۱۶ نتیجه برای ابدی
مژگان خادمی، حیدرعلی عابدی، رضا دریابیگی، نصراله علیمحمدی،
دوره ۱۰، شماره ۱ - ( فصلنامه ۱۳۸۶ )
چکیده
مقدمه: همان طور که بیماران سالمند در هنگام بستری شدن با یک بحران زیست شناختی به بیمارستان وارد میشوند مراقبت کنندگان آنان نیز با یک بحران روانشناختی به بیمارستان قدم میگذارند. اما از آنجایی که مراقبت کنندگان حرفهای آگاهی چندانی از تجارب آنان ندارند این افراد که ممکن است به اندازه خود بیماران در رنج باشند را فراموش میکنند. با توجه به اهمیت مفهوم رنج در علم پرستاری و اهمیت شناخت و درک منابع رنج جهت ارائه مراقبت مناسب، این مطالعه با هدف شناخت ماهیت و ساختار منابع رنج در همراهان سالمندان بستری انجام گردیده است. روش کار: این پژوهش کیفی بوده و به روش پدیده شناسی انجام شده است. نمونهها از بین منابع اطلاعات (همراهان بیماران سالمند بستری در یکی از بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی اصفهان) انتخاب گردیدهاند. نمونه گیری بـه صورت مبتنی بر هدف آغـاز شده و تا اشبـاع اطلاعات ادامه یافته و در پایان، تعداد شرکت کنندگان به ۱۲نفر رسید. جمع آوری اطلاعات با استفاده از مصاحبه عمیق و تفسیر دادهها به روش «پارسی» انجام شده است که برای اولین بار در ایران به کار گرفته شد. نتایج: یافتههای این پژوهش در مفاهیم محوری «بیمار و اقدامات درمانی به عنوان منبع رنج»، «بیمارستان به عنوان منبع رنج» ، «اختلال در زندگی خانوادگی و اجتماعی به عنوان منبع رنج» و «غفلت از خود به عنوان منبع رنج» ارائه گردیدهاند که در اصل مقاله به آن پرداخته خواهد شد. نتیجه گیری: تجارب شرکت کنندگان نیاز به اتخاذ تدابیری جهت عملی شدن مراقبت کنندگی خانوادگی در محیط بیمارستان را منعکس مینماید. توسعه گروههای حمایتی، فراهم شدن تجهیزات و امکانات و حمایت مداوم همراهان در طی همراهی بیمار سالمند در محیط بیمارستان و ضرورت برنامههای آموزشی برای تطابق همراهان و خانواده های آنان گامهای مفیدی در این زمینه میباشند.
زهره عباسی، زهرا عابدیان، علیرضا فدائی،
دوره ۱۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۷ )
چکیده
مقدمه: یکی از مشکلاتی که مادران در طی زایمان با آن مواجه هستند زایمان طولانی است که با عوارض نا مطلوب مادری و جنینی همراه است. به طوری که کوتاه شدن طول مدت زایمان یکی از آرزوهای همیشگی متخصصین زنان و زایمان بوده است. لذا پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر ماساژ بر طول مدت مرحله اول زایمان زنان نخست باردار مراجعه کننده به زایشگاه بنت الهدی بجنورد در سال ۱۳۸۴ انجام گردیده است. روش کار: اِِِین مطالعه به صورت کار آزمایی بالینی ، بر روی ۶۲ زن نخست باردار با شرایط حاملگی طبیعی از جمله؛ سن حاملگی ۴۲-۳۷ هفته، تک قلو و نمایش قله سر انجام گردید. واحدهای پژوهش به صورت تصادفِِِی در دو گروه ماساژ پشت و مراقبتهای معمول قرار گرفتند. گروه ماساژ (۳۲ نفر )؛ ماساژ منظم ، محکم و یکنواخت در ناحیه پشت، به مدت ۳۰ دقِِِیقه به روش افلوراج در هر سه فاز زایمانی دریافت میکردند. گروه کنترل(۳۰ نفر) هیچگونه ماساژی نداشتند. در هر دو گروه شدت و مدت انقباضات، فواصل انقباضات و طول مدت هر فاز اندازهگیری و ثبت گردید. در تجزیه و تحلیل دادهها از آزمونهای تی دانش آموزی، کای دو، من ویتنی و مدل خطی استفاده گردید. نتایج: میانگین طول مدت مرحله اول زایمان در زنان دریافت کننده ماساژ نسبت به گروه مراقبتهای معمول کمتر و دارای اختلاف معنیدار آماری بود. به طوری که میانگین طول مدت مرحله اول زایمان در گروه ماساژ پشت، ۷۵/۵ ساعت و در گروه مراقبتهای معمول، ۱۵/۹ ساعت بود (۰۰۱/۰ = p). نتیجه گیری: براساس نتایج این پژوهش، ماساژ طول مدت مرحله اول زایمان را کاهش داده. لذا به نظر میرسد بتوان از این روش، جهت کوتاه نمودن مدت بستری بودن زائو در زایشگاه استفاده نمود.
