19 نتیجه برای آزاده
عبدالرحیم صادقی، حمیدرضا روضاتی، مینو گلستانی، آزاده مشتاق، مژگان صادقی، زهره ساری،
دوره 4، شماره 2 - ( تابستان 1380 )
چکیده
مسائل ژنتیک یکی از علل مهم عقب ماندگی های ذهنی می باشد. با پیشرفت و توسعه کشورها، معلولیت ناشی از عفونت و سوء تغذیه کاهش یافته و بر سهم علل ژنتیکی افزوده می شود. در این مطالعه پس از تشکیل پرونده برای معلولین، بررسی کروموزومی با روش نوارگذاریG برای آنها انجام شد. از 100 معلول، 66 مورد پسر و 34 مورد دختر بودند. 31 درصد از معلولین نوعی اختلال کروموزومی داشتند. از 23 مورد (درصد) معلول مبتلا به سندرم داون، 21 مورد تریزومی آزاد کروموزوم 21، 1 مورد وضعیت موزائیک کروموزومی و مورد باقیمانده، وضعیت موزائیک کروموزومی همراه جابه جایی روبرتسونین 14/21 داشت. 8 معلول دیگر نیز یک نوع ناهنجاری کروموزومی شامل واژگونی (3 معلول)، تریزومی بخشی (1 معلول)، کروموزوم 22 حلقوی (1 معلول) و شکست در کروموزوم های مختلف (3 معلول) داشتند. این پژوهش به خوبی نشان داد که ناهنجاری های کروموزومی در بین عقب ماندگان ذهنی بسیار شایع است و شایع ترین علت کروموزومی در بین عقب ماندگی ذهنی، تریزومی آزاد کروموزوم 21، عامل سندرم داون است.
محمدرضا رضوانفر، آزاده غفاری،
دوره 4، شماره 4 - ( زمستان 1380 )
چکیده
مقدمه: کتواسیدوز دیابتی(DKA) از عوارض حاد بیماران مبتلا به دیابت وابسته به انسولیم می باشد که عدم درمانه به موقع آن توام با مورتالیتی بالائی خواهد بود.
روش کار: این مطالعه به منظور بررسی در علائم بالینی، یافته های آزمایشگاهی و فاکتورهای مساعد کنندهDKA بیماران دیابتی بستری در بیمارستان حضرت ولی عصر (عج) اراک انجام شد. این مطالعه که از نوع توصیفی و به شکل مقطعی می باشد با روش نمونه گیری پواسن بستری به مدت 2 سال روی 30 بیمار مبتلا به DKA بستری شده در بیمارستان ولیعصر انجام گرفته است .
نتایج: از مجموع بیماران 20% را پسران و 80% را دختران تشکیل می دادند. غالب بیماران (83/3%) از قبل انسولین دریافت می کردند، در حالیکه در 16/6% بیماران، اولین شناسائی آنها به صورتDKA بوده است. شایع ترین عامل بروزDKA در این مطالعه قطع انسولین بوده (50%) و اکثر مواردDKA در دو روز اول قطع انسولین اتفاق افتاده بود. (60%) شایع ترین علامت بالینی در بیماران DKAَ ضعف و بی حالی بود که در 100% بیماران وجود داشت و در درجه بعدی علائم گوارشی و ریوی (تنفس اسیدوتیک) بودند که در 96/6% بیماران مشاهده شد. کاهش سطح هوشیاری نیز در 60% بیماران موقع مراجعه وجود داشت. در 20% بیماران هیپرکالمی و تنها در 3/3% بیماران هیپوکالمی وجود داشت. در هیچ یک از بیماران هیپرناترمی وجود نداشت و هیپوناترمی فقط در یک بیمار وجود داشت.
نتیجه گیری: تلاش در جهت آموزش بیماران و آگاهی دادن در مورد علائم اولیه و شایعDKA نقش مهمی در کاهش مورتالیتی این بیماری خواهد داشت.
حامد ریحانی کرمانی، آزاده حقیری،
دوره 10، شماره 2 - ( فصلنامه 1386 )
چکیده
مقدمه: زخم بستر، یک آسیب بافتی است که به واسطه فشار ایجاد میشود و میتواند پوست، عضله، بافت نرم، غضروف و استخوان را درگیر کند. هدف از این مطالعه تعیین عوامل خطر ایجاد زخم بستر در بیماران آسیب مغزی- نخاعی بستری در بخشهای مراقبتهای ویژه میباشد. روش کار: این مطالعه مقطعی- تحلیلی با نمونهگیری سرشماری بر روی بیماران آسیب نخاعی و مغزی انجام شد. بیماران با استفاده از معیارهای بریدن (درک حسی، رطوبت، حرکت، فعالیت، تغذیه، اصطکاک و سائیدگی) ارزیابی میشدند، به طوری که در بدو پذیرش از نظر وجود زخم بستر معاینه شده و سپس هر 48 ساعت از نظر ایجاد، پیشرفت زخم و عوامل موثر؛ مورد بررسی مجدد قرار می گرفتند. رابطه بین زخم بستر و معیارهای بریدن (به عنوان عامل خطر ایجاد کننده زخم بستر)، نوع تشک مورد استفاده، سن، محل آسیب اولیه (مغز یا ستون فقرات ) و سطح هوشیاری بیمار (براساس معیار کمای گلاسگو ) از طریق آزمونهای تی، کای دو و همچنین رگرسیون لوجیستیک مورد تحلیل آماری قرار گرفت. نتایج: از 198 بیمار مورد مطالعه 7/86 درصد مرد بودند و متوسط سن بیماران 3/19±4/31 بود. میانگین سن مردان و زنان تفاوت معنی داری نداشت . 8/83 درصد بیماران به علت آسیب مغزی و 2/16 درصد بیماران به علت ضایعه ستون مهرهای و نخاعی بستری شده بودند. چهل و پنج (7/22 درصد) بیمار، دچار 67 زخم بستر در 13 موضع متفاوت شدند. شایعترین محل زخم شکاف اینترگلوتئال (3/33 درصد) و سپس ساکروم (9/28 درصد) بود. بررسی معیارهای بریدن به عنوان عوامل ایجاد کننده خطر در دو متغیر کاهش درک حس (3/3 = RR و 3/3=OR) و اختلال حرکت (13/10 = OR و 46/7= RR) تفاوت معنیداری داشت (005/0 p<) لذا به عنوان عامل خطر شناخته شد اما متغیرهای سن، رطوبت، فعالیت، تغذیه و نوع تشک در دو گروه بیماران تفاوت معنیدار نداشت. مدت زمان بستری در بیمارانی که دچار زخم شده بودند از کسانی که زخم نداشتند به طور معنیداری بیشتر بود (00001/0 p<). بیماران ضربه مغزی که در کما به سر میبردند ( GCS هشت یا کمتر) خطر اهمیتدار بیشتری برای زخم بستر داشتند (00001/0=p ، 4/4 = RR و 1/6 = OR) بنابر این به عنوان عامل خطر شناخته شد. نتیجه گیری: نتایج حاصل از این مطالعه نشان میدهد که عوامل خطر بروز زخم بستر در بیماران جراحی مغز و اعصاب و ستون فقرات بستری در بخشهای مراقبتهای ویژه شامل کاهش درک حس، اختلال حرکتی، کاهش سطح هوشیاری و مدت زمان بستری میباشند.
حسین سرمدیان، نادر زرین فر، علی فانی، فاطمه مرجان موسوی، فرشیده دیدگر، محسن خاکی، آزاده محمد باقری، مریم کریمی،
دوره 11، شماره 3 - ( 7-1387 )
چکیده
مقدمه: مترونیدازول عملکرد آنتی باکتریال و ضد انگلی دارد. همچنین در درمان بیماریهای التهابی روده مثل کرون نیز کار برد دارد. اثر مترونیدازول بر روی چربی های خون انسان به صورت کاهش سطح LDL وVLDI و افزایش سطح HDL قابل بررسی میباشد. با توجه به این که چربی خون بالا میتواند منجربه بیماریهای مرگباری همچون بیماری عروق کرونر شود، ضرورت بررسی اثر این دارو روی هایپر لیپیدمی مشخص میشود. روش کار: این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی سه سوکور بر روی 100 نفر داوطلب 65-25 ساله مبتلا به هایپرلیپیدمی و بدون هیچگونه عامل خطر انجام شده است. نمونهها در دو گروه 50 نفری قرارگرفتهاند.گروه اول مترونیدازول را 500 میلیگرم دو بار در روز به مدت ده روز و گروه دوم پلاسبو را با همان دوز دریافت کردهاند. لیپیدهای سرم آنها قبل و بعد از مصرف دارو سنجیده و سپس دادهها با نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل شد. نتایج: میزان کل کلسترول،LDL و تری گلیسرید در گروهی که مترونیدازول دریافت کرده بودند، به طور معنی داری از گروهی که فقط پلاسبو دریافت کرده بودند، کمتر بود و میزان HDL نیز در گروه مصرف کننده مترونیدازول به طور معنیداری بالاتر از گروه دریافت کننده پلاسبو بود. نتیجه گیری: چون تأثیرمترونیدازول درپایین آوردن لیپیدهای مضرخون وافزایش لیپیدمفیدخون قابل توجه و معنیدار است، شاید بتوان از این دارو با این کاربرد استفاده نمود. البته مطالعات وسیع تری به صورت متا آنالیز لازم است تا این اثر به صورت معتبرتر ارائه گردد.
آمنه علائین، آزاده علائین، حوریه علائین،
دوره 14، شماره 4 - ( دو ماهنامه مهر و ابان 1390 )
چکیده
مقدمه: مایکوباکتریوم مارینوم یک مایکوباکتر آتیپیک است که باعث ایجاد عفونت پوستی به نام گرانولوم آکواریوم در افراد شاغل در محیط های مرتبط با آب، به صورت ضایعات قرمزرنگ پاپولوندولار یا پلاک مانند در اندام ها می شود.
مورد: خانم 25 ساله با ندول اریتماتو بدون درد در پشت انگشت چهارم دست چپ از حدود 4 ماه قبل مراجعه نمود که در محل نگهداری ماهی های زینتی در خمین مشغول به کار بود. در معاینه سیستمیک، یافته اختصاصی دیگری نداشت. در آزمایشات به عمل آمده نکته پاتولوژیک یافت نشد. از ضایعه، بیوپسی به عمل آمد که گرانولوم سوپوراتیو گزارش شد ولی رنگ آمیزی PAS و زیل نلسون منفی بود. بیمار با تشخیص گرانولوم آکواریوم تحت درمان با داکسی سایکلین 100 میلی گرم دو بار در روز به مدت دو ماه قرار گرفت و ضایعات بهبودی کامل یافت.
نتیجه گیری: در بیمارانی که سابقه کار در محیط های مرتبط با آب را دارند چنانچه با ضایعه قرمز رنگ پاپولوندولار یا پلاک مانند در اندام ها مراجعه کنند بایستی احتمال گرانولوم آکواریوم ناشی از عفونت با مایکوباکتریوم مارینوم مد نظر قرار گیرد و بیوپسی از ضایعه و کشت انجام شود.
مریم دلفی، مهسا بخیت، مجتبی توکلی، علی نیکخواه، آزاده ساکی،
دوره 16، شماره 1 - ( 1-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: پاسخهای پایدار شنوایی جدیدترین تکنولوژی آستانه یابی نوزادان و کودکان در علم شنوایی شناسی است. هدف از این مطالعه بررسی ارتباط بین آستانههای به دست آمده از آزمونهای پاسخهای پایدار شنوایی و پاسخهای شنیداری ساقه مغز با محرک کلیک است.
مواد و روشها: پژوهش حاضر از نوع مقطعی است. در این مطالعه 32 نوزاد و کودک در محدوده سنی بدو تولد تا 7 سال در دو گروه کم شنوایی متوسط تا شدید و شدید تا عمیق با استفاده از آزمونهای پاسخهای پایدار شنوایی و پاسخهای شنیداری ساقه مغز با محرک کلیک مورد آستانه گیری قرار گرفتند.
یافتهها: ضریب همبستگی در فرکانسهای 500، 1000، 2000 و 4000، میانگین آستانههای 1000و 4000 هرتز و میانگین آستانههای فرکانس 2000 و 4000 هرتز در کم شنوایی متوسط تا شدید بین 90/0-68/0 و در کم شنوایی شدید تا عمیق بین 96/0-79/0 به دست آمد.
نتیجهگیری: آستانههای پاسخهای پایدار شنوایی و پاسخهای شنیداری ساقه مغز کلیک در کلیه فرکانسهای مورد بررسی ارتباط مناسبی دارند. همچنین با افزایش میزان کم شنوایی میزان همبستگی افزایش مییابد.
مهدی هوشمندی، نرگس حسین مردی، مهیار جان احمدی، فرشته معتمدی، آزاده الهی ماهانی، فاطمه السادات آقا میری،
دوره 17، شماره 6 - ( شهریور 1393 )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به افزایش فعالیت نورونهای اورکسینرژیک هیپوتالاموس در اثر مصرف مورفین و ورودیهای فراوان آنها به هیپوکمپ، احتمال میرود که مورفین از طریق سیستم اورکسینرژیک سبب تغییر عملکرد نورونهای CA1 گردد. بنابراین تأثیر مهار گیرنده اورکسینی نوع 1 هیپوکمپ بر پاسخ سیناپسی پایه و شکلپذیری سیناپسی کوتاه مدت در ناحیه CA1 هیپوکمپ موشهای وابسته به مورفین بررسی گردید.
مواد و روشها: این مطالعه از نوع تجربی میباشد. حیوانات مورفین را به میزان 10 میلی گرم بر کیلوگرم هر 12 ساعت به مدت 10 روز دریافت کردند. جهت مهار گیرندههای اورکسینی نوع 1، SB-334867-A آنتاگونیست این گیرندهها (5/0 میکروگرم در 5/0 میکرولیتر) قبل از هر تزریق مورفین در داخل هیپوکمپ تزریق شد. پاسخ سیناپسی پایه و شکلپذیری سیناپسی کوتاه مدت با تکنیک ثبت پتانسیل میدانی بررسی گردید. مسیر Schaffer Collateral تحریک و fEPSP از CA1 ثبت شد. پس از تهیه نمودار Input/output، از تحریکات زوج پالس برای القای شکلپذیری سیناپسی کوتاه مدت استفاده شد.
یافتهها: مصرف مزمن مورفین تأثیری بر پاسخ سیناپسی پایه نداشت(05/0p>). تزریق SB-334867-A در ناحیه CA1 نیز پاسخ سیناپسی پایه در گروه وابسته به مورفین را متأثر نکرد. مورفین سبب افزایش معنیدار شاخص زوج پالس در فاصله بین پالسی 80 میلیثانیه گردید(05/0p<). پیش درمانی با SB-334867-A تأثیری بر افزایش شاخص ناشی از مورفین نداشت(05/0p>).
نتیجهگیری: نتایج پیشنهاد میکند، گیرندههای اورکسینی نوع 1 در وساطت کردن اثر مورفین بر پاسخ سیناپسی پایه و شکلپذیری سیناپسی کوتاه مدت در ناحیه CA1 هیپوکمپ نقشی ندارند.
آزاده نجارزاده، هادی عطارد، حسن مظفری خسروی، علی دهقانی، فواد عسجدی،
دوره 18، شماره 4 - ( تیر 1394 )
چکیده
زمینه و هدف: کوفتگی عضلانی تأخیری پس از اجرای فعالیتهای مقاومتی یا تمرینات برونگرا احتمالاً در اثر آسیب ساختار عضلانی به وجود میآید و تغذیه با ایفای نقش حیاتی در هر دو فرآیند سنتز و تجزیه پروتئین میتواند بر آسیب عضلانی موثر باشد. هدف از این مطالعه، تعیین اثر مصرف یک وعده مکمل گلوتامین بر شاخصهای آسیب عضلانی پس از یک جلسه فعالیت مقاومتی برونگرا بود.
مواد و روشها: 80 مرد داوطلب غیر ورزشکار (سن 2/2±2/22 سال، قد 5±175سانتیمتر، وزن 9±64/71 کیلوگرم، نمایه توده بدن 2/2±2/23 کیلوگرم بر مترمربع و چربی بدن 4/2±5/17 درصد) به صورت تصادفی و دوسوکور به دو گروه مکمل (40=n) (روزانه 1/0 گرم گلوتامین در هر کیلوگرم وزن بدن) و دارونما (40=n) (روزانه 1/0 گرم مالتودکسترین در هر کیلوگرم وزن بدن) تقسیم شدند. کراتینکیناز سرم از طریق روش فتومتریک، درد عضلانی با استفاده از مقیاس استاندارد PAS و همچنین دامنه حرکتی مفصل زانو به وسیله گونیامتر در زمآنهای پیش از آزمون و 24 و 48 ساعت پس از آزمون مقاومتی که شامل حرکت فلکشن زانو بود، اندازهگیری شد.
یافتهها: در هیچ یک از زمآنهای اندازهگیری، مصرف مکمل گلوتامین تفاوت معنیداری در کاهش میزان کراتینکیناز نداشت، اما نسبت به گروه دارونما سبب کاهش میزان درد عضلانی در زمآنهای 24 و 48 ساعت پس از آزمون مقاومتی گردید، از طرفی دامنه حرکتی مفصل زانو در زمان 24 ساعت پس از آزمون به طور معنیدار بهبود یافت.
نتیجهگیری: به نظر میرسد که مکمل یاری گلوتامین از طریقی به جز کاهش شاخصهای آسیب عضلانی سبب بهبود علایم ظاهری گردیده است.
فاطمه سادات سیدآقامیری، نرگس حسین مردی، مهیار جان احمدی، آزاده الهی ماهانی،
دوره 18، شماره 9 - ( آذر 1394 )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به افزایش فعالیت سلولهای گلیای هیپوکمپ در اثر مصرف مزمن مورفین و نقش هیپوکمپ در به خاطر آوری تجربه استفاده از مواد اعتیاد آور، نقش این سلولها را در ایجاد ترجیح مکان شرطی شده در اثر مورفین مورد بررسی قرار دادیم.
مواد و روشها: در این مطالعه تجربی، حیوانات در 4 گروه آزمایشی بررسی شدند. به منظور ایجاد ترجیح مکان شرطی، پس از سازگاری حیوانات با دستگاه ترجیح مکان شرطی شده (CPP) در روز اول، شرطی سازی با تزریق مورفین (5 میلیگرم به ازای هر کیلوگرم) و یا حلال آن (سالین) طی سه روز انجام شد. در روز پنجم، مدت زمان سپری شده در هر بخش قفس CPP و فعالیت حرکتی طی 20 دقیقه ثبت گردید. به منظور بررسی نقش سلولهای گلیای هیپوکمپ در روند ایجاد ترجیح مکانی، این سلولها با تزریق 1 میکرولیتر فلوئوروسیترات 1 نانومول قبل از هر تزریق مورفین، به صورت دو طرفه در داخل هیپوکمپ مهار شدند. آزمون ترجیح مکانی در این گروه و همچنین در گروه دریافت کننده حلال فلوئوروسیترات (بافر فسفات سالین)، قبل از تزریق مورفین انجام گردید.
یافتهها: پیش درمانی با فلوئوروسیترات سبب کاهش اکتساب ترجیح مکان شرطی شده در اثر مورفین گردید. به طوری که کاهش معنیداری (01/0p<، آزمون تی تست غیر زوجی) در نمره شرطی شدن که این گروه (8=n) در مقایسه با گروه دریافت کننده مورفین (9=n) مشاهده شد. تزریق مورفین و نیز پیش درمانی با فلوئوروسیترات بر فعالیت حرکتی حیوان تأثیری نداشت (05/0 p>آزمون، آنووا).
نتیجهگیری: نتایج نشان داد که سلولهای گلیای هیپوکمپ در ایجاد ترجیح مکانی شرطی شده ناشی از مورفین دخیل میباشند.
حسینعلی عبدالرزاقی، آزاده ریاحی،
دوره 19، شماره 4 - ( تیر 1395 )
چکیده
زمینه و هدف: این مقاله به گزارش یک مورد نقص بافتی پاشنه به دنبال برداشتن تومور ملانوم پاشنه اشاره دارد.
معرفی بیمار: بیمار، آقای 60 ساله با زخم پاشنه که در بیوپسی ملانوم بدخیم گزارش شده بود، تحت اکسیزیون با مارژین مناسب قرار گرفت.
مواد و روشها: برای پوشش نقص بافتی حاصله که حتی ممکن است تاندون آشیل یا استخوان پاشنه در معرض دید باشد بایستی از فلاپ استفاده شود. به نظر میرسد استفاده از گرافت در این مورد مناسب نباشد، چون در تماس مداوم با کفش دچار زخم مزمن میشود. از بین فلاپها میتوان هم از سورال فلاپ استفاده کرد و هم از فلاپ مدیال پلانتار که در این زمینه فلاپ مدیال پلانتار را به کار گرفتیم. مزیت این فلاپ حس دار بودن آن و حجم کمتر فلاپ میباشد.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج، کاربرد این نوع فلاپ به عنوان روشی کارآمد در بازسازی پاشنه به ویژه به دنبال اکسیزیون ملانوما توصیه میگردد.
آزاده ریاحی، سمیرا یزدانی قادیلایی، مینو کلانتری، نسرین جلیلی، حمید دالوند،
دوره 19، شماره 5 - ( مرداد 1395 )
چکیده
زمینه و هدف: تعیین میزان توانایی کودکان فلج مغزی توسط سازمانهایی همچون بهزیستی، نقش مهمی را در برنامهریزی درمان و ارائه خدمات حمایتی بازی میکند. سیستم طبقهبندی توانایی دستی، قسمتی از این مهم را به انجام میرساند. در استان مازندران، پیشبینی توانایی دستی به صورت شهودی و بدون ابزار صورت میگیرد. پژوهش حاضر با هدف بررسی همخوانی پیشبینی کاردرمانگران از عملکرد دستی آتی مبتلایان به فلج مغزی با مقیاس MACS انجام شد.
مواد و روشها: مطالعه حاضر از نوع مقطعی است و جامعه مورد بررسی آن شامل 12 کاردرمانگر شاغل در مراکز توانبخشی تحت نظارت اداره بهزیستی استان مازندران میباشد. در ابتدا کاردرمانگران توانایی دستی 100 فرد مبتلا به فلج مغزی را براساس پیشبینی خود به پنج سطح طبقهبندی نمودند. محقق در مرحله بعد، تمامی این افراد را بر اساس مقیاس MACS طبقهبندی نمود. در انتها میزان همخوانی پیشبینی درمانگر و محقق مورد تحلیل آماری قرار گرفت.
یافتهها: ضریب کاپای وزنی مقیاس MACS با سطح معنیداری 001/0>p در سطح یک 671/0 و در سطح پنج 747/0 بود که هر دو بیانگر میزان توافق خوبی بودند. این ضریب در سطح سه و چهار به ترتیب 471/0 و 444/0 بود که نشان دهنده توافق نسبتاً خوبی بود. ضرب کاپای وزنی در سطح دو نیز برابر با 358/0 و نشان دهنده توافق کم بود.
نتیجه گیری: با وجود همخوانی بین پیشبینی درمانگر و محقق، مقیاس MACS به عنوان ابزاری مفید در طبقهبندی میزان توانایی دستی کودکان فلج مغزی و پیشبینی نیاز یا عدم نیاز آنان به وسایل کمکی و تطابقی توسط کاردرمان گران در مراکز توانبخشی و ادرارات بهزیستی مورد استفاده قرار می گیرد.
فرهاد فاتحی، آزاده ریاحی، رحمت اله مرادزاده، حمید دالوند، لیلا دهقان،
دوره 19، شماره 10 - ( دی ماه 1395 1395 )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به اهمیت نقش والدین در زندگی کودک، عدم تعادل در نقشهای والدین میتواند منجر به آسیبهای جدی روحی، عاطفی و فیزیکی در کودک شود. هدف از انجام این مطالعه، تعیین نحوه انجام وظایف نقش والدینی در والدین کودکان معلول (ذهنی- جسمی) کمتر از 7 سال در شهر اراک در سال 1395 میباشد.
مواد و روشها: در این پژوهش، پرسشنامه ارزیابی نقش والدینی برای والدین 120 کودک دارای معلولیت تکمیل گردید. تأثیر ویژگیهای دموگرافیک بر نحوه انجام وظایف نقش والدینی بررسی گردید.
یافتهها: بر اساس تحلیل اطلاعات جمعآوری شده و ضریب همبستگی پیرسون برای ارتباط نقش والدینی و عوامل دیگر به این نتیجه رسیدیم که نقش والدینی با سن کودک دارای ارتباط معنیداری نبود، ولی در مورد سن مادر تفاوت معنیداری را نشان داد که ضریب همبستگی آن مقدار 182/0- بود که بیانگر ارتباط معکوس بین نقش والدینی و سن مادر در کودکان معلول است. همچنین در نحوه انجام وظایف بر حسب جنس کودک تفاوت معنیداری مشاهده نشد. بین سابقه تشنج و نمره انجام وظایف نقش والدینی رابطه معناداری به دست نیامد. وضعیت اقتصادی نیز بیتأثیر بود.
نتیجهگیری: عدم توازن در نحوه انجام وظایف نقش والدینی در چهار حیطه مراقبتهای اولیه، آموزش و تربیت، اوقات فراغت و ارتقای سطح شناختی نشان داد که وجود کودک معلول بر حیطههای مختلف تاثیری منفی داشت، بدین صورت که پرداختن بیشتر به یکی از حیطهها موجب نادیده گرفتن دیگر حیطهها شد. نمره کل انجام وظایف نقش والدینی تأییدی بر تأثیر منفی وجود کودک معلول در اجرای کارآمد این وظایف بود.
