33 نتیجه برای جانی
خدیجه ارجمندی رفسنجانی، علی چهریی، مجید چالیان، شایان شجاعی، علی فهیمی، پدرام گلناری،
دوره 5، شماره 3 - ( پائیز 1381 )
چکیده
مقدمه: تومور ویلمز یکی از شایع ترین تومورهای کلیوی بدخیم و اولیه در کودکان می باشد. مطالعاتی که تاکنون در زمینه این تومور در کشورهای مختلف انجام شده است عواملی چون سن بروز، مرحله بیماری، لنفادنوپاتی، هیستوپاتولوژی تومور و... را از جمله عوامل مؤثر بر میزان بقاء مبتلایان معرفی کرده اند. با توجه به اهمیت این تومور در کودکان، در صدد برآمدیم تا مطالعه ای در زمینه تعیین میزان بقاء مبتلایان به این تومور و عوامل مؤثر بر آن انجام دهیم.
روش کار: این مطالعه مقطعی-تحلیلی بر روی 128 بیمار مبتلا به تومور ویلمز که طی سال های 1356 الی 1380 در بخش سرطان شناسی بیمارستان حضرت علی اصغر (ع) مراجعه کرده بودند، انجام گردید. علاوه بر وضعیت فعلی بیمار از نظر بقاء، مشخصات دموگرافیک، علائم و نشانه ها، آزمایش های زمان تشخیص و مرحله بیماری ثبت گردید و در نهایت آنالیز بقاء توسط روش های جدول عمر و حد حاصل ضرب کاپلان مایر صورت گرفت و برای تعیین عوامل مؤثر از مدل رگرسیونی کاکس -Cox Regression استفاده گردید.
نتایج: میانه میزان بقاء در افراد مورد پژوهش 82/99 ماه بود. تعداد مبتلایان در دو گروه جنسی برابر بود (64 نفر در هر گروه) و میانگین بقاء با جنسیت بیماران رابطه آماری معنی داری نداشت (92/4= قدرت). اکثر تومورها در هنگام تشخیص در مرحله 3 بودند. بقاء بیماران با پیشرفت مرحله بیماری به طور معنی داری کاهش می یافت .(P=0/002)وجود متاستاز P=0/002) و 0/207=نسبت شانس(، وجود اسپلنومگالی P=0/018) و 0/336= نسبت شانس) و عود بیماری P=0/037) و 0/184=نسبت شانس) به طور معنی داری میانگین بقاء بیماران را کاهش می داد. جهت تعیین شدت عوامل مؤثر بر میزان بقاء بیماران مبتلا به تومور ویلمز، مدل رگرسیون کاکس پیشنهاد شد که در آن عدم وجود متاستاز و داشتن گروه خونی مثبت از جمله عوامل پیشگویی کننده پیش آگهی خوب در این بیماران می باشد.
نتیجه گیری: در این مطالعه میزان بقاء 5 ساله بیماران مبتلا به تومور ویلمز 63/28% بود که در مقایسه با نتایج مطالعات مشابه در جاهای دیگر پایین تر است. این می تواند به دلیل دیر مراجعه نمودن بیماران به مراکز درمانی، نحوه تشخیص بیماری یا ارجاعی بودن این مرکز باشد. مطالعات اخیر نشان داده اند که به علت بهبود کیفیت درمانی، سن بیمار و اندازه تومور نقش کمی را در پیش آگهی بیماران ایفا می کنند که مطالعه ما نیز این مسئله را تأیید می کند. احتمالاً در آینده از فاکتورهای ژنتیکی برای بررسی پیش آگهی و درمان در این بیماران استفاده خواهد شد. |
|
ملک سلیمانی مهرنجانی، محمدعلی شریعت زاده،
دوره 6، شماره 1 - ( بهار 1382 )
چکیده
مقدمه: رشد جبرانی کلیه معمولا از رشد نفرون ها و بافت بینابینی باقی مانده کلیه پس از برداشتن تمام یا قسمتی از کلیه به علت بیماری یا هر علت دیگر به وجود می آید و این حالت نتیجه پاسخ نفرون های باقی مانده، به کار اضافی است که ایجاد می شود. درچنین شرایطی با افزایش وزن کلیه باقی مانده مواجه می شویم که بر اثر هیپرپلازی و هیپرتروفی حاصل می شود. با این که هورمون رشد برای درمان بیماران اورمیک به کار می رود. ولی عقیده بر این است که این هورمون باعث افزایش هیپرتروفی و پیشرفت رشد جبرانی کلیه به سوی اسکار و در نهایت از کار افتادگی کلیه می گردد .
روش کار: هدف این تحقیق، مطالعه اثر هورمون رشد بر روی تغییرات فراساختمان توبول ها و بافت بینابینی کلیه بود. برای این منظور 48 رت از دو نژاد نرمال لویس و دوراف لویس انتخاب گردیدند. سپس هر نژاد به چهار گروه کنترل، هورمون رشد نوترکیب، نفرکتومی پیشرفته با هورمون رشد نوترکیب تقسیم شدند. رت های هر دو نژاد تحت عمل نفرکتومی پیشرفته قرار گرفتند و آنگاه به مدت یک ماه روزانه دو نوبت به آنها هورمون رشد انسانی نو ترکیب تزریق شد.
نتایج: نتایج به دست آمده از مطالعه میکروسکوپ الکترونی بافت کلیه نشان داد که در گروه رت های هورمون رشد نوترکیب، غشای پایه توبول ها دارای تراکم موضعی، در گروه نفرکتومی پیشرفته غشای پایه ضخیم و چند لایه ای و در گروه نفرکتومی پیشرفته و هورمون رشد، غشای پایه بسیار ضخیم شده بود. همچنین به طور مشترک در رت های دو گروه نفرکتومی پیشرفته و نفرکتومی همراه با هورمون رشد، موارد زیر در نواحی سیتوزولی و فضای بین سلولی توبول ها مشاهده گردید: ریزش حاشیه مسواکی راس سلول ها، میتوکندری و لیزوزوم فراوان، میتوکندری آسیب دیده، تراکم سیتوپلاستیک میکروفیلامنت ها، افزایش فضای بین سلولی در توبول ها و سلول های تغییر یافته فیبروبلاست و میوفیبروبلاست که به وسیله پروتیین های انباشته شده در بافت خارجی سلولی در بر گرفته شده بودند.
نتیجه گیری: با توجه به اینکه مقایسه فراساختمان توبول ها و بافت بینابینی باقیمانده در هر دو نژاد رت، مشابه بود ولی تراکم مواد تجمع یافته (پروتیین ها) در بافت خارج سلولی و تراکم غشای پایه در گروه رت های نفرکتومی به اضافه هورمون رشد، کمی بیش تر از گروه نفرکتومی بود؛ لذا به نظر می رسد که هورمون رشد با افزایش سنتز پروتئین های غشای پایه و بافت خارج سلولی می تواند در تغییرات مورفولوژیک بافت بینابینی و توبول های کلیه موثر باشد.
عبدالجلال مرجانی، غلامرضا وقاری، فریده توحیدی،
دوره 7، شماره 1 - ( بهار 1383 )
چکیده
مقدمه: بیمارانی که دچار بیماری مزمن کلیوی هستند و همودیالیز می شوند بیش تر در معرض تخریب سلولی رادیکال های آزاد می باشند. هدف از این مطالعه ارزیابی تاثیر همودیالیز بر تغییرات سطح پراکسیداسیون لیپید پلاسما و فعالیت آنزیم آنتی اکسیدان گلبول قرمز می باشد.
روش کار: مطالعه از نوع تحلیلی و روش نمونه گیری مبتنی بر هدف بود. 22 بیمار همودیالیزی واجد شرایط مطالعه که جهت دیالیز به بخش دیالیز مرکز آموزشی درمانی 5 آذر گرگان مراجعه می نمودند و 22 فرد سالم که از لحاظ سن و جنس با بیماران همودیالیزی همسان شدند به طور تصادفی برای مطالعه انتخاب گردیدند. سطح پراکسیداسیون لیپید پلاسما (که به صورت مالون دی آلدئید) بیان می شود و فعالیت آنزیم آنتی اکسیدان گلبول قرمز (سوپر اکسید دیسموتاز) قبل و بعد از عمل دیالیز در گروه بیماران بررسی و مقایسه شد. همچنین در هر مقطع، موارد ذکر شده با گروه افراد سالم نیز مقایسه گردید. داده های پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل شد و اطلاعات به دست آمده با استفاده از آزمون آماری تی دانش آموزی مورد ارزیابی قرار گرفت.
نتایج: سطح پلاسمایی مالون دی آلدئید گروه کنترل و قبل از دیالیز بیماران همودیالیزی اختلاف معنی داری نشان داد (P<0/001). همچنین سطح پلاسمایی مالون دی آلدئید بیماران همودیالیزی بعد از دیالیز در مقایسه با قبل از دیالیز و گروه کنترل افزایش معنی داری نشان داد (در هر مورد P<0/001)، فعالیت آنزیم آنتی اکسیدان گلبول قرمز بیماران همودیالیزی نیز بعد از دیالیز در مقایسه با قبل از دیالیز و گروه کنترل کاهش معنی داری داشت. بعد از دیالیز در مقایسه با قبل از دیالیز و گروه کنترل کاهش معنی داری داشت (P<0/001).
نتیجه گیری: کاهش فعالیت آنزیم آنتی اکسیدان گلبول قرمز و افزایش میزان پراکسیداسیون لیپید پلاسمای بیماران همودیالیزی ممکن است در پیشرفت بیماری های قلب و عروق در آنان نقش مهمی داشته باشد، بنابراین به کار گیری تدابیری جهت به حداقل رسانیدن این تغییرات می تواند در کاهش خطر این بیماری ها و بهبود کیفیت زندگی بیماران تحت همودیالیز اهمیت به سزایی داشته باشد.
محمدرضا پالیزوان، اعظم امینی کمیجانی، احسان اله غزنوی راد،
دوره 8، شماره 3 - ( 11-1384 )
چکیده
مقدمه: تحقیقات نشان داده است که به دنبال صرع خود به خودی در موشهای صحرایی میزان نفوذ پذیری نورون های ناحیه CA1 هیپوکمپ نسبت به کلسیم افزایش پیدا میکند. در این تحقیق نقش کانالهای کلسیمی حساس به ولتاژ ناحیه CA1هیپوکمپ بر روی کیندلینگ ایجاد شده با پنتیلن تترازول مورد بررسی قرار گرفته است. روش کار: در این تحقیق تجربی ابتدا حیوانات به شکل تصادفی به دو گروه تقسیم بندی شدند. در گروه تحت آزمایش داروی وراپامیل (4میکروگرم در 4 دقیقه) به داخل هیپوکمپ تزریق شد و پس از 20 دقیقه به منظور ایجاد کیندلینگ شیمیایی، پنتیلن تترازول با غلظتهایی که در ابتدا تشنج زا نیستند (5/37 میلی گرم بر کیلوگرم, داخل صفاقی) به موشها تزریق گردید. پس از تزریق دارو رفتار های حیوان به مدت 20 دقیقه تحت نظر گرفته شد و پاسخهای تشنجی بر اساس معیار پنج رتبهای طبقهبندی گردید. حیوانات گروه کنترل از نظر سن و روند ایجاد کیندلینگ همانند گروه آزمون بودند به جز اینکه در این گروه به جای وراپامیل از حلال آن یعنی مایع مغزی نخاعی مصنوعی استفاده شد.
نتایج: وراپامیل به شکل معنی داری (0/01>P)تعداد تحریکات لازم برای رسیدن حیوانات از مرحله صفر به مرحله پنج تشنج را کاهش داد. از سوی دیگر وراپامیل به شکل معنیداری مدت زمانی که حیوان در مرحله پنجم تشنج بسر می برد را افزایش داد(0/05>P). همچنین این دارو مدت زمانی که طول میکشد که حیوان به مرحله پنج تشنج برسد را کاهش داد ولی این کاهش معنیدار نبود.
نتیجهگیری: تزریق موضعی وراپامیل به داخل هیپوکمپ روند ایجاد کیندلینگ شیمیایی با پنتیلن تترازول را تسهیل کرده ولی بر روی کیندلینگ ایجاد شده اثر مهاری داشت.
ملک سلیمانی مهرنجانی، سید محمد شریعت زاده، پریسا مالکی، منیره محمودی،
دوره 10، شماره 4 - ( فصلنامه 1386 )
چکیده
مقدمه: سدیم آرسنیت یک آلاینده زیست محیطی است که به دلیل کاربرد آن در صنایع شیمیایی مقدار آن در شهرهای صنعتی بیش از سایر مناطق است. این ترکیب از طریق مواد غذایی، هوا، آب آشامیدنی و خاک وارد بدن میشود و دارای اثر هیستوپاتولوژیک بر روی اندامهای مختلف بدن از جمله کلیه میباشد. هدف از انجام این پژوهش مطالعه کمّی اثر هیستوپاتولوژیک سدیم ارسنیت بر ساختمان کلیه رت میباشد. روش کار: برای انجام این پژوهش که از نوع تجربی میباشد، 12 سر رت نر نژاد ویستار با میانگین وزنی 20±200 گرم انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه تیمار با سدیم آرسنیت به طریق دهانی 8 میلی گرم در کیلوگرم در روز و گروه کنترل (فقط با آب )تقسیم شدند. دو ماه بعد از تیمار، ابتدا رتها وزن و سپس با اتر بیهوش و پس از تشریح، کلیه چپ آنها بیرون آورده شد. سپس تمیز و وزن گردید و در محلول فرمالین10 درصد فیکس شد. پس از تهیه برشهای 1 میلی متری، مراحل پاساژ بافتی انجام شد و آنگاه برشهای 5 میکرومتری تهیه وبا روش هماتوکسیلین – ائورین (H&E) رنگ آمیزی صورت گرفت. برشهای آماده شده با روش استریولوژی مورد مطالعه و ارزیابی قرار گرفت. دادههای به دست آمده با آزمون تی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و تفاوت میانگینها در سطح 05/0p< معنیدار در نظر گرفته شد. نتایج: حجم کل کلیه و حجم کورتکس (001/0p<) و مدولا (003/0p<) در گروه تیمار نسبت به گروه کنترل کاهش معنیدار نشان داد. حجم توبول (001/0p<) وحجم بافت بینابینی (003/0p<) نیز در گروه تیمار کاهش معنیدار داشت. حجم گلومرولوس در گروه تیمار کاهش معنیدار نشان داد(001/0p<). حجم کپسول بومن نیز در گروه تیمار کاهش معنیدار نشان داد(03/0p<)، در حالی که تفاوت معنیداری در حجم جدار کپسول بومن، فضای مویرگی و تافت گلومرول مشاهده نشد. در این مطالعه وزن کلیه در گروه تیمار نیز نسبت به گروه کنترل دارای کاهش معنیدار بود (002/0p<) و وزن رت نیز در گروه تیمار نسبت به گروه کنترل دارای تفاوت معنیدار بود (01/0p<). نتیجه گیری: نتایج نشان داد که آشامیدن آب آلوده به سدیم ارسنیت موجب تغییرات هیستوپاتولوژیک در کلیه و وزن رت میشود. برای تعیین میزان اثر این تغییرات هیستوپاتولوژیک بر عمل کلیه باید مطالعات بیشتری صورت پذیرد.
علیرضا رضایی اشتیانی، فردین فرجی، مهدی مقدسی، شادی پیراسته، افسون طلائی زنجانی،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1387 )
چکیده
مقدمه: رابطه بین مولتیپل اسکلروز(MS) و سردرد به خوبی شناخته نشده است. مطالعات مختلفی که رابطه بین این دو را بررسی کردهاند نتایج متفاوتی در برداشتهاند. لذا بر آن شدیم تا در این مطالعه به بررسی رابطه سردردهای اولیه و MS در بیماران ایرانی مبتلا به MS بپردازیم. روش کار: در این مطالعه کوهورت تاریخی، 117 مورد از بیماران مبتلا به MS بالینی قطعی، در گروه مورد و351 نفر از افراد سالم در گروه کنترل قرار گرفتند. شیوع سردردهای اولیه در دو گروه براساس پرسشنامهای که توسط پزشک معاینه کننده تکمیل میشد مورد ارزیابی قرار گرفت. متغیرهای مورد بررسی عبارت بودند از: سن، جنس، نوع MS ، درجه ناتوانیEDSS، مدت بیماری MS ، داروی مورد مصرف و خصوصیات سردرد براساس معیارهای انجمن بین ا لمللی سردرد (IHS). برای آنالیز آماری از آزمون های کای دو، تست تی و تست دقیق فیشر، همبستگی و رگرسیون خطی استفاده شد. نتایج: در این مطالعه، 8/53 درصد از افراد مبتلا به MS و 4/27 درصد از افراد گروه کنترل، سردرد مزمن داشتند(0001/0=p). فراوانی سردرد میگرن و سردرد تنشی در بیماران مبتلا به MS به ترتیب 01/73 درصد و 98/26 درصد و در گروه کنترل به ترتیب 6/40 درصد و 7/58 درصد بود. همچنین بین نوع عودکننده - فروکش کنندهMS (RR) و سردرد میگرن ارتباطی معنی دار وجود داشت(0001/0=p). سردرد با مصرف اینترفرون و مدت بیماری و درجه EDSS ارتباطی نداشت(05/0
سید محمد علی شریعت زاده، ناصر مهدوی، ملک سلیمانی مهرنجانی، حمیدرضا مؤمنی،
دوره 11، شماره 3 - ( 7-1387 )
چکیده
مقدمه: یکی از بهترین مثالهای ترمیم اپی مورفیک واقعی در پستانداران، جایگزینی مجدد انواع بافتهای پایه در سوراخهای ایجاد شده در لالهی گوش خرگوش است که از طریق تمایز بافت بلاستما ایجاد میگردد. هدف اصلی این پژوهش بررسی سرعت و درصد ترمیم سوراخهای ایجاد شده با اشکال هندسی متفاوت در لاله گوش خرگوش میباشد. روش کار: در این تحقیق با استفاده از انبرهای مخصوصی که به همین منظور ساخته شده بودند سوراخهائی با اشکال هندسی متفاوت (دایره، مربع و مثلث) با مساحت یکسان (50 میلی متر مربع) در نواحی متفاوت لاله گوش (نزدیک سر، میانی و دور از سر) خرگوش ایجاد گردید. بعد از ایجاد سوراخ، به فاصله هر سه روز و به مدت 36 تا 40 روز زخمها مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفته و با اندازهگیری سطوح ترمیم شده وترمیم نشده، درصد ترمیم زخم محاسبه گردید. نتایج: نتایج به دست آمده نشان داد که سرعت و درصد ترمیم در سوراخهای به شکل دایره نسبت به سوراخهای به شکل مربع و مثلث به طور معنیداری بیشتر بود. علاوه بر آن سوراخهای ایجاد شده در بخشهای نزدیک به سر در لاله گوش، سرعت ترمیمی بیشتری را نسبت به سوراخهای حاشیهای نشان دادند. نتیجه گیری: با توجه به نتایج حاصل از این مطالعه، ترمیم زخمهای لاله گوش خرگوش با شکل هندسی سوراخ ایجاد شده بستگی دارد، به طوری که سرعت و درصد ترمیم در اشکال دایرهای شکل بیشتر در حالی که در اشکال زاویه دار کمتر میباشد.
فردین فرجی، افسون طلائی زنجانی، بابک عشرتی، شادی پیراسته،
دوره 11، شماره 4 - ( 10-1387 )
چکیده
مقدمه: سکته مغزی ایسکمیک یکی از علل مهم مرگ و ناتوانی میباشد اما پارامترهای پیش بینی کننده از جمله پروتئین C واکنشی و گلبول های سفید خون در این بیماری هنوز به صورت واضح مشخص نشدهاند. هدف از این مطالعه تعیین ارتباط بین میزان این دو فاکتور پلاسما به عنوان نشانگرهای التهابی در فاز حاد سکته مغزی ایسکمیک با شدت سکته مغزی و حجم انفارکت است. روش کار: این مطالعه به صورت مقطعی و در زمستان 85 و بهار 86 بر روی 49 بیمار با سکته مغزی ایسکمیک بستری در سرویس نورولوژی بیمارستان ولیعصر اراک انجام شد. برای تمامی بیماران در بدو ورود معاینه بالینی براساس مقیاس نورولوژیک کانادایی سکته مغزی و سی تی اسکن مغز بدون کنتراست طی حداکثر 72 ساعت اول بعد از شروع علائم انجام شد و با استفاده از آنها به ترتیب شدت علائم بالینی نورولوژیک و نیز حجم انفارکت محاسبه گردید. همچنین مقدار پروتئین C واکنشی و گلبول سفید خون نیز در مدت زمان مذکور اندازهگیری شد. نتایج: بین حجم انفارکت از یک طرف با مقدار پروتئین C واکنشی (39/0=p، 14/0-=r) و نیز گلبول سفید خون (17/0- =r، 92/0=p) همبستگی معنیداری وجود نداشت.همچنین بین امتیاز مقیاس نورولوژیک کانادایی سکته مغزی از یک طرف با سطح پروتئین C واکنشی (81/0=p، 04/0- =r) و نیز میزان گلبول سفید خون (124/0- =r، 40/0=p) همبستگی معنیدار مشاهده نشد. لیکن بین دو متغیر حجم انفارکت و امتیاز مقیاس نورولوژیک کانادایی سکته مغزی همبستگی معنیدار گزارش شد(006/0=p، 43/0- =r). نتیجهگیری: بین مقدار عوامل التهابی، حجم و شدت انفارکت رابطه معنیدار مشخص نگردید.
شهرام براز پردنجانی، مریم رستمی، فرشته فرزیان پور، بدالرحمن راسخ،
دوره 12، شماره 2 - ( 7-1388 )
چکیده
مقدمه: مهمترین عامل تعیین کننده کیفیت زندگی سالمندان سلامتی است. از آنجایی که سلامتی با افزایش سن کاهش مییابد، رعایت الگوی مراقبتی موثر در ارتقاء سطح سلامت از اهمیت خاصی برخوردار است. مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر الگوی خود مراقبتی اورم برکیفیت زندگی سالمندان شهرمسجد سلیمان انجام گرفته است. روش کار: در این مطالعه نیمه تجربی که به صورت قبل و بعد در سال 86-87 انجام گرفت، تعداد 349 سالمند به صورت در دسترس از تمام 11 مرکز بهداشتی درمانی شهر مسجد سلیمان انتخاب شدند.سپس برنامه آموزشی خود مراقبتی اورم توسط کمک پژوهشگران در طول سه ماه در روزهایی که بیماران به مراکز بهداشتی درمانی مراجعه میکردند اجرا شد. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه خصوصیات دموگرافیک و کیفیت زندگی بود. کیفیت زندگی با استفاده از پرسشنامه کوتاه 36 سوالی در دو مرحله قبل و بعد از آموزش اندازهگیری شد. سپس دادهها با کمک آزمون آماری توصیفی و تی زوجی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج: تمامی ابعادکیفیت زندگی شامل سلامتی عمومی، عملکرد فیزیکی، ایفای نقش فیزیکی، ایفای نقش عاطفی، عملکرد اجتماعی، درد بدنی، نیرو وانرژی، درک کلی از سلامتی و میانگین کل کیفیت زندگی نسبت به قبل از آموزش افزایش پیدا کرد و آزمون آماری تی زوجی در تمام ابعاد با ( 001/0p< ) تفاوت معنیداری نشان داد. نتیجه گیری: نتایج حاکی از تاثیر مثبت الگوی خود مراقبتی اورم میباشد و از آنجا که مسائل و مشکلات مربوط به سالمندی اصولا پیشرونده بوده و با گذشت زمان بیشتر میگردد، لذا اهمیت به کارگیری الگوهای خود مراقبتی دائم احساس می گردد.
ملک سلیمانی مهرنجانی، حمید رضا مومنی، محمد حسین آبنوسی، پروا نسیمی،
دوره 12، شماره 3 - ( 8-1388 )
چکیده
چکیده مقدمه: کشت قطعات نخاع گرفته شده از پستانداران بالغ میتواند به عنوان یک مدل آزمایشگاهی مناسب جهت ارزیابی قابلیت حیات سلولی، بررسی آسیبهای نخاعی و مکانیسمهای دخیل در مرگ سلولی در نظر گرفته شود. در پژوهش حاضر قطعات نخاع موش بالغ مورد استفاده قرار گرفت تا به بررسی نحوه مرگ نورونهای حرکتی در قطعات کشت شده بپردازد. روش کار: طی یک مطالعه تجربی- آزمایشگاهی حاضر ناحیه سینهای نخاع 4 موش بالغ Balb/c توسط دستگاه قطعه کننده بافت به قطعات 400 میکرونی بریده و این قطعات برای دورههای زمانی متفاوت کشت و در انکوباتور دیاکسیدکربن دار در درجه حرارت 37 درجه سانتیگراد انکوبه شد. سپس قطعات تازه تهیه شده (لحظه زمانی صفر) و قطعات کشت شده فیکس و توسط کرایوستت برشگیری شد. برای مطالعه جنبههای مورفولوژیکی و بیوشیمیایی مرگ سلولی، از روشهای رنگ آمیزی فلئورسنت، تکنیک تانل و الکتروفورز ژل آگارز استفاده شد. نتایج: در نورونهای حرکتی قطعات تازه تهیه شده هیچ گونه آثار آپوپتوزیس مشاهده نشد، در حالی که 6 ، 12 و 24 ساعت پس از کشت، این نورونها نشانههای آپوپتوزیس شامل چروکیدگی سلول، متراکم شدن هسته و کروماتین را به نمایش گذاشتند. همچنین 6 و 12 ساعت پس از کشت تانل مثبت بودند. علاوه بر آن DNA استخراج شده از قطعات کشت شده برای 24 ساعت فراگمنتهای نوکلئوزومی DNA را برروی ژل آگارز نشان داد. نتیجه گیری: نتایج موید وقوع آپوپتوزیس در نورونهای حرکتی قطعات کشت شده نخاع موش بالغ می باشد.
محمد حسین آبنوسی، ملک سلیمانی مهرنجانی، حمید رضا مومنی، مجید مهدیه نجف آبادی، مژگان براتی، الهام شجاع فر،
دوره 14، شماره 1 - ( دو ماهنامه فروردین و اردیبهشت 1390 )
چکیده
زمینه و هدف: در این تحقیق اثر پارانونیل فنل به عنوان یک آلاینده زیست محیطی بر توانایی حیات و مرفولوژی سلول بنیادی مزانشیم مغز استخوان بررسی شد. مواد و روشها: در این مطالعه تجربی سلولهای بنیادی مزاشیم مغز استخوان رت تحت شرایط استریل استخراج و در محیط کشتDMEM حاوی 15 درصد FBS و پنی سیلین/استرپتومایسین تا سه پاساژ کشت و سپس با غلظتهای مختلف پارانونیل فنل (250 و 200، 150، 100، 50، 10، صفر میکرومولار) در زمانهای مختلف 48، 36، 24 و 12 ساعت تیمار شد. توانایی حیات این سلولها با روش تریپان بلو و متیل تیازول تترازولیوم MTT بررسی و در نهایت دوز 100 میکرومولار و زمان 24 ساعت برای ادامه مطالعه انتخاب شد. مورفولوژی سلولها با رنگ آمیزی هوخست، پروپیدیم آیوداید، اکریدین اورانژ و منو دنسیل کاداورین بررسی شد، و پروفیل پروتئین آنها توسط SDS-PAGE مورد مطالعه قرار گرفت. دادهها با روشهای آماری آنالیز واریانس دو طرفه و یک طرفه تجزیه و تحلیل شد. یافتهها: بر اساس آنالیز واریانس دوطرفه، اثر متقابل و همزمان دوز مصرفی پارا نونیل فنل و زمان تیمار باعث کاهش معنیدار توانائی حیات سلولهای مزانشیم مغز استخوان رت شد(001/0p<). توانائی حیات سلولها با آنالیز واریانس یک طرفه در دوز 100 میکرومولار به بعد در همه زمانهای تیمار نسبت به گروه کنترل دارای تفاوت معنیدار بود(05/0p<). متراکم شدن و تغییر شکل هسته، تخریب غشاء، حضور واکوئلهای متعدد در سیتوپلاسم مشاهده شد. نتیجهگیری: مسمومیت با پارانونیل فنل موجب تغییر در مرفولوژی سلولهای مزانشیم مغز استخوان رت شد و کاهش معنیدار قدرت زیستی این سلولهای وابسته به دوز و زمان بود.
بهرام عابدی، محمد علی آذربایجانی، مقصود پیری، محمد جواد رسایی،
دوره 14، شماره 5 - ( دو ماهنامه آذر و دی 1390 )
چکیده
زمینه و هدف: اثر تمرین کوتاه مدت و بلند مدت بر شاخص مقاومت به انسولین ممکن است با یک یا چند عامل از جمله تغییرات ریخت شناسی و هورمونی مرتبط باشد. هدف این مطالعه تعیین اثر یک جلسه فعالیت مقاومتی بر سطوح آدیپونکتین و شاخص مقاومت به انسولین تا 24 ساعت پس از فعالیت است.
مواد و روش ها: این پژوهش تجربی قبل و بعد بر روی 10 مرد (4/1±23 سال) سالم داوطلب (بدون سابقه فعالیت ورزشی منظم، تغییر در وزن بدن بیشتر از 2 کیلوگرم، بیماری خاص و مصرف سیگار برای حداقل 6 ماه گذشته) و توده بدنی نرمال انجام شد، که در یک جلسه فعالیت مقاومتی (با شدت 70 درصد یک تکرار بیشینه با 10 تکرار در هر حرکت برای سه ست) شرکت کردند. سطوح آدیپونکتین، گلوکز، انسولین و شاخص مقاومت به انسولین قبل و 24 ساعت پس از فعالیت اندازه گیری شد.
