جستجو در مقالات منتشر شده


5 نتیجه برای جمشیدی فرد

علیرضا جمشیدی فرد، جی باگوست،
دوره 1، شماره 3 - ( تابستان 1376 )
چکیده

در 1991 پروفسور Wall و Shortland  نشان دادند که الیاف آورانی که به ریشه های خلفی نخاعی پشتی و کمری موش رت بالغ وارد می شوند از محل ورود به نخاع (REZ)تا 11 سیگمان به طرف دم منتشر می شود. ما وسعت این شاخه دهی و سرعت هدایت الیاف صعودی و نزولی آن شاخه ها را در نواحی پشتی و کمری موش همستر بالغ (110-53 گرمی ) و رت های جوان (40-30 گرمی ) بررسی کردیم. این مطالعه برروی نخاع کامل ولی از وسط دو نیمه شده این پستانداران بi صورت 270(In vitro) انجام شده در حالی که نخاع در دمای فاقد c-25 داخل مایع مغزی نخاعی مصنوعی aCSF  کلسیم و دارای 2 میلی مول منگنز غوطه ور شده بود. در همسترها الیاف نزولی ریشه های تا خلفی تا 17 D6-D7 10 سیگمان به طرف دم و الیاف صعودی m/s  ریشه خلفی 62/2 L3  سیگمان بطرف سر قابل تحریک بودند. سرعت متوسط هدایت در الیاف نزولی بود. در m/s(86-n) و در الیاف صعودی m/s 61/7 (81=n در ریشه خلفی 7/7 تا L3 رت الیاف با سرعت هدایت متوسط 6/4 بیش از 4 سیگمان بطرف دم و با سرعت m/s 17 سیگمان به طرف سر منتشر می شوند (4=n نتایج بررسی in vitro ما با مطالعه in vivo  توسط Wall و  Shortland شباهت منطقی دارند. کاهش دما در روش ما به مقدار 100 c می تواند سرعت هدایت عصبی را به 2/1 تقلیل دهد. سرعت هدایت الیاف نزولی تقریبا نصف الیاف صعودی در ستون خلفی است که احتمالا به علت تفاوت در قطر این شاخه هاست.  

علیرضا جمشیدی فرد، سیمین نجف قلیان، حمید گرامی،
دوره 4، شماره 3 - ( پايیز 1380 )
چکیده

مقدمه: سندرم کمپارتمان نکروز عضلات در یک محفظه آناتومیک بر اثر افزایش فشار داخل بافتی است که منجر به ایسکمی بافتی می گردد. به دلیل ابهام و پیچیدگی علایم بالینی، گاهی اوقات اطمینان در تشخیص دشوار می شود. از طرفی تشخیص زودرس از پیشرفت یک سری عوارض برگشت ناپذیر جلوگیری می کند. این نیاز منجر به ساخت دستگاه اندازه گیری Wick  گردید که در این مطالعه از آن برای تعیین میزان فشار داخل بافتی استفاده شده است.
روش کار: مطالعه بر روی 32 بیمار با ترومای به اندام صورت گرفت که داوطلبانه و با آگاهی کامل مورد بررسی واقع شدند. قبل از اندازه گیری فشار داخل کمپارتمان به کمک دستگاه Wick علائم کلاسیک این سندرم شامل درد، درد در حالت Extension، رنگ پریدگی، حساسیت و سفتی، اختلال حسی، عدم حس نبض و زمان لازم برای پرشدگی مویرگی بر اساس تعاریف بالینی برای هر بیمار بررسی و ثبت شد.
نتایج: علائم بالینی بیمار با تغییرات ثبت شده توسط دستگاه اندازه گیری از نظر میزان هم خوانی علائم با فشار داخل کمپارتمان مقایسه شد. از میان علائم بالینی، درد شایع ترین علامت بود و رنگ پریدگی کم ترین شیوع را در بین بیماران مورد بررسی داشت. بین میزان فشار داخل کمپارتمان و بروز تعداد علائم بالینی نه گانه رگرسیون مثبت (R=0/69) به دست آمد.
نتیجه گیری: به نظر می رسد دستگاه مذکور وسیله پاراکلینیک قابل دسترس و ارزان قیمتی باشد که به راحتی می تواند برای ارزیابی فشار داخل کمپارتمان مورد استفاده واقع شده و موجب تشخیص دقیق تر و سریع تر سندرم کمپارتمان گردد.