نسترن زمانی، آزاده اسکندری،
دوره 20، شماره 11 - ( بهمن ماه 1396 1396 )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: اضطراب و افسردگی از حالتهای روانشناختی و فیزیولوژیکی هستند که با تغییرات بدنی، هیجانی و رفتاری شناسایی می شوند. با توجه به مطالعات انجام شده، شواهدی مبنی بر تأثیر دوکوزاهگزانوئیک اسید (DHA) در تنظیم شرایط احساسی، حرکتی و عملکردهای شناختی در انسان و حیوانات وجود دارد. در این مطالعه، اثر DHA با مقدار 5/2 میلیگرم بر کیلوگرم بر رفتارهای اضطرابی و افسردگی در موش سوری نر بالغ مورد بررسی قرار گرفت.
مواد و روشها: در این مطالعه تجربی، 42 سر موش سوری نر بالغ به طور تصادفی به 6 گروه 7 تایی تقسیم شدند. حیوانات مورد مطالعه به گروه های کنترل، حلال، (تزریق داخل صفاقی روغن کنجد به مدت 14 روز) و تحت درمان با DHA، (تزریق داخل صفاقی DHA با مقدار 5/2 میلیگرم بر کیلوگرم به مدت 1، 3، 5 و 14 روز) تقسیم شدند و سپس با استفاده از دستگاه ماز بعلاوهای شکل مرتفع و آزمون شنای اجباری از نظر رفتارهای اضطرابی و افسردگی مورد بررسی قرار گرفتند.
یافتهها: نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که دوکوزاهگزانوئیک اسید در روزهای 1، 3 و 5 اثر معنیداری بر رفتار اضطرابی نداشت (05/0˃ p)، اما تیمار 14 روز دوکوزاهگزانوئیک اسید منجر به کاهش زمان بیحرکتی در آزمون شنای اجباری گردید (05/0˂ p).
نتیجهگیری: با توجه به نتایج به دست آمده میتوان گفت دوکوزاهگزانوئیک اسید در دوز 5/2 میلیگرم بر کیلوگرم تأثیری بر رفتارهای اضطرابی جوندگان ندارد، ولی منجر به کاهش رفتارهای افسردگی می گردد.
آزاده ریاحی، مهدی رصافیانی، سمیرا یزدانی، رحمت الله مرادزاده،
دوره 20، شماره 11 - ( بهمن ماه 1396 1396 )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: نیاز انسان به غذا یکی از احتیاجات ذاتی یا فیزیولوژیک است که در کنار توانایی خوردن و آشامیدن، مهمترین عامل سلامتی، بقای زندگی و طول عمر می باشد. کودکان فلج مغزی به علت وجود نقایص همراه این بیماری، دچار ناهماهنگی های شدید در مکانیسم تغذیهای و ایجاد شرایط سلامتی نابسامان و حتی مخاطرهآمیز برای زندگی می شوند. به دلیل اهمیت سیستم طبقه بندی توانایی خوردن و آشامیدن ((EDACS در تحقیق و درمان کودکان فلج مغزی، هدف این مطالعه تعیین ویژگی های روان سنجی نسخه فارسی این سیستم می باشد.
مواد و روشها: جهت فارسی سازی و تعیین روایی و پایایی نسخه فارسی EDACS ، بعد از انجام مراحل ترجمه و ترجمه بالعکس، روایی صوری، روایی محتوایی و در نهایت پایایی تکرار آزمون برای والدین و درمانگران با استفاده از ضریب همبستگی درون خوشه ای (ICC) مورد ارزیابی قرار گرفتند. 130 کودک فلج مغزی 36 تا 240 ماه با میانگین سنی 35/52 بر حسب ماه و انحراف معیار 96/33 ( 57 دختر و 73 پسر با انواع مختلف فلج مغزی) مورد بررسی قرار گرفتند.
یافتهها: پایایی اندازه ها با روش ICC در کلیه شاخص های پایایی آزمون بازآزمون و پایایی بین ارزیابان خیلی خوب و معنادار بود. در بررسی پایایی تکرار آزمون، ICC در مورد والدین و کاردرمانگران (98/0) و برای گفتاردرمانگران (99/0) بالای 9/0 به دست آمد که هر دو بیانگر میزان همبستگی بالا بودند.
نتیجه گیری: نسخه فارسی مقیاس EDACS از روایی صوری و محتوایی و پایایی تکرار آزمون کافی برخوردار است و می توان از آن به عنوان ابزاری مفید و کاربردی در طبقه بندی توانایی خوردن و آشامیدن کودکان فلج مغزی استفاده نمود.
آزاده آگاهی، غلامعلی حمیدی، محمود سلامی، اعظم علی نقیپور، رضا دانشور کاخکی، مسعود سهیلی،
دوره 20، شماره 12 - ( اسفندماه 1396 1396 )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: بیماری آلزایمر، شایع ترین اختلال نورودژنراتیو است. هدف از این مطالعه بررسی تأثیر پروبیوتیک بر عملکرد شناختی بیماران آلزایمری بود.
مواد و روش ها: این مطالعه کارآزمایی بالینی بر روی 48 بیمار آلزایمری انجام شده است. بیماران به طور تصادفی به دو گروه( 23 نفر در گروه کنترل و 25 نفر در گروه پروبیوتیک) تقسیم شدندکه تحت درمان با کپسولهای 500 میلیگرم مالتودکسترین در گروه کنترل و مکمل پروبیوتیکی در گروه پروبیوتیک برای 12 هفته قرار گرفتند. امتیاز آزمون MMSE و TYM از همه بیماران قبل و بعد از درمان ثبت شد.
یافته ها: پس از 12 هفته مداخله، امتیاز آزمون MMSE و TYM بیماران دچار درجات خفیف آلزایمر در گروه پروبیوتیک در مقایسه با گروه کنترل افزایش یافت(0001/0 > p).
نتیجه گیری: نتایج نشان دهنده آن است که مصرف پروبیوتیک، دارای اثرات مثبت بر عملکرد شناختی در درجات خفیف بیماری آلزایمر بوده است.
آزاده صفری، مهدی مرادی، مجتبی خانسوز،
دوره 23، شماره 2 - ( خرداد و تیر 1399 )
چکیده
زمینه و هدف: هدف از این مطالعه، بررسی تأثیر هشت هفته تمرین ایروبیک و مصرف دوغ کفیر بر شاخصهای آنتروپومتریک، نیمرخ لیپید پلاسما و فشار خون در زنان غیرورزشکار و دارای اضافه وزن بود.
مواد و روش ها: این مطالعه نیمهتجربی است و آزمودنیها تعداد 32 نفر زن غیرورزشکار دارای اضافه وزن شهر اراک بودند. میانگین سنی آنها 8/58±33/94 سال، قد 0/05±1/59 سانتی متر ، وزن 6/88±70/715 کیلوگرم و شاخص توده بدن 50150±327/35 کیلوگرم بر متر مربع بود که به صورت داوطلبانه انتخاب و به صورت کاملاً تصادفی به چهار گروه 8 نفره (گروه کنترل، گروه تمرین، گروه تمرین-دوغ کفیر و گروه دوغ کفیر) تقسیم شدند. گروه کنترل برنامه غذایی معمولی و بدون تمرین داشتند؛ گروه مکمل 8 هفته و روزانه 3 وعده و هر وعده به میزان 100 میلیلیتر از دوغ کفیر استفاده کردند؛ گروه تمرین ایروبیک به مدت 8 هفته و هر هفته سه جلسه و هر جلسه 50 دقیقه تمرین کردند؛ گروه تمرین-مکمل نیز هر دو پروتکل تمرین و مکمل را انجام دادند. در ابتدا و انتهای دوره اندازهگیریهای متغیرهای خونی و آنتروپومتریک انجام شد. از آزمون t نمونههای زوجی برای بررسی تغییرات درونگروهی و از آزمون انوا یکطرفه برای بررسی تغییرات بین گروهی استفاده شد. کلیه آزمونهای آماری در سطح معناداری (p<0/05) اجرا شد.
ملاحظات اخلاقی: این مطالعه با کد اخلاق 1398.010.IR.QOM.REC در کمیته اخلاق پژوهش دانشگاه قم به ثبت رسید.
یافته ها: ترکیب مکمل دوغ کفیر و تمرین ایروبیک باعث کاهش معنادار میانگین فشارخون (0/003=P) و BMI (0/03=P) شد، ولی بر کلسترول تام (0/27=P)، تریگلیسرید (10/16=P)، HDL (0/61=P)، LDL (0/30=P) و نسبت دور کمر به باسن (0/24=P) تأثیر معناداری نداشت.
نتیجه گیری: زنان دارای اضافه وزن برای کاهش هایپرتنسیون و BMI میتوانند از اثرات مفید تمرینات ایروبیک به همراه مصرف مکمل دوغ کفیر بهرهمند شوند و برای تشخیص اثر تمرین ایروبیک و مکمل کفیر بر کلسترول تام سرمی، تریگلیسرید، HDL، LDL و WHR به تحقیقات بیشتری نیاز است.
سیده سارا آزاده، هدی کشمیری نقاب،
دوره 24، شماره 5 - ( آذر و دی 1400 )
چکیده
در دسامبر 2019 نوعی جدید از کروناویروس به نام Covid-19 در شهر ووهان چین به عنوان عامل جدید ذاتالریه شناخته شد. این ویروس پاندمیک از یک نوع غذای دریایی به انسان سرایت کرد که توانست در مدتزمان کمی بین انسانها شیوع چشمگیری داشته باشد. علائم بالینی کروناویروسها شامل تب به همراه تعرق شدید، سرفه، التهاب ریه و همچنین ضعف سیستم ایمنی بدن است که موارد حاد باعث مرگ بیمار میشود. یکی از مهمترین گیرندههای کروناویروس در سلول میزبان آنزیم مبدل آنژیوتانسین 2 است. طی مهار آنزیم مبدل آنژیوتانسین 2 روند بهبودی بیمار افزایش مییابد. از این رو تجویز داروهای مهارکننده این آنزیم میتواند در بهبودی بیمار مبتلا به کروناویروس مؤثر باشد. فلاونوئیدها یکی از مهارکنندههای آنزیم مبدل آنژیوتانسین هستند که در میوه و سبزیجات بهوفور یافت میشوند. فیستین، یکی از انواع فلاونوئیدهای شناختهشده در طبیعت است که میتواند به عنوان یک آنتیاکسیدان و عامل ضدالتهابی در درمان کروناویروس از طریق مهار آنزیم مبدل آنژیوتانسین 2 مؤثر واقع شود.
دکتر آزاده خزائی زاده، دکتر افروز نخستین، دکتر مهسا کیانی فر،
دوره 26، شماره 5 - ( آذر و دی 1402 )
چکیده
مقدمه: افت تحصیلی دانشجویان یکی از مشکلات عمده مراکز آموزش عالی کشور است که نه تنها باعث اتلاف وقت و هزینه های جاری این مراکز میشود بلکه باعث ایجاد مسائل و مشکلات روحی- روانی، خانوادگی و اجتماعی برای دانشجویان نیز می گردد. هدف این مطالعه بررسی و تبیین علل مختلف افت تحصیلی در دانشجویان دانشکده دندان پزشکی شهر اراک بود.
روش کار: مطالعه حاضر از نوع توصیفی- تحلیلی میباشد که با مشارکت 120 نفر از دانشجویان داندان پزشکی علوم پزشکی اراک انجام گرفت. نمونه گیری به روش سرشماری بود و تمام دانشجویان دندان پزشکی سال دوم الی پنجم وارد مطالعه شدند. ابزار گردآوری دادههای این مطالعه پرسش نامهای مشتمل بر مشخصات دموگرافیک، سؤالات مرتبط با عوامل مختلف افت تحصیلی در دانشجویان بود. دادهها با استفاده روشهای آماری توصیفی و استنباطی (فراوانی، میانگین، انحراف معیار، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی) در نرم افزار SPSS با نسخه 22 تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: نتایج این مطالعه نشان داد که 33/8 درصد دانشجویان دارای سابقه مشروطی بودند. همچنین نتایج مطالعه نشان داد که از بین عوامل مرتبط با رویداد افت تحصیلی، خصوصیات فردی دانشجو، محیط آموزشی نامناسب، محیط نامناسب خانوادگی و پرداختن به مسائل غیر درسی جزء مهمترین پیش بینی کننده رویداد افت تحصیلی با واریانس تغییر 9/33 درصد در بین دانشجویان بودند.
نتیجه گیری: با توجه به یافتههای این پژوهش مشخص شد که عواملی چون خصوصیات فردی دانشجو، محیط آموزشی نامناسب، محیط نامناسب خانوادگی و پرداختن به مسائل غیر درسی بر روی رویداد افت تحصیلی دانشجویان اثر قابل توجه ای داشته است بنابراین توجه به این عوامل در طراحی و اجرای برنامههای آموزشی دانشگاه میتواند در اجتناب از افت تحصیلی نقش موثری داشته باشد.
داود شمسی، محسن محمدیان ساروی، خلیل علی محمدزاده، آزاده اشرفی،
دوره 28، شماره 2 - ( ذر حال تکمیل 1404 )
چکیده
حکمرانی خوب بهعنوان یکی از مفاهیم اساسی در مدیریت نظامهای سلامت، نقشی کلیدی در ارتقای کارایی، اثربخشی و عدالت در ارائه خدمات بهداشتی و درمانی ایفا میکند. این مفهوم با تأکید بر اصولی همچون شفافیت، پاسخگویی، مشارکت و قانونمندی، بهعنوان چارچوبی برای بهبود سیاستگذاری و مدیریت در نظام سلامت مورد توجه قرار گرفته است.
هدف: این پژوهش به منظور طراحی و ارائه مدل حکمرانی خوب در نظام سلامت با بهرهگیری از رهیافت ترکیبی تحلیل مضمون و روش حداقل مربعات جزئی انجام شده است.
روششناسی: روش تحقیق شامل دو بخش کیفی و کمی بود. در بخش کیفی، جامعه پژوهش مدیران، صاحبنظران حوزه بهداشت و درمان، خبرگان وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی، و صاحبنظران دانشگاهی را شامل میشد. نمونهگیری به روش هدفمند و گلوله برفی انجام شد و ۱۷ نفر تا رسیدن به اشباع نظری انتخاب شدند. در بخش کمی از روش حداقل مربعات جزئی (PLS) برای برازش مدل استفاده شد. جامعه آماری این بخش شامل کلیه کارشناسان و مدیران حوزه بهداشت و درمان ایران بود که بر اساس فرمول کوکران حداقل حجم نمونه ۳۸۴ نفر تعیین گردید.
یافتهها: نتایج تحلیل مضمون دادههای کیفی و برازش مدل پژوهش نشان داد که مدل نهایی حکمرانی خوب در نظام سلامت از هفت بعد اصلی تشکیل شده است: اثربخشی، کارایی، عدالت، شفافیت و پاسخگویی، مشارکت، قانونمندی و رهبری. هر یک از این ابعاد به مؤلفههای خاصی تفکیک شدند که اهمیت هر کدام در تقویت حکمرانی خوب مورد تأیید قرار گرفت.
نتیجهگیری: این مقاله با ارائه مدلی جامع از حکمرانی خوب در نظام سلامت، چارچوبی برای بهبود سیاستگذاری، مدیریت و عملکرد در این حوزه پیشنهاد میکند. مدل ارائهشده میتواند بهعنوان ابزاری برای تصمیمگیریهای استراتژیک و بهبود ساختارهای مدیریتی مورد استفاده قرار گیرد.