سمانه عابدی دوست، مجید پویا، محمد شافع شکوری،
دوره ۱۴، شماره ۲ - ( دو ماهنامه خرداد و تیر ۱۳۹۰ )
چکیده
زمینه و هدف: برداشت هموروئید اساس درمان هموروئیدهای داخلی درجه ۳ و ۴ میباشد. درد یکی از مهمترین مشکلات بیماران به دنبال برداشت هموروئید میباشد که عمدتاً ناشی از اسپاسم اسفنگتر داخلی میباشد. روشهای مختلفی جهت کنترل درد پس از برداشت هموروئید وجود دارد. هدف از انجام این مطالعه بررسی تأثیر برداشت اسفنگتر داخلی در میزان درد پس از برداشت هموروئید باز است.
مواد و روشها: این مطالعه یک مطالعه مداخلهای از نوع کارآزمایی بالینی میباشد. در این مطالعه ۶۰ بیمار مبتلا به هموروئید درجه ۳ و ۴ به صورت تصادفی در دو گروه با برداشت هموروئید و برداشت اسفنگتر توام با برداشت هموروئید قرار گرفتند و میزان درد از طریق امتیاز بندی دیداری درد جمعآوری گردید و با نرم افزارSPSS نسخه ۱۴ و آزمونهای مان- وایتنی، فریدمن و کای اسکوئر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: از نظر کاهش درد با برداشت اسفنگتر ارتباط معنیداری بین دو گروه در روزهای اول، دوم و پنجم وجود داشت(۰۰۱/۰ p<)، در روز سوم و ششم نیز ارتباط معنیداری بین دو گروه (۰۰۱/۰p=)، در روز چهارم و هفتم نیز ارتباط معنیداری بین دو گروه وجود داشت(۰۰۲/۰p=). ارتباط آماری معنیداری بین دو گروه در مورد ابتلا به بیاختیاری در دفع گاز و مدفوع و احتباس ادراری وجود ندارد(۰۵/۰p>). ارتباط آماری معنیداری در مورد کاهش نیاز به استفاده از مسکن در دو گروه وجود دارد(۰۰۶/۰p=).
نتیجهگیری: انجام برداشت اسفنگتر داخلی توأم با برداشت هموروئید میتواند باعث کاهش درد بیماران پس از برداشت هموروئید گردد و نیاز به مسکن بیماران را کاهش دهد، ولی تأثیری در بروز احتباس ادراری و خونریزی به دنبال اولین اجابت مزاج نداشته و خطر بیاختیاری مدفوعی و گازی را در مقایسه با گروه برداشت هموروئید افزایش نمیدهد.
بهرام عابدی، محمد علی آذربایجانی، مقصود پیری، محمد جواد رسایی،
دوره ۱۴، شماره ۵ - ( دو ماهنامه آذر و دی ۱۳۹۰ )
چکیده
زمینه و هدف: اثر تمرین کوتاه مدت و بلند مدت بر شاخص مقاومت به انسولین ممکن است با یک یا چند عامل از جمله تغییرات ریخت شناسی و هورمونی مرتبط باشد. هدف این مطالعه تعیین اثر یک جلسه فعالیت مقاومتی بر سطوح آدیپونکتین و شاخص مقاومت به انسولین تا ۲۴ ساعت پس از فعالیت است.
مواد و روش ها: این پژوهش تجربی قبل و بعد بر روی ۱۰ مرد (۴/۱±۲۳ سال) سالم داوطلب (بدون سابقه فعالیت ورزشی منظم، تغییر در وزن بدن بیشتر از ۲ کیلوگرم، بیماری خاص و مصرف سیگار برای حداقل ۶ ماه گذشته) و توده بدنی نرمال انجام شد، که در یک جلسه فعالیت مقاومتی (با شدت ۷۰ درصد یک تکرار بیشینه با ۱۰ تکرار در هر حرکت برای سه ست) شرکت کردند. سطوح آدیپونکتین، گلوکز، انسولین و شاخص مقاومت به انسولین قبل و ۲۴ ساعت پس از فعالیت اندازه گیری شد.
یافتهها: تفاوت معنیداری در غلظتهای آدیپونکتین قبل (۹/۱± ۹۸/۶) و بعد (۴/۱± ۰۷/۸ میکرو گرم بر میلی لیتر) و گلوکز قبل (۶/۷±۳/۸۱) و بعد ۴/۶±۷/۸۰ میلی گرم بر میلی لیتر بعد) مشاهده نشد، اما شاخص مقاومت به انسولین قبل (۲۷/۰±۳۴/۱) در برابر بعد (۱۱/۰±۰۶/۱) و غلظت انسولین قبل (۸۸/۰±۶۴/۶) در برابر بعد (۴۳/۰± ۳۷/۵ میکرو یونیت بر میلی لیتر بعد) به طور معنیداری، ۲۴ ساعت پس از پایان فعالیت کاهش یافت(۰۵/۰p<).
نتیجه گیری: بر اساس نتایج این مطالعه پیشنهاد میشود حتی یک جلسه فعالیت مقاومتی بدون تغییر معنیدار در سطح آدیپونکتین میتواند اثر مثبتی بر شاخصهای غلظت گلوکز خون در مردان غیر فعال داشته باشد.
نفیسه گازرانی، فاطمه ناهیدی، پارسا یوسفی، علیرضا ابدی،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( دوماهنامه فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۱ )
چکیده
زمینه و هدف: کولیک دوران شیرخوارگی یک سندرم رفتاری است که به صورت گریههای شدید و بدون علت در شیرخواران سالم زیر سه ماه دیده میشود. این مطالعه با هدف مقایسه تاثیر ماساژ و تکان دادن شیرخوار بر دفعات و مدت زمان گریه شیرخواران کولیکی انجام شده است.
مواد و روشها: مطالعه حاضر به روش کارآزمایی بالینی بر روی ۱۰۰ شیرخوار ۱۲-۱ هفته که به علت کوکیک دوران شیرخوارگی به بیمارستان امیرکبیر اراک در سال ۱۳۸۹ مراجعه کرده بودند انجام شد. نمونهها به روش تصادفی به دو گروه ماساژ و تکان تقسیم شدند. در گروه ماساژ از مادران خواسته شد در مدت یک هفته، سه بار در روز شیرخوار خود را ماساژ دهند. در گروه تکان از مادران خواسته شد طی یک هفته در هر روز طی علایم کولیک شیرخوار را تکان دهند اطلاعات مورد نیاز در یک چک لیست توسط مادر ثبت شد و دادهها توسط نرم افزار SPSS تحلیل شد.
یافتهها: دفعات و مدت زمان گریه شیرخوار در گروه ماساژ به ترتیب در اولین روز ۳۴/۸ دفعه و۱۲/۴ ساعت و در آخرین روز مداخله ۲۶/۴ دفعه و ۳۲/۱ ساعت در شبانه روز بود. این مقدار در گروه تکان به ترتیب در اولین روز ۵۰/۷ و ۴۲/۲ و در آخرین روز ۹۴/۶ دفعه و ۱۴/۲ ساعت در شبانه روز رسید. میانگین دفعات و مدت زمان گریه شیرخوار در گروه ماساژ به صورت معنیداری بیشتر از گروه تکان بود(۰۰۱/۰>p).
نتیجه گیری: ماساژ میتواند باعث کاهش علایم کولیک شیرخوار شده و در ایجاد ارتباط بهتر مادر و شیرخوار و آرامش مادر و شیرخوار موثر باشد.
عابدین ثقفی پور، یاور راثی، محمدرضا عبایی، محمدعلی عشاقی، محمدرضا یعقوبی ارشادی، مهدی محبعلی، هما حجاران، رضا مصطفوی،
دوره ۱۵، شماره ۶ - ( ماهنامه آبان ۱۳۹۱ )
چکیده
زمینه و هدف: لیشمانیوز جلدی یک معضل مهم بهداشتی در بسیاری از مناطق ایران به شمار میرود. این بیماری به طور عمده در استان قم از بخش مرکزی شامل دهستانهای قنوات و قمرود گزارش میشود. این مطالعه با هدف تعیین هویت نوع انگل در انسان و جوندگان به منظور شناسایی سیمای اپیدمیولوژیک بیماری و ارائه برنامه کنترل در سال ۱۳۸۹ انجام شده است. مواد و روشها: در این مطالعه مقطعی، گسترش میکروسکوپی ۴۵ نمونه انسانی و ۳۰ نمونه جونده صید شده از مجاورت روستاهای انتخابی از دهستانهای قمرود و قنوات واقع در بخش مرکزی استان قم مورد آزمایش قرار گرفت که ۱۵ مورد انسانی و ۱ مورد جونده اسمیر مثبت داشتند. سپس DNA انگل از روی لامها، استخراج و با استفاده از پرایمرهای اختصاصی لیشمانیا جهت تکثیر قطعه ITS۱ با روش PCR آزمایش شدند و محصولات PCR تحت هضم آنزیمی (HaeIII) قرار گرفت. یافتهها: در مجموع ۱۵ نمونه انسانی و ۱ نمونه از جونده گونه مریونس لیبیکوس، مورد آزمایش PCR-RFLP قرار گرفتند. پس از الکتروفورز محصولات واکنش مشخص گردید که انگل موجود در لامهای انسانی و جونده مریونس لیبیکوس، لیشمانیا ماژور (عامل بیماری لیشمانیوز جلدی روستایی) میباشد. نتیجهگیری: با توجه به نتایج به دست آمده روش مولکولی PCR-RFLP روشی مناسب جهت تعیین گونه انگل لیشمانیا در لامهای رنگ آمیزی شده با گیمسا که از انسان و مخزن حیوانی گرفته شده، میباشد و از مزایای این روش این است که بدون انجام تعیین توالی ژنها، تشخیص گونههای انگل لیشمانیای مولد بیماری امکان پذیر خواهد بود. ضمن این که تکنیک PCR-RFLP روشی با حساسیت و ویژگی بالا بوده و میتواند در طی ۲۴ ساعت علاوه بر تشخیص لیشمانیوز، نوع گونه انگل را تعیین هویت نماید.
ذات اله عاصمی، اشرف خرمی راد، محسن تقیزاده، زهرا عابدینی، علی اکبر رشیدی،
دوره ۱۵، شماره ۶ - ( ماهنامه آبان ۱۳۹۱ )
چکیده
زمینه و هدف: سوء تغذیه پروتئین- انرژی به عنوان یک مشکل بهداشتی در کشورهای در حال توسعه، در نتیجه کم غذایی ناشی از فقر محسوب میشود. این مطالعه با هدف مقایسه کیفیت پروتئینی دو نمونه غذای صنعتی کودک شامل سرلاک (بر پایه شیر خشک، گندم و موز حاوی باکتری پروبیوتیک بیفیدوباکتریوم لاکتیس) و غنچه (بر پایه شیر خشک، گندم و عسل) در موشهای صحرایی انجام گرفت. مواد و روشها: این مطالعه تجربی بر روی ۶۴ موش صحرائی ۲۳ روزه در گروههای ۸ تایی تحت ۸ رژیم غذایی شامل: ۲ رژیم تست (سرلاک حاوی پروبیوتیک بیفیدوباکتریوم لاکتیس و غنچه)، یک رژیم استاندارد (کازئین) و یک رژیم پایه (بدون پروتئین) برای مطالعه قابلیت حقیقی هضم پروتئین و قابلیت هضم ظاهری و ۲ رژیم تست، یک رژیم استاندارد و یک رژیم پایه برای مطالعه نسبت خالص پروتئین، نسبت کارآیی پروتئین و نسبت کارآیی غذا انجام شد. یافتهها: میزان قابلیت حقیقی هضم پروتئین برای پروتئینهای کازئین، سرلاک و غنچه به ترتیب ۷۷/۹۳، ۲۳/۸۴ و ۸۲/۸۹ بود و نتایج بین گروهها معنیدار بود(۰۰۱/۰p<). میزان نسبت خالص پروتئین برای پروتئینهای کازئین، سرلاک و غنچه به ترتیب ۳۸/۴، ۱/۴ و ۱۷/۳ بود و نتایج بین گروهها معنیدار بود(۰۰۹/۰=p). نسبت کارآیی پروتئین برای پروتئینهای کازئین، سرلاک و غنچه به ترتیب ۰۵/۳، ۵۹/۲ و ۰۱/۲ بود و نتایج بین گروهها معنیدار بود(۰۰۱/۰p<). نتیجهگیری: یافتهها نشان داد که ارزش پروتئینی سرلاک حاوی بیفیدوباکتریوم لاکتیس در مقایسه با غنچه بالاتر می باشد.
علیرضا قربانی بیرگانی، پروین عابدی، کوروش زارع، سعید اسدپور،
دوره ۱۵، شماره ۸ - ( ماهتامه دی ۱۳۹۱ )
چکیده
زمینه و هدف: پسوریازیس یک بیماری مزمن شایع پوست میباشد که معمولا به صورت لکههای سفید رنگ و نقرهای روی پوست ظاهر میشود. هدف از این مطالعه بررسی اثر داروی بربرین بر روی بیماران پسوریازیس میباشد. مواد و روش ها: این مطالعه به روش کارآزمایی بالینی دوسوکور بر روی ۶۰ بیمار مبتلا به پسوریازیس مراجعه کننده به بیمارستان امام خمینی اهواز از مرداد تا دی ۱۳۹۰ انجام گردید. بیماران به طور تصادفی به دو گروه ۳۰ نفری تقسیم شدند. یک گروه بربرین و گروه دیگر دارونما را به مدت ۶ ماه روزانه دو بار در محل ضایعات استفاده کردند. میزان شدت ضایعات بیماران در ۷ نوبت از طریق مقیاس Psoriasis Area Scoring Index ارزیابی گردید. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از SPSS و روشهای آماری تحلیل واریانس با اندازهگیریهای مکرر و مجذور کای استفاده شد. یافتهها: پس از ۶ ماه درمان، میزان شدت ضایعات در گروه دریافت کننده کرم بربرین در مقایسه با گروه دارونما کاهش چشمگیری نشان داد. به طوری که میانگین نمره PASI گروه بربرین از ۹۹/۳ به ۱۱/۲ و در گروه دارونما از ۹۸/۳ به ۷۱/۳ کاهش یافت. اختلاف میانگین نمره PASI قبل از دریافت تا ماه سوم در بربرین و دارونما معنیدار نبود ولی در طول ماههای چهارم تا ششم معنیدار بود(۰۱۳/۰=p). نتیجهگیری: کرم بربرین در کاهش ضایعات پوستی بیماران پسوریازیس موثرتر از دارونما بود. بنابراین توصیه میشود که از داروهای با پایه گیاهی مثل بربرین در کنار داروهای اصلی بیماران بیشتر استفاده گردد.
میترا تدین نجف آبادی، زهرا شالیکار، پروین عابدی، زهرا بامشاد،
دوره ۱۶، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۲ )
چکیده
زمینه و هدف: افسردگی یکی از شایعترین مشکلات زنان در دوران یائسگی است. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر اسیدهای چرب امگا ۳ بر افسردگی زنان یائسه که به درمانگاه شماره ۱ شرق شهر اهواز در سال ۱۳۸۹ مراجعه کردهاند طراحی شده است.
مواد و روشها: این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی دو سو کور بر روی ۷۰ خانم یائسه که دچار افسردگی بودند، انجام گرفت. تست افسردگی همیلتون بر روی زنان یائسه انجام و نمونههایی که شرایط ورود به مطالعه را داشته، وارد مطالعه شدند، سپس نمونهها به صورت تصادفی به دو گروه دریافت کننده ۲ گرم کپسول امگا ۳ (۳۵ نفر) و ۲ گرم پلاسبو (۳۵ نفر) تقسیم گردیدند. پس از ۸ هفته دادهها جمعآوری و آنالیز آماری بر روی ۶۵ نمونه با استفاده از نرم افزارSPSS نسخه ۱۷ و آزمونهای آماری مجذور کای، تی مستقل و تحلیل واریانس یک طرفه با اندازهگیری مکرر انجام شد.
یافتهها: میانگین افسردگی در گروه مداخله، قبل از درمان ۲۳/۲±۳۶/۱۳ بود که بعد از درمان به ۷۱/۳±۷۲/۸ کاهش یافت (۰۰۱/۰>p) و در گروه کنترل نیز، میانگین افسردگی قبل از درمان ۰۴/۲± ۲۵/۱۳ بود که به ۹۳/۲± ۷۸/۱۱ کاهش یافت که این تغییر در گروه کنترل در حد معنیداری آماری نبود (۰۵/۰<p). مقایسه بین گروهی نمره افسردگی تفاوت آماری معنیداری را بین دو گروه پس از مداخله نشان نداد(۰۸/۰=p).
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای پژوهش، کپسولهای امگا ۳، دو گرم در روز به مدت ۸ هفته سبب کاهش میزان افسردگی پس از یائسگی میگردد. اما در این مطالعه بین دو گروه تفاوت آماری معنیداری مشاهده نشد. برای مشاهده اثر بیشتر احتمالا نیاز به یک مطالعه با مدت زمان بیشتری میباشد.
نسیبه شریفی، شهناز نجار، پروین عابدی،
دوره ۱۷، شماره ۸ - ( آبان ۱۳۹۳ )
چکیده
زمینه و هدف: متوسط سن منارک به علت تنوع منطقهای از کشوری به کشور دیگر متفاوت است و فاکتورهای متعددی مانند فاکتورهای محیطی و ژنتیک بر روی زمان شروع منارک تاثیر میگذارد. این مطالعه با هدف بررسی ارتباط تغذیه و فعالیت فیزیکی با سن منارک در دختران شهر اهواز انجام گردید.
مواد و روشها: مطالعه حاضر یک مطالعه مقطعی است که بر روی ۱۲۴۹ دختر سن ۱۵-۸ ساله که دارای شرایط ورود به مطالعه بودند در سال ۹۲-۹۱ انجام شد. نمونهگیری به صورت خوشهای و تصادفی از ۴ ناحیه شهر اهواز، ۱۶ مدرسه مقاطع ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان انتخاب شدند. روش گردآوری اطلاعات بر پایه مصاحبه و تکمیل پرسشنامه (پرسشنامه بسامد غذایی و فعالیت فیزیکی) بود. پس از جمعآوری اطلاعات دادهها کد گذاری شده و با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ۱۹ و آمار توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: میانگین سن منارک در دختران شهر اهواز ۰۷/۱±۸۶/۱۱ سال بود. سن منارک با تغذیه و فعالیت فیزیکی ارتباط نداشت(۰۵/۰<p).
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای این مطالعه، بین تغذیه و فعالیت فیزیکی با سن منارک ارتباط معنیداری مشاهده نشد.
بهناز سادات عابدی، زهره کیانی، شهربانو پرچمی، مرتضی هاشم زاده چالشتری، عباس دوستی،
دوره ۱۸، شماره ۵ - ( مرداد ۱۳۹۴ )
چکیده
زمینه و هدف: کاردیومایوپاتی هایپرتروفیک (HCM) مجموعهای متنوع از بیماریهای قلبی با توارث آتوزومی غالب است که ۲/۰ درصد از جمعیت جهان را تحت تأثیر قرار داده و شایعترین علت مرگ قلبی ناگهانی در جوانان زیر ۳۵ سال میباشد. حدود ۴۰ درصد از موارد بیماری مربوط به جهش در ژن MYBPC۳ است. هدف از این مطالعه بررسی جهشهای ژن MYBPC۳ در اگزونهای ۱۵ و ۱۸ بیماران HCM در استان چهارمحال و بختیاری میباشد.
مواد و روشها: در این مطالعه تجربی ۳۰ بیمار مبتلا به HCM انتخاب شدند. DNA به روش استاندارد فنل-کلروفرم استخراج شد، سپس اگزونهای مورد نظر با استفاده از روش PCR تکثیر گردیدند. سپس مراحل SSCP و HA انجام گرفت.
یافتهها: تفاوت آشکاری بین نمونههای کنترل مثبت و سایر نمونهها مشاهده گردید. اما هیچ تفاوتی در اگزونهای مورد بررسی و یا شیفت باندها وجود نداشت.
نتیجهگیری: جهش در اگزونهای ژن MYBPC۳ میتواند باعث بروز HCM شود و احتمالاً تغییر در سایر اگزونها عامل بیماری در این منطقه جغرافیایی است و تغییر در اگزونهای مورد بررسی سهم به سزایی در بیماران مبتلا به HCM ندارد. در هرصورت، لازم است برای رسیدن به نتیجهی بهتر بیماران بیشتری مورد مطالعه قرار گیرند.
بهزاد عابدی، عطااله عباسی، یاشار سرباز، عاطفه گشوارپور،
دوره ۱۹، شماره ۳ - ( خرداد ۱۳۹۵ )
چکیده
زمینه و هدف: ALS یک بیماری عصبی ماهیچهای پیش رونده است که از مهمترین مشخصات آن تخریب نورونهای حرکتی در سیستم عصبی مرکزی و محیطی است. در حال حاضر هیچ روش کلینیکی دقیقی برای تشخیص این بیماری ارائه نشده است. در اغلب موارد افراد دارای ALS به دلیل اختلالات موجود در سیستم عصبی نمیتوانند به صورت عادی راه بروند. به همین دلیل، یکی از روشهای مفید برای تشخیص این بیماری از سایر بیماریهای عصبی و یا تشخیص بیماران مبتلا به ALS از افراد سالم، تحلیل سیگنال حرکتی راه رفتن است.
مواد و روشها: در این مطالعه از دادگان موجود در سایت فیزیونت استفاده شده است. این پایگاه دادهای از ۱۳ بیمار دارای ALS(ALS۱,ALS۲,…,ALS۱۳) به همراه ۱۶ فرد سالم (CO۱,CO۲,…,CO۱۶) تشکیل شده است. افراد بیمار شرکت کننده در این مطالعه هیچگونه سابقه بیماری عصبی دیگری نداشتند و در هنگام راه رفتن از هیچ وسیله کمکی مانند ویلچر استفاده نمیکردند.
یافتهها: در این مطالعه از طیف توان که از ویژگیهای فرکانسی است، برای آشکارسازی تفاوتهای احتمالی سریهای زمانی افراد بیمار و سالم استفاده شد. توان طیف هر دو گروه در فرکانسهای بالا مشابه است، ولی در فرکانسهای پایین، توان طیف در افراد سالم معمولاً کمتر از افراد بیمار است.
نتیجهگیری: شبکه عصبی مصنوعی با بیانگر قدرت تفکیک ۸۳ درصد برای مجموعه دادههای آزمایش در بین افراد سالم و بیمار به کار رفت. به نظر میرسد این الگوریتم روش مناسبی برای جداسازی افراد بیمار و سالم در مراحل اولیه بیماری باشد.
نعیمه اکبری ترکستانی، پلینوس رمضان نژاد، محمدرضا عابدی، بابک عشرتی، عباس نکوبهر، پانته آ رمضان نژاد،
دوره ۱۹، شماره ۱۲ - ( اسفند ماه ۱۳۹۵ ۱۳۹۵ )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: خانواده سلول بنیادی پیکر جامعه است و سلامت آن، تعالی روحی ومعنوی و رشد فکری جامعه را در پی دارد. یکی از مباحث عام جامعه امروز، تقویت پایههای زندگی زناشویی است. بیش از نیمی از مشکلات جنسی که باعث نابودی زندگی و روابط زناشویی میشود، به علت آگاهی ناکافی یا عقاید نادرست در مورد روابط جنسی ایجاد میشود. هدف از انجام این مطالعه بررسی تاثیر مشاوره قبل از ازدواج با رویکرد مبتنی بر پذیرش و تعهد بر عملکرد جنسی زوجین میباشد.
مواد و روشها: مطالعه حاضریک کارآزمایی بالینی میباشد. جمعیت هدف این پژوهش، زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره قبل از ازدواج شهر اصفهان در سال ۱۳۹۴ بودند. نمونهای به حجم ۶۰ زوج انتخاب و وارد مطالعه شدند و سپس به صورت تصادفی در دو گروه مداخله(۳۰ زوج) و کنترل(۳۰ زوج) جای گرفتند. پس از آموزش، پرسشنامه عملکرد جنسی برای دو گروه تکمیل گردید. سپس دادهها از طریق نرم افزار spssنسخه ۲۱ و آزمون من ویتنی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج این مطالعه نشان داد که اختلاف معناداری بین تاثیر مشاوره قبل از ازدواج با رویکرد مبتنی بر پذیرش و تعهد بر روی عملکرد جنسی زوجین نسبت به روش مرسوم مشاوره قبل از ازدواج وجود نداشت(۰۲/۰<p).
نتیجهگیری: نتایج این پژوهش با شرایط مذکور حاکی از عدم تفاوت در عملکرد جنسی زوجین بین مشاوره قبل از ازدواج و رویکرد مبتنی بر پذیرش و تعهد بود. از این رو، نیاز به پژوهشهایی با تعداد نمونه بیشتر و با انتخاب گروه هدفی که بین یک تا پنج سال از ازدواج آنان گذشته باشد، احساس میگردد.
مجتبی خان سوز، بهرام عابدی، مهدی مرادی، عباس مهران پور،
دوره ۱۹، شماره ۱۲ - ( اسفند ماه ۱۳۹۵ ۱۳۹۵ )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: هدف از این مطالعه، بررسی تأثیر حاد مصرف مکمل جدوار بر آنزیمهای آسپارتات آمینوترانسفراز(AST) و آلانین آمینوترانسفراز(ALT) پس از فعالیت فزاینده واماندهساز در مردان هندبالیست بود.
مواد و روشها: در این مطالعه نیمه تجربی که به صورت دو سو کور انجام گرفت، ۱۲ هندبالیست که حداقل ۲ سال در لیگ بازی کرده بودند (با میانگین سن ۴۲/۲۱ سال، قد ۱۸۶ سانتیمتر، وزن ۲۵/۸۳ کیلوگرم و نمایه توده بدن ۰۹/۲۴ کیلوگرم بر مترمربع) به صورت تصادفی به ۲ گروه برابر (۶=n) تقسیم شدند. هر دو گروه پروتکل بیشینه بروس را تا حد واماندگی انجام دادند. قبل(صبح ناشتا) و بلافاصله بعد از انجام پروتکل، نمونههای خونی از ورید ساعد میانی(باسلیک) آزمودنیها جمعآوری و به آزمایشگاه انتقال داده شد. سپس، گروه مکمل روزانه ۳ کپسول ۵۰۰ میلیگرمی جدوار و گروه کنترل روزانه ۳ کپسول ۵۰۰ میلیگرمی مالتودکسترین به مدت هفت روز مصرف کردند. ۲۴ ساعت پس از مصرف آخرین کپسول، آزمودنیها پروتکل بیشینه بروس را تا حد واماندگی انجام دادند و همانند پروتکل اول نمونههای خونی قبل (صبح ناشتا) و بلافاصله بعد از انجام پروتکل جمعآوری شد و به آزمایشگاه انتقال داده شد.
یافتهها: نتایج آزمون تی مستقل و وابسته نشان داد که مصرف هفت روز مکمل جدوار بر مقادیر آسپارتات آمینوترانسفراز (AST) و آلانین آمینوترانسفراز (ALT) تفاوت معناداری ایجاد نکرد(۰۵/۰≤p)، اما مقدار آلانین آمینوترانسفراز در گروه مکمل(mg.dl-۱۸۳/۱۶) نسبت به گروه دارونما( mg.dl-۱۵/۲۰) کاهش یافت. همچنین، مقدار آسپارتات آمینوترانسفراز از( mg.dl-۱۲۸) به ( mg.dl-۱۱۷/۳۵) افزایش داشت، اما این افزایش و کاهش در مقادیر فوق معنادار نبود(۰۵/۰≤p).
نتیجهگیری: به نظر میرسد مصرف حاد مکمل جدوار و یک جلسه فعالیت فزاینده تأثیر معناداری بر مقادیر آسپارتات آمینوترانسفراز و آلانین آمینوترانسفراز در مردان هندبالیست ندارد.
محمد ملکی پویا، بهرام عابدی، محمدرضا پالیزوان، عباس صارمی،
دوره ۲۲، شماره ۳ - ( دو ماهنامه مرداد و شهریور ۱۳۹۸ )
چکیده
زمینه و هدف: شیوع گسترده بیماری انفارکتوس قلبی و افزایش ۳۶ درصدی کل مرگومیرهای ناشی از آن تا سال ۱۳۹۹ و توجه به علل و روشهای درمانی جایگزین بسیار مورد اهمیت است. روشهای متفاوتی در درمان این بیماران وجود دارد که تمرینات استقامتی یکی از آنها است. هدف از این تحقیق بررسی تأثیر ۸ هفته تمرین استقامتی فزاینده بر سطوح تغییرات سرمی فاکتورهای TSP۱ و MMP۱ در موشهای صحرایی مبتلا به میوکارد انفارکتوس بود.
مواد و روشها: در این مطالعه تجربی کنترلشده با گروه شاهد، ۲۰ سر موش صحرایی نژاد ویستار (۸ هفتهای و با وزن ۳۰±۲۳۰ گرم) پس از القای انفارکتوس با ایزوپروترونول (۱۵۰ میلیگرم بر کیلوگرم) بهطور تصادفی به دو گروه تمرین استقامتی فزاینده و شاهد تقسیم شدند. گروه تمرین برای مدت ۸ هفته تحت مداخله برنامۀ تمرین استقامتی فزاینده قرار گرفت (هفتهای ۳ جلسه به مدت ۲۰ تا ۵۰ دقیقه با سرعت ۱۲ تا ۱۸ متر در دقیقه). سپس ۲۴ ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، نمونه خون وریدی جهت ارزیابی غلظت سرمی TSP۱ و MMP۱ جمعآوری و به آزمایشگاه منتقل گردید. برای آنالیز دادهها از آزمون تی مستقل در سطح معنیداری ۰۵/۰>p و نرمافزار گرافپد استفاده شد.
ملاحظات اخلاقی: این مطالعه با کد اخلاق IR.IAU.ARAK.REC,۱۳۹۷.۰۰۷ توسط کمیته اخلاق پژوهشی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اراک به تصویب رسیده است.
یافتهها: نتایج نشان داد تمرین استقامتی موجب افزایش معنیدار (۰۴۸/۰p= ) سطوح سرمی MMP۱ موشهای صحرایی القاشده به انفارکتوس میشود، درحالیکه اثر معنیداری (۰۹۲/۰p=) متعاقب برنامه ورزشی در مقادیر سرمی TSP۱ مشاهده نشد.
نتیجهگیری: نتیجه مطالعه حاضر نشان میدهد تمرین استقامتی فزاینده احتمالاً باعث افزایش MMP۱ در موش صحرایی مبتلا به انفارکتوس میوکارد میشود که میتواند نقش مهمی در فرآیندهای آنژیوژنز و جایگزینی مویرگهای بستهشده داشته باشد.
مریم مرادی، مهلا سالارفرد، زهرا عابدیان، سیدرضا مظلوم، احسان موسی فرخانی،
دوره ۲۳، شماره ۶ - ( بهمن و اسفند ۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: تبعیت بیماران دیابتی از رژیمهای توصیهشده درمانی یکی از مهمترین چالشها در کنترل دیابت است. تبعیت از رژیم غذایی نیز در زنان باردار مبتلا به دیابت بارداری پایین است. عدم پیروی میتواند سبب کاهش اثرات مفید درمانی، علائم و نشانهها، افزایش عوارض یا حتی مرگ شود. بنابراین انجام تحقیقات بیشتر در مورد عوامل تعیینکننده رفتارهای پیروی از رژیمهای درمانی ضروری به نظر میرسد. مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط مشخصات جمعیتشناختی و بارداری با تبعیت از درمان در بیماران مبتلا به دیابت بارداری انجام شد.
مواد و روش ها: این مطالعه توصیفی تحلیلی روی ۲۶۰ نفر از زنان مبتلا به دیابت بارداری تحت درمان با رژیم غذایی مراجعهکننده به مراکز بهداشتیدرمانی و بیمارستانهای امامرضا(ع)، قائم و امالبنین(س) در شهر مشهد انجام شد که به روش نمونهگیری چندمرحلهای تلفیقی انتخاب شدند. دادهها با استفاده از پرسشنامه مشخصات جمعیتشناختی و بارداری و پرسشنامه پژوهشگرساخته تبعیت از رژیم درمانی گردآوری شده و سپس با آزمون رگرسیون خطی چندگانه و توسط نرمافزار SPSS نسخه ۱۶ مورد تحلیل قرار گرفتند.
ملاحظات اخلاقی: این مقاله حاصل بخشی از نتایج طرح تحقیقاتی مصوب در کمیته تحقیقات دانشجویی دانشگاه علومپزشکی مشهد با کد اخلاق IR.MUMS.NURSE.REC,۱۳۹۷.۰۹۱ است.
یافته ها: نمرات تبعیت از رژیم غذایی، پایش قند خون و تبعیت از ورزش اثر معنیدار و مثبتی بر نمره کل تبعیت از درمان داشتند (۰/۰۰۱>P). همچنین سطح تحصیلات افراد (۰/۰۴۴=P)، ناخواسته بودن (۰/۰۰۶=P) یا برنامهریزینشده بودن (۰/۰۲۱=P) حاملگی، اثر مثبت و معنیداری بر نمره کل تبعیت از درمان داشت. زنانی که سابقه دیابت در بستگان درجهیک (۰/۰۱۰=P) و نیز سابقه سقط (۰/۰۲۱=P) داشتند، از نمره کل تبعیت از درمان بالاتری برخوردار بودند.
نتیجه گیری: برخی از مشخصات جمعیتشناختی و بارداری میتوانند در میزان پیروی از رژیم درمانی در زنان مبتلا به دیابت بارداری تأثیرگذار باشند و لازم است مراقبین سلامت به نقش این عوامل در بهبود تبعیت از رژیم درمانی بیماران توجه کنند.