پلاسیمد بیانی میزان بالاتری از IL-1β را نشان دادند، اما این تفاوت نسبت به گروه کنترل معنادار نبود. نتایج نشان داد که بیان SOCS1 و SOCS3 در گروه سلولی که با pcDNA3.1/mda-7 ترانسفکت شده اند، نسبت به گروه کنترل افزایش معناداری دارد (0428/0 = p ، 0179/0 = p).
نتیجهگیری: بیان درونزاد IL-24/mda-7 بهطور معناداری باعث تنظیم مسیر التهابی در سلولهای ستاره ای کبدی میگردد. بنابراین IL-24/mda-7 و مسیرهای سیگنالینگ مربوطه میتوانند به عنوان یک هدف در درمان فیبروز مورد توجه قرار گیرند.
جلیل فتح آبادی، مریم حاجی قربانی دولابی، علی اکبر ارجمندنیا، سعید صادقی،
دوره 21، شماره 7 - ( دو ماهنامه بهمن و اسفند 1397 )
چکیده
زمینه و هدف: دیابت بیماری مزمنی است که عوامل فیزیولوژیک، شناختی، رفتاری، هیجانی و اجتماعی در پیشگیری، ابتلا و کنترل آن نقش دارنـد. پژوهش حاضر با هدف پیشبینی میزان قند خون از طریق باورهای غیرمنطقی سلامت و منبع کنترل سلامت در بیماران دیابتی نوع 2 انجام شد. مواد و روشها: جامعه آماری پژوهش شامل کلیه بیماران دیابتی نوع 2 مراجعهکننده به دو مرکز آزمایشگاه مؤسسه خیریه درمانی مکتب الزهرا (س) و پژوهشکده دیابت دانشگاه علوم پزشکی تهران بود که 300 نفر با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. دادهها با استفاده از مقیاس چندبعدی منبع کنترل سلامت (MHLC) و مقیاس باورهای غیر منطقی سلامت (IHBS) گردآوری شد. اطلاعات بهدستآمده با استفاده از روشهای تحلیل رگرسیون مورد تحلیل قرار گرفت.
ملاحظات اخلاقی: این مطالعه با کد IR.ut.Rec.1395.030 به تصویب کمیته اخلاق پژوهش در پژوهشهای زیست پزشکی دانشگاه تهران رسیده است.
یافتهها: بین متغیرهای پیشبین باورهای غیرمنطقی سلامت (05/0p<)، منبع کنترل سلامت درونی و دیگران (05/0p<)، و منبع کنترل سلامت شانس (01/0p<) با میزان قندخون همبستگی معنیدار وجود داشت. همچنین نتایج نشان داد که باورهای غیرمنطقی و منبع کنترل سلامت تغییرات میزان قندخون را به طور معنیدار پیشبینی میکنند (05/0p<، 80/2=(293، 4)F، 037/0=R2، 19/0=R).
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای پژوهش حاضر میتوان گفت که از طریق شناسایی منبع کنترل سلامت و باورهای غیرمنطقی سلامت احتمالاً میتوان سطح قند خون را در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 پیشبینی کرد و عوارض دیابت را در افراد مبتلا به آن کاهش داد.
مرضیه رضایی، محمد ربانی خوراسگانی، محمدرضا علیرمایی،
دوره 23، شماره 6 - ( بهمن و اسفند 1399 )
چکیده
زمینه و هدف: لاکتوکوکوس لاکتیس جزو گروه باکتریهای لاکتیک اسید، گرم مثبت، بیهوازی اختیاری، غیراسپورزا و غیرمتحرک است. اهداف این مطالعه مروری، معرفی باکتریهای زنده لاکیتک اسید؛ به ویژه لاکتوکوکوس لاکتیس غیربیماریزا، غیرتهاجمی و ایمن، بررسی محاسن، محدودیتهای استفاده از واکسنهای مبتنی بر لاکتوکوکوس لاکتیس نوترکیب، بررسی مطالعات انجامشده در زمینه واکسن دهانی مبتنی بر آنها، روشهای ارتقای واکسن و چشماندازهای آینده به عنوان یک استراتژی امیدبخش جهت تولید واکسن و پیشگیری از بروز برخی بیماریهای عفونی است.
مواد و روش ها: در این مقاله، 62 مقاله مرتبط با لاکتوکوکوس و کاربرد گسترده آن در زمینه تولید واکسن دهانی، در فاصله سالهای 1998 تا 2020 از طریق پایگاههای جستوجوی مقالات از پایگاههای اطلاعاتی گوگل اسکالر، پابمِد و اسکوپوس جمعآوری شد.
ملاحظات اخلاقی: این مقاله توسط کمیته تحقیقات اخلاقی دانشگاه علومپزشکی اراک با شماره 1396/99 تأیید شده است.
یافته ها: لاکتوکوکوس لاکتیس به عنوان یک میکروارگانیسم ایمن (GRAS) با قابلیت استفاده گسترده در صنایع غذایی محسوب میشود. لاکتوکوکوس لاکتیس نوترکیب زنده به عنوان «داروی زیستی» به صورت تجویز خوراکی به عنوان یکی از واکسنهای زنده بیانکننده آنتیژنهای ویروسی و باکتریایی است.