یافتهها: تفاوت معنیداری در غلظتهای آدیپونکتین قبل (9/1± 98/6) و بعد (4/1± 07/8 میکرو گرم بر میلی لیتر) و گلوکز قبل (6/7±3/81) و بعد 4/6±7/80 میلی گرم بر میلی لیتر بعد) مشاهده نشد، اما شاخص مقاومت به انسولین قبل (27/0±34/1) در برابر بعد (11/0±06/1) و غلظت انسولین قبل (88/0±64/6) در برابر بعد (43/0± 37/5 میکرو یونیت بر میلی لیتر بعد) به طور معنیداری، 24 ساعت پس از پایان فعالیت کاهش یافت(05/0p<).
نتیجه گیری: بر اساس نتایج این مطالعه پیشنهاد میشود حتی یک جلسه فعالیت مقاومتی بدون تغییر معنیدار در سطح آدیپونکتین میتواند اثر مثبتی بر شاخصهای غلظت گلوکز خون در مردان غیر فعال داشته باشد.
سید محمد علی شریعت زاده، ملک سلیمانی مهرنجانی، احمد همتا، مریم قندی زاده،
دوره 15، شماره 2 - ( دوماهنامه خرداد و تیر 1391 )
چکیده
زمینه و هدف: سدیم آرسنیت بر روی سیستم تولید مثلی اثرات سوء داشته و ویتامین E آنتی آکسیدانی قوی و فاکتور مهم تولید مثلی است. هدف از این مطالعه بررسی اثر ویتامینE برساختمان و تعداد فولیکولهای تخمدان در طی تکامل آن در رتهای تیمار شده با سدیم آرسنیت بود. مواد و روشها: در این مطالعه تجربی، رتهای باردار نژاد ویستار به 4 گروه 6 تایی کنترل، ویتامینE ، سدیم آرسنیت و سدیم آرسنیت+ویتامین Eتقسیم شدند. تیمار مادران با گاواژ از روز هفتم حاملگی تا پایان دوره شیرخوارگی انجام سپس تا 120 روزگی بر روی نوزادان ادامه یافت. در پایان، تخمدان چپ خارج، فیکس و تعداد انواع فولیکولهای تخمدان، فولیکولهای آترزی، ضخامت منطقه شفاف، حجم اووسیت و هسته آن در انواع فولیکولها در برش بافتی تخمین زده شد. در پایان دادهها با نرم افزار SPSS و آزمون آنالیز واریانس یکطرفه تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها: سدیم آرسنیت باعث کاهش(05/0p<) تعداد کل فولیکولهای، بدوی، ثانویه، آنترال و گراآف و افزایش (05/0p<) فولیکولهای آترزی و کاهش (05/0p<) ضخامت منطقه شفاف در فولیکولهای ثانویه و آنترال و همچنین کاهش (05/0p<) میانگین حجم اووسیت در انواع فولیکولهای بدوی و اولیه و میانگین حجم هسته اووسیت در انواع فولیکولهای اولیه، ثانویه، آنترال و گراآف در گروه سدیم آرسنیت نسبت به سایر گروهها شد. ویتامین E در گروه سدیم آرسنیت+ویتامین E موجب افزایش (05/0p<) تعداد انواع فولیکولها و ضخامت منطقه شفاف و همچنین کاهش تعداد فولیکولهای اترتیک و افزایش حجم اووسیت و هسته آن در حد گروه کنترل شد. نتیجه گیری: میتوان ویتامین E را به عنوان یک مکمل در جبران اثرات سوء ناشی از سدیم آرسنیت استفاده کرد.
فردین فرجی ، فرشیده دیدگر، افسون طلایی زنجانی،
دوره 15، شماره 7 - ( ماهنامه آذر 1391 )
چکیده
زمینه و هدف: انسداد سینوسهای وریدی مغزی فرم نادری از سکته مغزی ناشی از ایجاد ترومبوز در سینوسهای مذکور است. در این مطالعه به معرفی یک بیمار مبتلا به ترومبوز سینوس وریدی و بروسلوز اشاره میشود که با افزایش دفعات تشنج علیرغم درمان با دوز بالای داروهای ضد تشنج همراه بود. مورد: بیمار خانم 33 سالهای با سابقه تشنج کنترل شده از دوران نوجوانی بود که از یک ماه قبل دچار سردرد، ضعف و بیحالی و تشنج غیرقابل کنترل شده بود. بیمار به هنگام بستری تب داشت و در CT Scan مغزی ضایعه هموراژیک در نواحی پوستریوپریتال و تمپورال چپ و MRI, MRV مغزی ترومبوز سینوس وریدی در سینوس ترنسورس چپ را اثبات نمودند. در آزمایشات نیز ابتلای بیمار به بروسلوز اثبات گردید. بیمار تحت درمان با آنتی کواگولانت، درمان ضد بروسلوز و داروی ضدتشنج قرار گرفت و با حال عمومی خوب و دستورات دارویی ترخیص شد. نتیجهگیری: شک بالینی و توجه دقیق به شرح حال بیمار مهمترین عامل در تشخیص بروسلوز و ترومبوز سینوس وریدی به خصوص در تشنج غیر قابل کنترل در بیماری است که قبلا تحت کنترل بوده است.
ابراهیم علیجانی، علی اکبر پورفتح اله، سهیلا اژدری، بتول شریفی مود، احمد زواران حسینی، وحید خاضع شاهگلی،
دوره 16، شماره 2 - ( 2-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: بیش از یک سوم جمعیت جهان آلوده به مایکوباکتریوم توبرکلوزیس هستند که با توجه به اهمیت بیماری سل، شناسایی این افراد دارای اهمیت ویژهای میباشد. تست پوستی نوبرکولین و سنجش تولید اینترفرون گاما از جمله روشهای کاربردی در شناسایی عفونت نهفته سلی میباشند. در این مطالعه، توافق بین این دو آزمون در تشخیص عفونت نهفته سلی در شهر زاهدان، با شیوع نسبتا بالا از بیماری سل ، مورد بررسی قرار گرفت.
مواد و روشها: این مطالعه توصیفی-تحلیلی روی 75 نفر شامل 21 نفر از کارکنان بیمارستان بوعلی شهر زاهدان و 54 نفر از افراد خانوادۀ بیماران مسلول، انجام شد. آزمایش سنجش اینترفرون گاما و تست پوستی توبرکولین برای هریک از این افراد انجام گردید.
یافتهها: از 75 فرد شرکت کننده در این مطالعه، 26 نفر سنجش اینترفرون گاما آنها مثبت شد، از 63 نفری که نتیجۀ آزمون پوستی توبرکولین آنها قرائت شد (12 نفر جهت خواندن تست مراجعه نکردند)، 31/60 درصد دارای تورم بیش از 10 میلیمتر بودند. 25/32 درصد افراد هر دو تست پوستی و سنجش اینترفرون گاما آنان مثبت بود، در 92/34 درصد از افراد هر دو آزمون منفی گردید. توافق بین این دو آزمون ، 67/66 درصد به دست آمد (001/0p= 567/0-17/0 ,confidence interval [CI] %95, 36/0k=).
نتیجهگیری: نتایج به دست آمده از این مطالعه نشان دادندکه توافق به دست آمده بین این دو تست، ضعیف میباشد.
سهیلا نورایی، صدیقه امیر علی اکبری، معصومه جرجانی، حمید علوی مجد، ایوب غفوریان،
دوره 16، شماره 4 - ( 4-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: عفونتهای دستگاه تناسلی از علل عمده مراجعه مکرر به مراکز درمانی مربوط به بیماریهای زنان میباشند. کاندیدیاز ولوواژینال دومین عامل شایع واژینیت عفونی میباشد. پروبیوتیکها میکروارگانیسمهای زندهای هستند که میتوانند اثرات سودمند بر میزبان بگذارند. با توجه به شیوع بیماری و مطالعات محدود در زمینه درمانهای نوین این بیماری، این مطالعه با هدف مقایسه ترکیب فلوکونازول و پروتکسین خوراکی با فلوکونازول در درمان کاندیدیاز ولوواژینال طراحی گردید.
مواد و روشها: این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی دو سوکور، بر روی 90 زن مراجعهکننده به درمانگاه 12بهمن در سال 1390 انجام شد. زنان پس از تشخیص کاندیدیاز ولوواژینال، به صورت تصادفی در دو گروه ترکیب فلوکونازول و پروتکسین خوراکی و فلوکونازول و دارونما قرار گرفتند. اطلاعات به دست آمده با استفاده از آمار توصیفی و آمار استنباطی جهت مقایسه متغیرهای کمی(آزمونهای t مستقل، من ویتنی) و کیفی(آزمون مجذور کای، آزمون دقیق فیشر و آزمون مک نمار) تحلیل گردیدند.
یافتهها: نتایج نشان داد ترکیب فلوکونازول و پروتکسین خوراکی با فلوکونازول در کاهش شکایات و علائم به طور یکسان عمل کردند. تنها علامت سوزش ادرار در گروه فلوکونازول و پروتکسین خوراکی معنیدار بود(02/0 p=). همچنین ترکیب فلوکونازول و پروتکسین خوراکی از نظر پاسخ درمانی(01/0 p=) و مدت زمان بهبودی(04/0=p) به صورت معنیداری کمتر بود.
نتیجهگیری: نتایج حاصل از پژوهش نشان داد درمان مکمل با گونههای پروبیوتیکی لاکتوباسیل، کارایی درمان کاندیدیاز ولوواژینال را افزایش میدهد. در این زمینه تحقیقات بیشتر توصیه میگردد. واژههای کلیدی: فلوکونازول، لاکتوباسیل، پروبیوتیک، کاندیدیاز ولوواژینال
فاطمه صافی، هرمز حداد لاریجانی، مهری جمیلیان، بهمن صادقی،
دوره 16، شماره 9 - ( 9-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: امروزه اولتراسونوگرافی به اصلی ترین ابزار مورد استفاده برای ارزیابی آنومالی های جنینی مبدل شده اند. هدف از انجام این مطالعه ارزیابی میزان تغییرات ضربان قلب جنین بلافاصله بعد از اتمام سونوگرافی ترکیبی دو بعدی و چهار بعدی می باشد.
مواد و روش ها: این مطالعه توصیفی بر روی 191 مادر باردار در محدوده سنی 15 تا 45 سال که در تابستان سال 1392 جهت انجام سونوگرافی چهاربعدی به کلینیک سونوگرافی مراجعه کرده بودند، انجام گرفت. در ابتدای سونوگرافی دو بعدی، تعداد ضربان قلب پایه جنین به وسیله دستگاه سونوگرافی اندازه گیری شد. در همین زمان ضربان قلب مادر نیز در طی یک دقیقه ثبت گردید. سپس سونوگرافی ترکیبی انجام شد و در پایان نیز همین پارامترها ثبت گردیدند.
یافته ها: تعداد ضربان قلب مادران پس از انجام سونوگرافی ترکیبی به صورت معنی داری کاهش یافته بود (0001/0P=). اما تعداد ضربان قلب جنین قبل و پس از انجام سونوگرافی با یکدیگر اختلافی نداشتند(693/0P=).
نتیجه گیری: سونوگرافی چهار بعدی تاثیری بر تعداد ضربان قلب جنین که به عنوان شاخصی برای ارزیابی افزایش درجه حرارت جنین می باشد، ندارد.
قدرت اله روشنایی، اعظم کمیجانی، عبدالعظیم صدیقی پاشاکی، جواد فردمال،
دوره 16، شماره 11 - ( 11-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: برای برآورد بقا میتوان از مدلهای مختلف ناپارامتری، نیمهپارامتری و پارامتری استفاده کرد که بسته به ماهیت دادهها ممکن است برخی از روشها مناسبتر باشد. استفاده از مدل مناسب باعث برآورد دقیقتر بقا و تعیین عوامل موثر بر آن خواهد شد که هدف این مطالعه براورد بقا در بیماران سرطان کولورکتال و تعیین عوامل موثر بر آن است.
مواد و روش ها: در این مطالعه پروندهی بیماران مبتلا به سرطان کولورکتال از سال 1384-1390 در مرکز دارالایتام همدان تحت درمان بودند مورد بررسی قرار گرفتند. اثر عوامل مختلف دموگرافیکی و بالینی بر بقای بیماران ارزیابی شد. پیگیری تمام بیماران از طریق مراجعات دورهای و تماس تلفنی انجام شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار Rو SPSS16 انجام شد.
یافته ها: میانه بقای بیماران مورد بررسی برابر 4/3±40 ماه بدست آمد. ارزیابی ویژگیهای کلینکی و پاتولوژیک در حالت یک متغیره نشان داد که در بیماران مبتلا به سرطان کولورکتال، تاثیر متغیرهای مرحله بیماری، درجه تمایزیافتگی تومور، مورفولوژی سرطان، متاستاز و عود بیماری بر بقا معنادار بودهاند ولی در حالت چندمتغیره تنها نوع مورفولوژی سرطان و متاستاز به سایر ارگانها رابطهی معناداری را با بقای افراد بیمار داشت.
نتیجهگیری: استفاده از مدلهای آماری مناسب در جهت شناسایی عوامل خطر موثر بر بقای بیماران سرطان کولورکتال میتواند باعث جلوگیری از پیشرفت این بیماری و افزایش بقای آنها شود.
سعیده مجرد ازبرمی، بهمن میرزایی، فهیمه اسفرجانی،
دوره 16، شماره 11 - ( 11-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: دیسمنوره اولیه درد مزمن در هنگام قاعدگی بدون حضور عارضه پاتولوژیک لگنی است. در مطالعه حاضر شیوع و شدت دیسمنوره و ارتباط آن با ترکیب بدن در دختران ورزشکار و غیر ورزشکار مورد مقایسه قرار گرفت.
مواد و روشها: مطالعه حاضر یک مطالعه مقطعی- مقایسهای است. جامعه آماری تحقیق حاضر را دانشجویان دختر دانشگاه گیلان تشکیل میدهند که تعداد 223 نفر(72 ورزشکار با میانگین سنی 4/ 22 سال، 151 غیر ورزشکار با میانگین سنی 6/22 سال) به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. گروه ورزشکار افرادی بودند که حداقل به مدت یک سال، سه جلسه در هفته فعالیت ورزشی منظم داشتند و افراد گروه غیر ورزشکار هیچ فعالیت ورزشی نداشتند. دادهها از طریق پرسشنامه و اندازهگیریهای آنتروپومتریک جمع آوری شد.
یافتهها: شیوع دیسمنوره در ورزشکاران از غیر ورزشکاران کمتر بود(1/61 درصد در مقابل 8/88 درصد، 001/0>p). دختران ورزشکار علائم جسمی، روانی و شدت درد کمتری نسبت به دختران غیر ورزشکار داشتند که این اختلاف نیز از نظر آماری معنی دار بود(05/0>p). همچنین ارتباط مثبت و معنی داری بین درصد چربی بدن و علائم جسمانی دیسمنوره در هر دو گروه مشاهده شد، اما بین علائم جسمانی با شاخص توده بدنی و WHR از نظر آماری ارتباط معنی داری مشاهده نشد.
نتیجه گیری: به نظر میرسد انجام ورزش منظم میتواند به عنوان روشی پیشگیرانه، درمانی یا کمک درمانی برای کنترل دیسمنوره اولیه مورد استفاده قرار گیرد.
فریده طباطبایی یزدی، بهروز علیزاده بهبهانی، مریم حیدری سورشجانی،
دوره 17، شماره 3 - ( خرداد 1393 )
چکیده
زمینه و هدف: مصرف بی رویه آنتی بیوتیکهای درمانی باعث ایجاد مقاومت دارویی شده است. استفاده گسترده از آنتی بیوتیکها عامل ایجاد جهش(موتاسیون) در میکروارگانیسم بوده و باعث ظهور میکروارگانیسمهای جدید و مقاوم به آنتیبیوتیکهای رایج میشود. هدف از این پژوهش بررسی اثر ضدمیکروبی عصارههای آبی و اتانولی گیاه چویل بر باکتریهای استافیلوکوکوس اپیدرمیدیس، انتروباکتر ائروژینوزا و یرسینیا انتروکولیتیکا و مقایسه آن با آنتیبیوتیکهای رایج درمانی میباشد.
مواد و روشها: در این مطالعه تجربی، بعد از جمع آوری گیاه چویل از ارتفاعات استان چهارمحال و بختیاری عصارهگیری با استفاده از روش ماسراسیون انجام شد. از آزمون انتشار دیسک به روش کربی- بوئر برای ارزیابی فعالیت ضدمیکروبی استفاده گردید. حداقل غلظت مهارکنندگی و حداقل غلظت کشندگی با استفاده از روش رقت لولهای تعیین گردید.
یافتهها: بیشترین قطر هاله عدم رشد در غلظت 40 میلیگرم بر میلیلیتر مربوط به باکتری استافیلوکوکوس اپیدرمیدیس و کمترین قطر هاله در این غلظت مربوط به باکتری گرم منفی انتروباکتر ائروژینوزا بود. حداقل غلظت مهار کنندگی عصاره آبی و اتانولی برای انتروباکتر آئروژینوزا به ترتیب 64 و32 میلیگرم بر میلیلیتر و حداقل غلظت کشندگی عصاره آبی و اتانولی نیز در خصوص آن به ترتیب 128 و 64 میلیگرم بر میلیلیتر بود.
نتیجهگیری: عصاره اتانولی چویل در مقایسه با آنتی بیوتکهای رایج درمانی اثر بازدارندگی بیشتری روی برخی سویههای مورد مطالعه داشت. همچنین عصارههای چویل بر باکتریهای گرم مثبت در مقایسه با باکتریهای گرم منفی اثر بازدارندگی بیشتری را نشان داد.