شیما چهریی، علیرضا جمشیدی فرد، علی حائری روحانی،
دوره 6، شماره 1 - ( بهار 1382 )
چکیده

مقدمه: پاسخ سمپاتیکی پوست فرایند مرکزی و چند سیناپسی است که مسیر وابران سیستم عصبی سمپاتیک را از نخاع به سیستم سودوموتور غدد عرق کف دست یا پا انتقال می دهد. در بیماری دیستروفی رفلکسی سمپاتیکی فعالیت غدد عرق اندام های در گیر در بیماری تغییر می یابند. لذا در این تحقیق تغییرات SSR که پتانسیلی مرتبط با فیبرهای سمپاتیکی غدد عرق پوست است در افراد مبتلا به دیستروفی رفلکسی سمپاتیکی و افراد سالم مقایسه شد .
روش کار: ثبت های SSR از دست افراد تحت آزمایش (62 نفر سالم و 12 نفر مبتلا به دیستروفی رفلکسی سمپاتیکی) در اطاقی آرام با درجه حرارت معمول و در حالت خوابیده با دستگاه فیزیوگراف نارکو آمریکایی به کمک دو الکترود نقره ای به مساحت 1 سانتی متر مربع به عمل آمد. حداقل 5 پاسخ سمپاتیکی پوست ثبت شد. شدت پاسخ و مدت پاسخ و زمان پاسخ دهی و شکل منحنی ها محاسبه و مقایسه شدند .
نتایج: بین مدت پاسخ و شدت پاسخ SSR از مبتلایان به دیستروفی رفلکسی سمپاتیکی و افراد سالم، اختلاف معنی داری مشاهده شد P=0/0001) و (P=0/0007 ولی بین میزان زمان نهفته پاسخ ثبت شده از دو گروه، اختلاف آماری معنی داری وجود نداشت. شکل منحنی های ثبت شده درهر دو گروه اکثرا به صورت دو فازی بودند .
نتیجه گیری: فعالیت زیاد سیستم سمپاتیک در افراد مبتلا به دیستروفی رفلکسی سمپاتیکی مربوط به تغییرات مقاومت پوست از طریق اثر بر فیبرهای سودوموتور می باشد. همچنین SSR جهت ارزیابی شدت آسیب و خرابی و پیامد بعضی ضایعات بالینی سیستم عصبی ارزشمند می با شد .

سعید بابایی، سعید چنگیزی آشتیانی، حمید گرامی، علیرضا جمشیدی فرد، محمد رفیعی،
دوره 6، شماره 3 - ( پائیز 1382 )
چکیده