نتیجه گیری: وکتورهای مبتنی بر لاکتوکوکوسهای نوترکیب میتوانند جایگزین مناسبی برای واکسنهای سویههای ضعیفشده باشند و میتوان به عنوان میزبانی از نوع درجه غذایی و ایمن برای تولید محصولات مورد نظر انسانی نسبت به سایر سیستمهای تولید در نظر گرفت. همچنین پتانسیل بالایی برای تحویل واکسنها، بهخصوص از طریق روشهای مخاطی جهت پیشگیری یا درمان برخی بیماریها دارد.
آقای فتح اله قربانی، محمد رضائی، دکتر ابراهیم ابراهیمی، خانم لیلا قربانی، دکتر الهام رضایی،
دوره 25، شماره 5 - ( آذر و دی 1401 )
چکیده
مقدمه: پیوند اعضا این دستاورد شگرف، افقی امیدوار کننده برای بیماران نیازمندعضو به ارمغان آورده است. به موازات پیشرفت علم پزشکی چالشهای جدیدی نیز مطرح گردیده است، برای نمونه متخصصین ادعا نمودهاند که بهترین منبع برای پیوند اعضا به اطفال، استفاده از اعضای نوزادانی است که به علت ابتلا به ناهنجاری حادّ جمجمهای اندکی پس از تولد مرگشان قطعی است. مسئله حاضر یکی از موضوعات مستحدثه و چالش برانگیز در حوزه فقه و حقوق میباشد که باید برخی از زوایای آن مورد مدّاقه فقهی قرار گیرد.
روش کار: این پژوهش به صورت کتابخانه ایی و توصیفی –تحلیلی با استفاده از کتب پزشکی و فقهی انجام گرفته است. در پژوهش حاضر جنبههای اخلاقی مطالعه شامل اصالت متون، صداقت و امانتداری رعایت شده است.
یافتهها: پیشنهاد کنندگان این نوع پیوند با استناد به تحقیقات خود معتقدند جواز بهره وری از اعضای این گونه نوزادان با نواقص حادّ جمجمهای که یا داخل رحم مادر و یا مدت کوتاهی پس از تولد بعلت ایست قلبی میمیرند؛ مسئلهای قابل دفاع است.
نتیجه گیری: استفاده از اعضای نوزادان مبتلا به کرانیال با محدودیت روبرو است اما با مردگان مغزی در یک راستا نمیباشند و استفاده از اعضای غیر رئیسی آنها با اتکا به ادله متعدد عقلی و شرعی؛ مشروع میباشد. برداشت اعضای حیاتی نوزاد مبتلا به کرانیال حادّ با استناد به اینکه مرگ وی حتمی است و یا به سبب اینکه وضعیت وی شبیه بیمار مرگ مغزی است، نمیتواند مشروع باشد چرا که منجر به مرگ وی میشود و مسئله وجوب حفظ کرامت انسان این مسئله را نفی میکند. لکن مشروعیت مشروط با رعایت شرایطی بی اشکال میباشد.
فرناز قربانی، مصطفی قندی، نوید یوسفی، مریم شکری مژدهی،
دوره 25، شماره 6 - ( بهمن و اسفند 1401 )
چکیده
مقدمه: دندانپزشکان در معرض خطر زیادی برای ابتلا به بیماری COVID19 و گسترش آن به همکاران، خانوادهها و بیماران هستند. هدف از انجام مطالعه حاضر ارزیابی اضطراب مرتبط با همه گیری COVID 19 در میان دانشجویان و دستیاران تخصصی دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی قزوین میباشد.
روش کار: در این مطالعه توصیفی- تحلیلی از نوع مقطعی، 142 نفر از دانشجویان دندانپزشکی که تمایل به ورود به مطالعه را داشتند، مورد بررسی قرار گرفتند. ابزارهای جمع آوری دادهها در مطالعه حاضر شامل پرسشنامه مشخصات فردی و پرسشنامه مقیاس اضطراب بیماری کرونا (CDAS) بود. پس از جمع آوری اطلاعات نمره اضطراب هر شرکت کننده از صفر تا 54 اندازه گیری شد. این نمرات خام برای مقایسه پذیری با سایر مطالعات به نمرات استاندارد T تبدیل شد و با توجه به دامنه مطالعات استاندارد T، شرکت کنندگان در یکی از سه گروه عدم اضطراب یا اضطراب خفیف (39 T≤)، متوسط (40 ≤T≤60) و شدید (61 T≥) قرار گرفتند و سپس دادهها با نرم افزار اماری SPSS23 آنالیز شد. این مطالعه با کد اخلاق IR.QUMS.REC.1399.224 در دانشگاه علوم پزشکی قزوین ثبت شده است.
یافتهها: براساس نتایج بدست آمده، میزان اضطراب در گروههای سنی بالاتر، در بین مردان نسبت به زنان و در بین افراد متأهل نسبت به افراد مجرد بیشتر بود. همچنین میزان اضطراب ناشی از همه گیری کرونا در بین مقطع عمومی بیشتر از دستیاران تخصصی مشاهده شد. با اینحال تفاوت مشاهده شده از نظر آماری معنی دار نبود (0.05 > P).
نتیجهگیری: براساس مطالعه حاضر میتوان بیان کرد که میزان اضطراب در دانشجویان دندانپزشکی نسبت به بیماری کووید-19 خفیف میباشد. با این وجود، انجام اقداماتی جهت حفظ سلامت روان دانشجویان باید از ضروریات برنامه ریزی های مدیران و اساتید دانشکده دندانپزشکی باشد.