مقدمه: امروزه پیوند استخوان امری اجتناب ناپذیر است. در واقع اگرچه اتوگرافت از نقطه نظرات گوناگون بهترین انتخاب است اما وجود برخی شرایط مثل انجام دو عمل جراحی به طور همزمان روی یک فرد، محدود بودن اندازه، ابعاد و غیره سبب شده است تا متخصصین امر به جایگزین مناسب اتوگرافت یعنی آلوگرافت نیز بیاندیشند.
روش کار: طی یک مطالعه تجربی 17 از سر خرگوش نیوزلندی به چهار گروه تقسیم شدند. گروه مولد قطعات پیوندی شامل یک سر خرگوش نر بود که از ژنتیکی با خرگوش های دیگر کاملا تفاوت داشت. گروه شم متشکل از 3 سر خرگوش بود که قطعات اتوگرافت مدور به قطر 4 میلی متر از استخوان تیبیای آن ها بدون انجام هرگونه عملیات خاص، بین پای چپ و راست آنها معاوضه و پیوند شد. در همین گروه در استخوان تیبیا سوراخی به قطر 4 میلی متر ایجاد شد تا احتمال پرشدگی خود به خود آن پس از 3 ماه مورد بررسی قرار گیرد.
  در گروه شاهد (3 خرگوش) قطعات استخوانی به قطر 4 میلی متر از تیبیای خرگوش ها پس از انجام عملیات آنتی ژن زدایی دوگانه (دمینرالیزاسیون و فریزدرای یا FD) مجددا به همان ناحیه برداشت قطعات پیوند زده شدند. در گروه آزمایش (10 سر خرگوش) تیبیای چپ آنها یک آلوگرافت کورتیکوکانسلوس (CTC) از منشا جمجمه (داخل غشایی) و تیبیای راست آنها نیز یک آلوگرافت از نوع CTC از منشا لگن (داخل غضروفی) دریافت نمودند و به مدت 3 ماه مورد پیگیری قرار گرفتند.
نتایج: یافته های این پژوهش نشان دهنده آن بود که میزان موفقیت برای گرافت های داخل غشایی جمجمه ای، 80 درصد و برای گرافت های داخل غضروفی لگنی، 60 درصد بوده است. در گروه شم سرعت اتحاد ترمیم بسیار سریع بود (8 هفته). در گروه شاهد روند ترمیم تا هفته ششم پس از انجام پیوند از کندی مشخصی برخوردار بود که تا هفته دوازدهم جبران گردید. سوراخ های خالی در تیبیا گروه شم حتی پس از 3 ماه نیز ترمیم نگردیدند. همچنین احتمال گرفتن پیوند و سرعت روند ترمیم برای هر دو نوع پیوند اختلاف آماری معنی داری را نشان نداد
 (P>0/05).
بحث: اگرچه تعداد موارد موفقیت پیوند در گرافت های CTC از منشا داخل غشایی بیش تر از موارد CTC از منشا داخل غضروفی بوده است، اما این تفاوت از نظر آماری معنی دار نبود. بررسی نتایج میکروسکوپی نیز حاکی از آن بود که استفاده از قطعات استخوانی داخل غشایی از سرعت بهتری در روند ترمیم و اتحاد برخوردار است. 
 

علیرضا جمشیدی فرد، هاله رفیع پور، فردین فرجی،
دوره 16، شماره 5 - ( ماهنامه مرداد 1392 )
چکیده

زمینه و هدف: مطالعات بالینی متعددی ملاتونین را به عنوان یک عامل محافظ در بیماری های تخریب کننده نورونی معرفی کرده اند که مقدار آن در بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس کاهش می یابد. بیماری باعث تاری دید، التهاب مردمک و دوبینی نیز می شود. هدف اصلی این مطالعه، بررسی تاثیر ملاتونین بر ویژگی های بینایی در مبتلایان به مالتیپل اسکلروزیس بوده است.

مواد و روش ها: در یک طرح مداخله ای شبه تجربی، تایید شده توسط کمیته اخلاقی پژوهش در دانشگاه ، از 34 بیمار (9 مرد و 25 زن داوطلب) مالتیپل اسکلروزیس تثبیت شده عضو انجمن ام اس برای شرکت در مطالعه دعوت شد. میانگین مقیاس گسترده وضعیت ازکارافتادگی آنها 3.14 بود و درمان های متداول خود را ادامه می دادند. در مراحل مختلف برای ارزیابی بینایی از پرسشنامه استاندارد عملکرد بینایی و پتانسیل های برانگیخته بینایی استفاده شد و سطح سرمی ملاتونین نیز با روش الیزا اندازه گیری گردید. بررسی ها بعد از مصرف اولین قرص و پس از مصرف چهارده شب، در روز شانزدهم تکرار شدند.

یافته ها: افزایش سطح سرمی ملاتونین در همه بیماران معنی دار بود. همچنین نمرات پرسشنامه ها بهبود معنی دار عملکرد بینایی را نشان دادند و بجز تغییرات زمان تاخیر امواج 75 N در چشم چپ، زمان تاخیر امواج 100 و 145 هر دو چشم و 75 چشم راست به صورت معنی داری کاهش یافت.

نتیجه گیری: نتایج ما بهبود مشخص علائم بینایی را بعد از مصرف روزانه 3 میلی گرم ملاتونین پیشنهاد می کند ولی بهتر است مطالعات بیشتر و کارآزمایی های بالینی کافی انجام شود قبل از اینکه از این بیماران خواسته شود که ملاتونین را روزانه مصرف کنند.



صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشگاه علوم پزشکی اراک می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Arak University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb