مقدمه
به دنبال صنعتی شدن و گرایش به زندگی ماشینی در قرون اخیر، شیوع چاقی در جهان به حدی رسیده است که معیارهای جهانی شدن را پشت سر نهاده است. به طوری که پیشبینی میشود با وجود پیشرفتهای فراوان در درمان بسیاری از بیماریها و افزایش امید به زندگی، چاقی اولین علت کاهش امید در 100 سال آینده خواهد بود [
1]. بر اساس تعریف سازمان بهداشت جهانی، اضافهوزن و چاقی به عنوان تجمع غیرطبیعی یا بیش اندازه چربی در بدن که سلامتی فرد را مختل میکند شناخته میشود. آمارها حاکی از رشد نرخ چاقیاست. به طوری که این رقم همچنان روند رو به رشدی را طی میکند و انتظار میرود تا سال 2030 به 537 میلیون نفر افزایش یابد [
2]. بررسیها نشان میدهد که شیوع و بروز چاقی با سبک زندگی ناسالم و بهخصوص رژیم غذایی نامناسب و بیتحرکی افزایش مییابد. چاقی، دارای عوارض کوتاهمدت و بلندمدت است. کاهش اعتمادبهنفس از جمله عوارض کوتاهمدت و بیماریهای قلبیعروقی، دیابت و برخی سرطانها از عوارض بلندمدت آن است [
3]. اختلال در متابولیسم چربی، اغلب خود را به صورت یک بیماری مزمن به نام چاقی نشان میدهد. اگر شاخص توده بدنی (تقسیم وزن به کیلوگرم بر مجذور قد به متر) مساوی یا بزرگتر از 25 باشد، فرد دچار اضافهوزن است و اگر مساوی یا بزرگتر از 30 باشد، فرد چاق است [
4].
برطرف شدن چاقی نیازمند عادات زندگی مناسب و اصلاح رفتار خوردن و فعالیت جسمی است. اصلاح شیوههای مربوط به عادات زندگی همواره جهت پیشگیری از چاقی در درازمدت تأثیرگذار بوده است. عادات زندگی ناسالم نقش بزرگی در پیدایش این مسئله بهداشت عمومی در جامعه ما دارند [
5]. بنابراین داشتن عادات زندگی نامناسب یکی از عوامل مؤثر در بروز چاقی افراد است. امروزه عادات زندگی در میان مردم کشورهای مختلف دستخوش تغییرات نگرانکنندهای شده است؛ به نظر میرسد تغییر در عادات زندگی افراد چاق مانند استفاده بیشتر از منابع پرکالری نظیر غذاهایی که سریع آماده میشوند و تنقلات از علل تأثیرگذار در چاقی است [
6]. علاوه بر عادات زندگی نامناسب، رفتارهای خوردن آشفته نیز در بروز چاقی میتواند مؤثر باشد. هنوز در مورد عوامل مرتبط با شکلگیری و تداوم نگرانیهای مربوط به وزن و اختلالهای خوردن، خلأهای پژوهشی بسیاری وجود دارد. بر اساس پژوهشهای صورتگرفته تاکنون، عوامل بسیاری در سببشناسی رفتارهای خوردن آشفته نقش دارند [
7]. برخی نظریههای سببشناسی پیشنهاد میکنند که رفتارهای خوردن آشفته وسیلهای هستند تا توجه از یک عاطفه منفی به شیئی عینی (یعنی غذا) منحرف شود. افسردگی، استرس و به طور کلی عواطف منفی، راهاندازهای رفتارهای خوردن آشفته هستند؛ به عنوان مثال پرخوری ممکن است حالات هیجانی ناشی از استرس را کاهش دهد. در حالی که رفتار بیاشتهایی نیز ممکن است، به وسیله افزایش کنترل ادارکشده در حوزه دیگری از زندگی، راهی برای کاهش استرس باشد [
8]. از جمله عواملی که ممکن است خوردن آشفته را توضیح دهد، میتوان به سبک زندگی ارتقادهنده سلامت اشاره کرد. سبک زندگی ارتقادهنده سلامت، الگویی چندبعدی از ادراکات و اعمال آغازشده با انگیزه خود شخص است که به تداوم و تقویت سطح سلامت و خودشکوفایی شخص کمک میکند [
9].
فرد با انتخاب سبک زندگی برای حفظ و ارتقای سلامتی خود و پیشگیری از بیماریها اقدامات و فعالیتهایی را از قبیل رعایت رژیم غذایی مناسب، خواب و فعالیت، ورزش، کنترل وزن بدن، عدم مصرف سیگار و الکل و ایمنسازی در مقابل بیماریها انجام میدهد که این مجموعه سبک زندگی را تشکیل میدهد. سلامتی مستلزم ارتقای سبک زندگی بهداشتی است [
10]. بنابراین در سالهای اخیر، تحولات صورتگرفته در زمینه درمان اختلالات روانشناختی و چاقی، موجب طرح روشهای جدیدی توسط روانشناسان بالینی شده است. از این رو میتوانیم از گروه درمانی به جای رواندرمانی فردی که از نظر هزینه و مدت درمان باصرفهتر است، سود جوییم. در این پژوهش به مقایسه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان شناختی رفتاری پرداخته شده است. درمانهای مبتنی بر پذیرش و تعهد به عنوان درمانهای شناختی رفتاری موج سوم شناخته میشوند و در آنها تلاش میشود تا به جای تغییر شناختها، ارتباط روانشناختی فرد با افکار و احساساتش افزایش یابد. هدف این شیوه درمانی، کمک به مراجع برای دستیابی به یک زندگی ارزشمندتر و رضایتبخشتر از طریق افزایش انعطافپذیری روانشناختی است که با شش فرایند اصلی (پذیرش، گسلش شناختی، خود به عنوان زمینه، ارتباط با زمان حال، ارزشها و عمل متعهدانه) صورت میگیرد [
11]. در مفهومسازی مبتنی بر پذیرش از چاقی، اجتناب تجربی به عنوان یک عامل نگهدارنده برای رفتارهای مشکلزا در نظر گرفته شده است [
12].
در روش درمانی شناختی رفتاری ابتدا به اصلاح خطاهای شناختی و تغییر باورها پرداخته میشود و در ادامه با تعیین تمرینات هدفمند به ابقا و تثبیت باورهای جدید پرداخته میشود. در پی کاهش وزن، با تغییر الگوی سبک زندگی، وضعیت روانی این افراد نیز بهبود مییابد [
13]. درمانگر از طرق مختلف میکوشد تا تغییر شناختی ایجاد کند. یعنی نحوه فکر کردن و نظام باورهای شخص را اصلاح کند تا در احساسات و رفتارها تغییر ایجاد شود [
14].
ضرورت پژوهش حاضر از آن جهت است که با توجه به اهمیت چاقی، اضافهوزن و پرخوری، در امر سلامت و بهداشت و اثر ناپایدار درمانهای دارویی و جراحی و درنتیجه، عدم رضایتبخشی لازم برای حل این مشکل، به نظر میرسد گستردهترین و در دسترسترین درمان چاقی، درمانهای روانشناختی باشد. در این پژوهش تلاش میشود که به مقایسه درمان گروهی مبتنی بر تعهد و پذیرش و گروهدرمانی شناختی رفتاری بر عادات زندگی، رفتار خوردن آشفته و سبک زندگی ارتقادهنده سلامت در افراد مبتلا به چاقی پرداخته شود.
مواد و روشها
این پژوهش از نوع نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمونو و گروه کنترل است که با پیگیری دوماهه انجام شد. متغیر مستقل، درمان گروهی مبتنی بر تعهد و پذیرش و گروهدرمانی شناختی رفتاری، و متغیر وابسته، عادات زندگی، رفتار خوردن آشفته و سبک زندگی ارتقادهنده سلامت، بود. در این طرح از گروه کنترل استفاده شد و گروه کنترل بدون هیچ رویکردی در محل گروه درمانی قرار گرفت. در این طرح که شامل سه گروه بود، محقق قبل و بعد از اجرای درمان و دو ماه بعد از اتمام مداخله درمانی، هر سه گروه را مورد مقایسه قرار داد. برای کنترل متغیرهای اضافی و ناخواسته از گمارش و جایگزینی تصادفی و نیز همتاسازی در سه گروه (جنسیت، وضعیت تأهل و سن) استفاده شد. جامعه آماری شامل کلیه زنان مراجعهکننده به کلینیکهای چاقی منطقه 2 شهر تهران در سال 1398 بود. برای انتخاب آزمودنیها از روش نمونهگیری در دسترس استفاده شد. نمونه موردمطالعه با استفاده از روش کوهن، 45 نفر بود که این آزمودنیها به صورت تصادفی در سه گروه (آزمایش و کنترل) پانزدهنفری قرار گرفتند.
ملاکهای ورود به پژوهش: زنان 24 تا 45ساله ساکن منطقه 2 تهران، عدم ابتلا به بیماریهای جسمی و روانی (بیماری جسمی بر اساس سوابق و پروندههای پزشکی بیماران و بیماری روانی بر اساس مصاحبه با روانشناس بالینی)، مصرف داروهای خاص و داروهای روانپزشکی و استفاده از سایر رواندرمانیها.
انصراف از درمان و غیبت بیش از دو جلسه به عنوان ملاک خروج در این پژوهش، در نظر گرفته شد. در پژوهش حاضر، برگزارکننده جلسات، خودش پرسشنامههای ارزیابی را پر کرده است.
ابزار پژوهش پپرسشنامه ارزیابی عادات زندگی بود. این پرسشنامه توسط فوگیرولز، نرو و لپاگ با هدف ارزیابی فعالیتهای روزانه و نقشهای اجتماعی ساخته شد. نسخه سوم پس از سهبار بازبینی در سال 2005 درقالب دو فرم کوتاه و شامل 77 آیتم است که فعالیتهای روزانه زندگی و نقشهای اجتماعی را در 12 طبقه میسنجد. پرسشنامه ارزیابی عادات زندگی به دو دسته کلی فعالیتهای روازنه و نقشهای اجتماعی طبقهبندی میشود که هرکدام از این موارد شش زیرمقیاس دارد. فعالیت روزانه شامل تغذیه، تندرستی، مراقبت شخصی، ارتباط، انجام کارهای منزل، تحریک و نقشهای اجتماعی شامل مسئولیتها، روابط بینفردی، زندگی اجتماعی، آموزش، اشتغال و تفریح است. نمرهگذاری این پرسشنامه بر اساس لیکرت 9درجهای است [
15]. دمرز و همکاران روایی درونی پرسشنامه را 0/72 و پایایی را با استفاده از آلفای کرونباخ برای برای فعالیتهای روزانه 0/76 و برای نقشهای اجتماعی 0/78 و برای کل پرسشنامه 0/82 بیان کردند [
16]. در روایی محتوایی توسط نوری ممبینی و همکاران، نمره کل پرسشنامه ارزیابی عادات زندگی برابر با 0/88 بود و تمامی گویهها نمره قابل قبول یعنی بالای 0/49 را کسب کردند. پایایی آزمون برای فعالیتهای روزانه 0/78 و برای نقشهای اجتماعی 0/78 و برای کل پرسشنامه 0/80 محاسبه شد [
5]. و گارفینکل با هدف ارزیابی بازخوردها و رفتارهای مرضی خوردن ساخته شد و شامل بیست سؤال و سه مؤلفه رژیم لاغری پرخوری و اشتغال ذهنی با غذا مهار دهانی است. نمرهگذاری آن از نوع لیکرت 5درجهای است [
17]. گارنر و همکاران پایایی آزمون بازخورد خوردن برای گروههای بالینی و غیربالینی را با ضریب آلفای 0/94 ذکر کردند و از تحلیل عاملی فرم 26سؤالی سه عامل استخراج شده است [
18]. کارتر و موس اعتباز بازآزمایی آن را با فاصله دو الی سه هفته در 56 آزمودنی 0/84 گزارش کردند [
19]. در تحقیق خدابخش و کیائی روایی آن با 0/67 مورد تأیید قرار گرفته است و پایایی ضریب آلفای کرونباخ 94 درصدگزارش شده است [
20]. همچنین کاوه قهفرخی و تابع بردبار در پژوهشی، پایایی پرسشنامه را از طریق بازآزمایی در یک گروه شصتنفری از دانشآموزان دختر پس از گذشت دو هفته 0/89 و روایی پرسشنامه را 0/66 به دست آوردند [
21].
پرسشنامه سبک زندگی ارتقادهنده سلامت: توسط والکر با هدف اندازهگیری رفتارهای ارتقادهنده سلامت ساخته شد. این پرسشنامه دارای 54 سؤال و شش خردهمقیاس (تغذیه، ورزش، مسئولیتپذیری در مورد سلامت، مدیریت استرس، حمایت بینفردی، خودشکوفایی) بوده و طیف پاسخگویی آن از نوع لیکرت 4درجهای است. والکر و همکاران روایی آن را 88/6 درصد و واریانس و آلفای کرونباخ (پایایی) این پرسشنامه را 0/94 گزارش کردند و برای شش زیرمقیاس آن طیف 0/79 تا 0/94 را گزارش کردند [
22]. در پژوهش محمدی زیدی روایی پرسشنامه مورد تأیید قرار گرفته است که با تحلیل عاملی 58/25 درصد واریانس متغیر کلی را گزارش دادند. همچنین پایایی پرسشنامه یا قابلیت اعتماد آن با استفاده از روش اندازهگیری آلفای کرونباخ (برای تغذیه 0/79، ورزش 0/86، مسئولیتپذیری در مورد سلامت 0/81، مدیریت استرس 0/91، حمایت بینفردی 0/79، خودشکوفایی 0/81) محاسبه شد [
23].
پروتکل گروهدرمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد: در اﻳﻦ ﺷﻴﻮه درﻣﺎنی، ﺗﻼش میﺷﻮد ﺗﺎ ﺑﻪ ﺟﺎی ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺷﻨﺎﺧﺖها، ارﺗﺒﺎط روانﺷﻨﺎختی ﻓﺮد ﺑﺎ افکار و اﺣﺴﺎﺳﺎﺗﺶ اﻓﺰاﻳﺶ ﻳﺎﺑﺪ. در ﭘﮋوهش ﺣﺎﺿﺮ، اﻳﻦ ﻣﺪاﺧﻠﻪ درﻣﺎنی ﺑﺮ اﺳﺎس ﭘﺮوﺗﻜﻞ درﻣﺎنی هیز و همکاران و هیز و اسمیت ﺗﺪوﻳﻦ ﺷﺪ [
25 ،
24]. همچنین رواییﻣﺤﺘﻮایی ﺑﺴﺘﻪ درﻣﺎنی توسط فنایی و سجادیان انجام شد. ﺷﺮح ﺟﻠﺴﺎت در
ﺟﺪول شماره 1 ﺧﻼﺻﻪ ﺷﺪه اﺳﺖ [
26].
.jpg)
پروتکل گروهدرمانی شناختی رفتاری: این مداخله درمانی بر اساس پروتکل درمانی بک جودیت که در کتاب شناخت درمانگری بک برای کاهش وزن، آمده است، تدوین شده است. این کتاب ترجمه آگاههریس، علیپور، جانبزرگی و گلچین است [
27]. شرح جلسات گروه درمانی شناختی-رفتاری در
جدول شماره 2 خلاصه شده است.
.jpg)
برای تحلیل دادهها از روش تحلیل واریانس آمیخته، همراه با اندازهگیری مکرر و آزمونهای تعقیبی استفاده شد. سطح معناداری دادهها در این تحلیل با اطمینان 0/95، 0/05>P در نظر گرفته شد.
یافتهها
پرسشنامه بازخورد خوردن: این پرسشنامه توسط گارنر
میانگین و انحراف معیار سن شرکتکنندگان در گروه درمان شناختی رفتاری برابر با 5/24 ± 33/20 سال، در گروه درمان پذیرش و تعهد برابر با 5/58 ± 33/47 سال و در گروه کنترل برابر با 5/28 ± 34/00 سال بود. سه گروه تفاوت معناداری از نظر سن نداشتند (0/377=P). قبل از انجام آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر، جهت رعایت پیشفرضها، نتایج آزمونهای اِم باکس، کرویت موچلی، و لوین، بررسی شد. از آنجایی که آزمون اِم باکس برای هیچیک از متغیرهای پژوهش معنادار نبود، شرط همگنی ماتریسهای واریانس کوواریانس رد نشد. همچنین عدم معناداری هیچیک از متغیرها در آزمون لوین نشان داد که فرض برابری واریانسهای بینگروهی رد نمیشود. درنهایت بررسی نتایج آزمون کرویت موچلی نشان داد که این آزمون نیز برای متغیرهای پژوهش معنیدار بود و بنابراین فرض برابری واریانسهای درون آزمودنیها (فرض کرویت) رعایت نشد (0/001>P). بنابراین از آزمون گرینهاوس گیزر برای بررسی نتایج آزمون تکمتغیره برای اثرات درونگروهی و اثرات متقابل استفاده شد. همچنین آزمون لاندای ویلکز با مقداری برابر 0/23 (0/001>P) تفاوت معناداری را از نظر گروهدرمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد و گروهدرمانی شناختی رفتاری بر عادات زندگی، رفتار خوردن آشفته و سبک زندگی ارتقادهنده سلامت در زنان مبتلا به چاقی در دو گروه آزمایش و گروه کنترل در سطح معناداری 0/05 نشان داد.
جدول شماره 3 نشان میدهد که دستکم اجرای یکی از متغیرهای مستقل در مقایسه با دیگر متغیر مستقل یا مؤلفههای تندرستی، مراقبت شخصی، ارتباط، تحرک، مسئولیتها، روابط بینفردی، زندگی اجتماعی و تفریح، عادات زندگی را به صورت معنادار تحت تأثیر قرار داده است.
.jpg)
همچنین تفاوت اثر دو شیوه درمان بر هیچیک از مؤلفههای رفتار خوردن آشفته در سطح 0/05 معنادار نیست. چنین نتیجهگیری شد که بین اثربخشی گروهدرمانی مبتنی بر تعهد و پذیرش و گروهدرمانی شناختی رفتاری بر رفتار خوردن آشفته زنان مبتلا به چاقی تفاوت معنادار وجود ندارد.
چنانکه در
جدول شماره 4 ملاحظه میشود، تفاوت اثر دو شیوه درمان گروهدرمانی تنها بر مؤلفه مسئولیتهای عادات زندگی در سطح 0/01 معنادار است (F2,56=5/20 P<0/01)، گروهدرمانی مبتنی بر تعهد و پذیرش در مقایسه با گروهدرمانی شناختی رفتاری روش مؤثرتری برای افزایش مسئولیتها در زنان مبتلا به چاقی است.
.jpg)
چنین نتیجهگیری شد که گروهدرمانی مبتنی بر تعهد و پذیرش در مقایسه با گروهدرمانی شناختی رفتاری روش موفقتری برای افزایش مؤلفه مسئولیتهای عادات زندگی در زنان مبتلا به چاقی است. تفاوت اثر دو شیوه درمان بر دیگر مؤلفههای عادات زندگی در سطح 0/05 معنادار نبود. همچنین نتایج نشان داد به استثنای مؤلفه مسئولیتپذیری سبک زندگی ارتقادهنده سلامت (F2,56=5/79, P<0/05) تفاوت اثر دو شیوه درمان بر دیگر مؤلفههای سبک زندگی ارتقادهنده سلامت در سطح 0/05 معنادار نیست. میانگین نمرات مؤلفه مسئولیتپذیری سبک زندگی در افراد شرکتکننده در گروهدرمانی مبتنی بر تعهد و پذیرش در مقایسه با شرکتکنندگان در گروهدرمانی شناختی رفتاری در مراحل پسآزمون و پیگیری افزایش یافته است. چنین نتیجهگیری شد که شیوه گروهدرمانی مبتنی بر تعهد و پذیرش در مقایسه با شیوه گروهدرمانی شناختی رفتاری در ارتقای مسئولیتپذیری افراد در حوزه سلامت روش مؤثرتری است.
بحث
پژوهشهای زیادی به درمانها چاقی پرداخته است، ولی پژوهشی که به مقایسه گروهدرمانی مبتنی بر تعهد و پذیرش و گروهدرمانی شناختی رفتاری پرداخته باشد، مشاهده نشد. ایجاد اهداف عقلانی در کاهش وزن به جای وزنهای ایدهآل، یک تغییر بنیادی برای نحوه انتخاب درمان، ارائه و ارزیابی آن به شمار میآید. به طور سنتی هدف درمان چاقی، همواره ساده و روشن بوده است: کاهش وزن بدن تا دسترسی به وزن ایدهآل. همین منطق درمانی در دهه 1980 پژوهشگران را بر آن داشت تا با انواع مداخلهها، دارودرمانی، تغییر سبک زندگی و برنامههای غذایی متفاوتتر و با کمک مداخلات رفتاری در جهت کاهش وزن، پژوهشهای متعددی را انجام دهند. از جهتی با توجه به فاصله بین وزن کاستهشده و انتظارات بیمار برای رسیدن به وزن مطلوب، به نظر میرسد باید به جای تلاش برای ابداع درمانهایی برای کاهش وزن، به بیمار برای تغییر سبک زندگی و تغذیه مناسب کمک شود. در این پژوهش با توجه به آنچه بیان شد مقایسه اثربخشی گروهدرمانی مبتنی بر تعهد و پذیرش و گروهدرمانی شناختی رفتاری ﺑﺮ عادات زندگی، رفتار خوردن آشفته و سبک زندگی ارتقادهنده سلامت در افراد مبتلا به چاقی مد نظر بود. نتایج نشان داد گروهدرمانی مبتنی بر تعهد بر عادات زندگی، رفتار خوردن آشفته و سبک زندگی ارتقادهنده سلامت در زنان چاق اثرگذار بوده است. یافتههای این مطالعه با نتایج پژوهش یراقچی و همکاران [
28]، فنایی و سجادیان [
26]، نوریان و آقایی [
29]، پترسون و همکاران [
30]، فورمن و همکاران [
31]، پرسون و همکاران [
32]، لیلیز و کندرا [
33]، فینگر و همکاران [
34]، لیلیز و بوند [
35] و افاری و همکاران [
36] همسو بود.
همچنین گروهدرمانی شناختی رفتاری بر عادات زندگی، رفتار خوردن آشفته و سبک زندگی ارتقادهنده سلامت در زنان چاق اثرگذار بوده است. این یافته با نتایج پژوهشهای سهرابی و همکاران [
37] و وایتمر و همکاران [
38] همسو بود. بر اساس نتایج، گروهدرمانی مبتنی بر تعهد و پذیرش در مقایسه با گروهدرمانی شناختی رفتاری روش مؤثرتری برای افزایش مسئولیتها در زنان مبتلا به چاقی است. بدین ترتیب در آزمون فرضیه سوم چنین نتیجهگیری شد که گروهدرمانی مبتنی بر تعهد و پذیرش در مقایسه با گروهدرمانی شناختی رفتاری روش موفقتری برای افزایش مؤلفه مسئولیتهای عادات زندگی در زنان مبتلا به چاقی است.
در ﺗﺒﻴﻴﻦ ﻳﺎﻓﺘﻪهای پژوهش ﺣﺎﺿﺮ مبنی ﺑﺮ اﺛﺮبخشی درﻣﺎن مبتنی ﺑﺮ ﭘﺬﻳﺮش و ﺗﻌﻬﺪ بر عادات زندگی زنان مبتلا به ﭼﺎقی، میﺗﻮان ﺑﻪ ﺟﻨﺒﻪهای مختلفی از اﻳﻦ درﻣﺎن اﺷﺎره کرد. در درﻣﺎن مبتنی ﺑﺮ ﭘﺬﻳﺮش و ﺗﻌﻬﺪ، اﻋﺘﻘﺎد ﺑﺮ این اﺳﺖ ﻛﻪ اﻓﻜﺎر ﻓﺮاورده ﻳﻚ ذهن طبیعی هستند. آﻧﭽﻪ اﻓﻜﺎر را ﺑﻪ ﺑﺎور ﺗﺒﺪﻳﻞ میﻛﻨﺪ، آﻣﻴﺨﺘﻪ ﺷﺪن ﻓﺮد به ﻣﺤﺘﻮای اﻓﻜﺎر است [
39]. وقتی که ﻓﺮدی ﻃﺒﻖ ﻣﺤﺘﻮای یک ﻓﻜﺮ (ﺑﺮای ﻣﺜﺎل وقتی همه در اطراف من غذا میخورند، نمیﺗﻮاﻧﻢ ﺟﻠﻮی ﺧﻮردﻧﻢ را ﺑﮕﻴﺮم) عمل میکند، یعنی ﻋﻤﻞ ﺧﻮردن ﺑﺎ ﻣﺤﺘﻮای آن ﻓﻜﺮ آﻣﻴﺨﺘﻪ ﺷﺪه اﺳﺖ و ﺣﺎﺻﻞ اﻳﻦ آمیختگی، ﭘﺮﺧﻮری است. درمان مبتنی ﺑﺮ ﭘﺬﻳﺮش و ﺗﻌﻬﺪ، از ﻃﺮﻳﻖ ﻣﺪاﺧﻼت ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﮔﺴﻠﺶ شناختی، در پی آن اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﺮاﺟﻌﺎن کمک ﻛﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻃﻮر اﻧﻌﻄﺎفﻧﺎﭘﺬﻳﺮ، ﺗﺴﻠﻴﻢ اﻓﻜﺎر و ﻗﻮاﻧﻴﻦ ذهنی ﺧﻮد ﻧﺸﻮﻧﺪ و در ﻋﻮض، ﺷﻴﻮههایی ﺑﺮای ﺗﻌﺎﻣﻞ ﻣﺆﺛرﺗﺮ ﺑﺎ دﻧﻴﺎیی که ﺑﻪ ﻃﻮر ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﺗﺠﺮﺑﻪ میﺷﻮد، ﺑﻴﺎﺑﻨﺪ. به همین دلیل است که این درمان نسبت به درمان شناختی رفتاری اثربخشی بیشتری را در میزان تغییر عادات زندگی در زنان مبتلا به چاقی داشته است.
بر اساس نتایج، تفاوت اثر دو شیوه درمان بر هیچیک از مؤلفههای رفتار خوردن آشفته در سطح 0/05 معنادار نیست. بر این اساس در آزمون فرضیه ششم چنین نتیجهگیری شد که بین اثربخشی گروهدرمانی مبتنی بر تعهد و پذیرش و گروهدرمانی شناختی رفتاری بر رفتار خوردن آشفته زنان مبتلا به چاقی تفاوت معنادار وجود ندارد. درﻣﺎن ﭘﺬﻳﺮش و ﺗﻌﻬﺪ اﺑﺘﺪا از ﻃﺮﻳﻖ آﻣﻮزش ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ، ﻓﻀﺎیی را ﺑﺮای ﻧﮕﺮش ﻣﺜﺒﺖﺗﺮ ﺑﻪ اﻓﻜﺎر و اﺣﺴﺎﺳﺎت ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺑﺎ اﺟﺘﻨﺎب ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﺗﺼﻮﻳﺮ ﺑﺪن ﻓﺮاهم میآورد و ﺳﭙﺲ از ﻃﺮﻳﻖ تمرینهای مبتنی ﺑﺮ آﮔﺎهی، زﻣﻴﻨﻪ را ﺑﺮای اﻳﺠﺎد تغییر در عادتهای روزانه و درنتیجه سبک زندگی ﺑﻪ عنوان راه ﺣﻞهای ﻛﻨﺘﺮلی ﻓﺮد در راﺑﻄﻪ ﺑﺎ ایجاد موانعی برای رفتار خوردن آشفته، ﻓﺮاهم میﻛﻨﺪ [
25]. ﺑﻪ ﻋﺒﺎرت دﻳﮕﺮ، درﻣﺎن ﻣﺒﺘﻨﻲ ﺑﺮ ﭘﺬﻳﺮش و ﺗﻌﻬﺪ ﺑﺎ ﻛﻨﺘﺮل اﻓﻜﺎر و اﺣﺴﺎﺳﺎت ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ میﻛﻨﺪ و ﺑﺎ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﺑﺮ ﺗﻮاﻧﺎیی ﻓﺮد در ﺟﻬﺖ ﺗﻨﻈﻴﻢ هیجانات ﺧﻮد، ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﻛﺎهش رفتار خوردن آشفته میشود.
همچنین برنامههای شناختی رفتاری رایج برای درمان چاقی شامل روشهایی همچون کنترل فردی، تعیین هدف، کنترل محرک و تغییر سبک غذا خوردن و عادات با تقویت رفتارهای سالم، آموزش تغذیه و مشاوره است. علاوه بر این، تمرینهای ورزشی، مهارتهای مدیریت استرس و حمایت اجتماعی، روشهای ایجاد شناخت که بر انتظارات غیرمعمول و تغییر افکار نامناسب و روشهای حل مسئله متمرکز میشوند در درمان چاقی نیز به کار میروند [
40]. عوامل مذکور را در این دستهبندی میتوان جا داد: 1. باور اینکه استفاده کردن مواد غذایی به حفظ عواطف و تعادل روانی کمک میکند و آرامبخش است. 2. انتظار لذت بردن از مواد غذایی. 3. باید این فرض در نظر گرفته شود که این عوامل مانع کسل شدن، اضطراب و تنش و افسردگی میشود. 4. این تصور که اگر فرد از چاقیای که دچار آن است خلاص نشود، نگرانی از این موضوع باعث بدتر شدن حال او خواهد شد. بر اساس نتایج این پژوهش، هر دو رویکرد درمانی انجامشده در رفتار خوردن آشفته اثرگذار بوده است و بین اثربخشی گروهدرمانی مبتنی بر تعهد و پذیرش و گروهدرمانی شناختی رفتاری تفاوت معنادار مشاهده نشد.
براساس نتایج، به استثنای مؤلفه مسئولیتپذیری سبک زندگی ارتقادهنده سلامت، تفاوت اثر دو شیوه درمان بر دیگر مؤلفههای سبک زندگی ارتقادهنده سلامت در سطح 0/05 معنادار نیست. میانگین نمرات مؤلفه مسئولیتپذیری سبک زندگی در افراد شرکتکننده در گروهدرمانی مبتنی بر تعهد و پذیرش در مقایسه با شرکتکنندگان گروهدرمانی شناختی رفتاری در مراحل پسآزمون و پیگیری افزایش یافته است. بر این اساس در آزمون فرضیه نهم چنین نتیجهگیری شد که شیوه گروهدرمانی مبتنی بر تعهد و پذیرش در مقایسه با شیوه گروهدرمانی شناختی رفتاری در ارتقای مسئولیتپذیری افراد در حوزه سلامت روش مؤثرتری است. درﻣﺎنهای روانشناختی، ﻣﻮقعیتی را ﺑﻪ وﺟﻮد میآورند ﻛﻪ طی آن، ﻣُﺮاﺟﻊ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ راهکارهای ﻛﻨﺘﺮلی ﺧﻮد، مبنی ﺑﺮ ﺗﻼش در ﺟﻬﺖ ﺣﺬف اﻓﻜﺎر و اﺣﺴﺎﺳﺎت منفی در ﻣﻮرد اﺿﺎﻓﻪوزن و اﺟﺘﻨﺎب و ﻓﺮار ﻛﺎﻣﻞ از اﻳﻦ اﻓﻜﺎر و اﺣﺴﺎﺳﺎت، اﺣﺴﺎس درﻣﺎﻧﺪگی در آنان کاهش مییابد. اﻳﻦ ﺣﺎﻻت زﻣﻴﻨﻪ را ﺑﺮای ﻣﻌﺮفی ﭘﺬﻳﺮش ﺑﻪ ﻋﻨﻮان یک راهﺣﻞ ﺟﺎﻳﮕﺰﻳﻦ ﻓﺮاهم میﻛﻨﺪ و ﺑﺎ اﻳﻦ ﭘﺬﻳﺮش، ﻣﺠﺎلی ﺑﺮای ﻣﺮاﺟﻊ اﻳﺠﺎد میﺷﻮد ﺗﺎ ﺑﻪ ﺟﺎی ﺗﻤﺮﻛﺰ ﻣﺪاوم ﺑﺮ اﻓﻜﺎر و اﺣﺴﺎﺳﺎت منفی و رﻓﺘﺎرهای اﺟﺘﻨﺎبی ﺣﻮل اﺿﺎﻓﻪوزن، ﺑﻪ اﻣﻮر ﻣﻬﻢ و ارزﺷﻤﻨﺪ زﻧﺪگی ﺧﻮد از ﺟﻤﻠﻪ تغییر در عادتهای روزانه و در نتیجه سبک زندگی ﺑﭙﺮدازد. ﺑﻪ ﻋﺒﺎرت دﻳﮕﺮ، درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش با توجه نتایج این پژوهش در ارتقای سبک زندگی اثرگذار بوده است.
همچنین در ﺗﺒﻴﻴﻦ ﻳﺎﻓﺘﻪهای ﭘﮋوهش ﺣﺎﺿﺮ مبنی ﺑﺮ اﺛﺮبخشی درمان شناختی رفتاری بر سبک زندگی زنان مبتلا به ﭼﺎقی، میتوان گفت با کاهش عقاید و افکار ناکارآمد میتوان تغییر در سبک زندگی ایجاد کرد و شیوه مناسبی در تغذیه، ورزش، مسئولیتپذیری، مدیریت استرس، حمایت بینفردی و خودشکوفایی ایجاد کرد. از طرفی افزایش محدودیت خوردن منجر به کاهش دورههای با ولع خوردن و افزایش وزن میشود. مداخلات روانشناختی نظیر درمان شناختی رفتاری نویدپیشرفت ارتقای سبک زندگی برای کاهش چاقی در بلندمدت را میدهد. هدف درمان شناختی رفتاری کمک به افراد در شناسایی، ارزیابی و سپس شناخت و باورهای ناکارآمد است. درنهایت با توجه به نتایج دادهها تکنیکهای درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش نسبت به تکنیکهای درمان شناختی رفتاری در ارتقای مسئولیتپذیری افراد در حوزه سلامت روش مؤثرتری هستند و در سایر ابعاد سبک زندگی، بین اثربخشی این دو نوع درمان تفاوت معناداری مشاهده نشد.
نتیجهگیری
ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻧﺘﺎﻳﺞ ﭘﮋوهش ﺣﺎﺿﺮ، میتوان ﻧﺘﻴﺠﻪﮔﻴﺮی ﻛﺮد ﻛﻪ اﻳﻦ ﺷﻴﻮه درﻣﺎنی میﺗﻮاﻧﺪ در تغییر عادتهای روزانه، کاهش رفتار خوردن آشفته و ارتقای سبک زندگی سلامت، تأثیرگذار باشد. از آنجایی ﻛﻪ اﺿﺎﻓﻪوزن و ﭼﺎقی یک مسئله ﺟﺴﻤﺎنی، روانی و اﺟﺘﻤﺎعی اﺳﺖ و اﻓﻜﺎر و اﺣﺴﺎﺳﺎت ﻓﺮد در ﻣﻴﺰان ﭘﺮﺧﻮری ﻧﻘﺶ دارد، اﺳﺘﻔﺎده از درمانهای روانﺷﻨﺎختی ﺑﺮای اﻓﺮاد دارای اﺿﺎﻓﻪوزن و ﭼﺎق ضروری است.
از ﺟﻤﻠﻪ ﻣﺤﺪودﻳﺖهای ﭘﮋوهش ﺣﺎﺿﺮ، میﺗﻮان ﺑﻪ ﺷﻴﻮه ﻧﻤﻮﻧﻪﮔﻴﺮی در دﺳﺘﺮس اﺷﺎره ﻛﺮد. ﻋﻼوه ﺑﺮ اﻳﻦ، پژوهش حاضر نیز مانند اغلب مطالعات آزمایشی با برخی محدودیتها مواجه بود. محدودیت اول مربوط به استفاده از ابزارهای خودگزارشی است. این ابزارها دارای مشکلات ذاتی (خطای اندازهگیری، عدم خویشتننگری و غیره) است. همچنین نمونه این پژوهش بر روی زنان مبتلا به چاقی انجام شده است. شرایط یادشده تعمیم نتایج را با احتیاط مواجهه میکند. پیشنهاد میشود در مطالعات آتی برای کنترل اثر انتظار، برنامههای شبهدرمان (برنامه پلاسیبو) بر روی گروه کنترل اجرا شود. همچنین، پیشنهاد میشود از نمونههایی با حجم بزرگتر برای دستیابی به اندازه اثر واقعی برنامه استفاده شود. ﭘﻴﺸﻨﻬﺎد میﺷﻮد در ﭘﮋوهشهای آﻳﻨﺪه، اﺛﺮبخشی اﻳﻦ درﻣﺎن ﺑﺮ ﺳﺎﻳﺮ متغیرهای روانشناختی ﺗﺄﺛﻴﺮﮔﺬار ﺑﺮ اﺿﺎﻓﻪوزن و ﭼﺎقی ﻣﻮرد ﺑﺮرسی ﻗﺮار ﮔﻴﺮد.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
این پژوهش دارای کد کمیته اخلاق در پژوهش دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج است (کد: IR.IAU.K.REC.1398.039). اصول اخلاقی تماماً در این مقاله رعایت شده است. شرکت کنندگان اجازه داشتند هر زمان که مایل بودند از پژوهش خارج شوند. همچنین همه شرکت کنندگان در جریان روند پژوهش بودند. اطلاعات آن ها محرمانه نگه داشته شد.
حامی مالی
این مقاله برگرفته از رساله دکتری نویسنده اول در رشته روانشناسی سلامت در گروه روانشناسی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج است.
مشارکت نویسندگان
تمامی نویسندگان به یک اندازه در نگارش مقاله سهیم بودند.
تعارض منافع
بنابر اظهار نویسندگان این مقاله تعارض منافع ندارد.
تشکر و قدردانی
نویسندگان مقاله بر خود لازم میدانند از معاونت پژوهشی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج صمیمانه قدردانی کنند.
References
1.
Kelly T, Yang W, Chen CS, Reynolds K, He J. Global burden of obesity in 2005 and projections to 2030. Int J Obes (Lond). 2008; 32(9):1431-7. [DOI:10.1038/ijo.2008.102] [PMID]
2.
Gunstad J, Lhotsky A, Wendell CR, Ferrucci L, Zonderman AB. Longitudinal examination of obesity and cognitive function: Results from the Baltimore longitudinal study of aging. Neuroepidemiology. 2010; 34(4):222-9. [DOI:10.1159/000297742] [PMID] [PMCID]
3.
Musaiger AO. Overweight and obesity in eastern mediterranean region: Prevalence and possible causes. J Obes. 2011; 2011:407237. [DOI:10.1155/2011/407237] [PMID] [PMCID]
4.
Wadden TA, Tronieri JS, Butryn ML. Lifestyle modification approaches for the treatment of obesity in adults. Am Psychol. 2020; 75(2):235-51. [DOI:10.1037/amp0000517] [PMID] [PMCID]
5.
Noori-Mombeyni N, Mosallanezhad Z, Rassafiani M, Afshar S, Bakhshi E, Sotoudeh GR, et al. [Validity and reliability of the Persian version of the life Habits Assessment Questionnaire for Older Adults (Persian)]. J Res Rehabil Sci. 2015; 11(1):11-6. http://jrrs.mui.ac.ir/index.php/jrrs/article/view/2029
6.
Levasseur M, Desrosiers J, Whiteneck G. Accomplishment level and satisfaction with social participation of older adults: Association with quality of life and best correlates. Qual Life Res. 2010; 19(5):665-75. [DOI:10.1007/s11136-010-9633-5] [PMID] [PMCID]
7.
Galmiche M, Déchelotte P, Lambert G, Tavolacci MP. Prevalence of eating disorders over the 2000-2018 period: A systematic literature review. Am J Clin Nutr. 2019; 109(5):1402-13. [DOI:10.1093/ajcn/nqy342] [PMID]
8.
Bourdon DÉ, El-Baalbaki G, Beaulieu-Prévost D, Guay S, Belleville G, Marchand A. Personality beliefs, coping strategies and quality of life in a cognitive-behavioral therapy for posttraumatic stress disorder. Eur J Trauma Dissociation. 2019; 100135. [DOI:10.1016/j.ejtd.2019.100135]
9.
Abedi P, Jorfi M, Afshari P. [Evaluation of the health promotion lifestyle and its related factors in reproductive aged women in Ahvaz, Iran (Persian)]. Community Health J. 2017; 9(1):68-74. http://chj.rums.ac.ir/article_45748.html?lang=en
10.
Garrido-Miguel M, Oliveira A, Cavero-Redondo I, Álvarez-Bueno C, Pozuelo-Carrascosa DP, Soriano-Cano A, et al. Prevalence of overweight and obesity among European preschool children: A systematic review and meta-regression by food group consumption. Nutrients. 2019; 11(7):1698. [DOI:10.3390/nu11071698] [PMID] [PMCID]
11.
Roditi D, Robinson ME. The role of psychological interventions in the management of patients with chronic pain. Psychol Res Behav Manag. 2011; 4:41-9. [DOI:10.2147/PRBM.S15375] [PMID] [PMCID]
12.
Hayes SC, Wilson KG, Gifford EV, Bissett R, Piasecki M, Batten SV, et al. A preliminary trial of twelve-step facilitation and acceptance and commitment therapy with polysubstance-abusing methadone-maintained opiate addicts. Behav ther. 2004; 35(4):667-88. [DOI:10.1016/S0005-7894(04)80014-5]
13.
Samadzade N, Poursharifi H, Poursharifi J. [The effect of cognitive-behavioral therapy on the self-care behaviors and symptoms of depression and anxiety in women with type 2 diabetes: A case study (Persian)]. Feyz. 2015; 19(3):255-64. http://feyz.kaums.ac.ir/article-1-2704-en.html
14.
Beltman MW, Voshaar RC, Speckens AE. Cognitive-behavioural therapy for depression in people with a somatic disease: Meta-analysis of randomised controlled trials. Br J Psychiatry. 2010; 197(1):11-9. [DOI:10.1192/bjp.bp.109.064675] [PMID]
15.
Lahiri A, Chakraborty A, Dasgupta U, Roy AKS, Bhattacharyya K. Effect of dietary habit and physical activity on overnutrition of schoolgoing adolescents: A longitudinal assessment in a rural block of West Bengal. Indian J Public Health. 2019; 63(3):171-7. [DOI:10.4103/ijph.IJPH_159_19] [PMID]
16.
Demers L, Robichaud L, Geclinas I, Noreau L, Desrosiers J. Coping strategies and social participation in older adults. Gerontology. 2009; 55(2): 233-9. [DOI:10.1159/000181170] [PMID]
17.
Garner DM, Garfinkel PE. The Eating Attitudes Test: An index of the symptoms of anorexia nervosa. Psychol Med. 1979; 9(2):273-9. [DOI:10.1017/S0033291700030762] [PMID]
18.
Garner DM, Olmstead MP, Bohr Y. Garfinkel PE. The Eating Attitudes Test: Psychometric features and clinical correlates. Psychol Med. 1982; 12(4):871-8. [DOI:10.1017/S0033291700049163] [PMID]
19.
Carter PI, Moss RA. Screening for anorexia and bulimia nervosa in a college population: Problems and limitations. Addict Behav. 1984; 9(4):417-9. [DOI:10.1016/0306-4603(84)90045-5]
20.
Khodabakhsh MR, Kiani F. [The role of anxiety and alexithymia in predicting disordered eating behaviors among students: Implication for health promotion (Persian)]. Shenakht J Psychol Psychiatry. 2015; 1(3): 63-73. http://shenakht.muk.ac.ir/article-1-88-en.html
21.
Kaveh Ghahferkhi M, Tabei Bordbar F. [The relationship between disordered eating behavior with early maladaptive schemas and anxiety in adolescent female (Persian)]. Q Psychol Except Individ. 2017; 7(27):161-83. https://jpe.atu.ac.ir/article_8239.html?lang=en
22.
Walker SN, Volken K, Sechrist KR, Pender NJ. Health-promoting lifestyles of older adults: Comparisons with young and middle-aged adults, correlates and patterns. ANS Adv Nurs Sci. 1988; 11(1):76-90. [DOI:10.1097/00012272-198810000-00008] [PMID]
23.
Mohammadi Zeidi I, Pakpour Hajiagha A, Mohammadi Zeidi B. [Reliability and validity of Persian version of the health-promoting lifestyle profile (Persian)]. J Mazandaran Univ Med Sci. 2012; 21(1):102-13. http://jmums.mazums.ac.ir/article-1-955-en.html
24.
Hayes S, Strosahl K, Wilson KG. Acceptance and commitment therapy, second edition: The process and practice of mindful change. New York: Guilford Publications, 2016. https://www.google.com/books/edition/Acceptance_and_Commitment_Therapy_Second/RvIxDwAAQBAJ?hl=en&gbpv=0
25.
Hayes SC, Smith S. Get out of your mind and into your life: The new acceptance and commitment therapy. Oakland: New Harbinger Publications; 2005. https://books.google.com/books?hl=en&lr=&id=q65CHYyzjzUC&oi=fnd&pg=PR3&dq=Get+out+of+your+mind+and+into+your+life:+the+new+acceptance+and+commitment+therapy.&ots=m0lyvEjn34&sig=PhJrDg15coecIFZEO4BSC7YI1xo#v=onepage&q=Get%20out%20of%20your%20mind%20and%20into%20your%20life%3A%20the%20new%20acceptance%20and%20commitment%20therapy.&f=false
26.
Fanaee S, Sajjadian I. [The Effectiveness of acceptance and commitment therapy on experiential avoidance in overweight individuals (Persian)]. J Res Behav Sci. 2016; 14(2):146-53. http://rbs.mui.ac.ir/article-1-459-en.html
27.
Beck JS. Cognitive therapy for challenging problems: What to do when the basics don’t work. New York: Guilford Publications; 2011. https://www.google.com/books/edition/Cognitive_Therapy_for_Challenging_Proble/JfrqwJh6HuQC?hl=en&gbpv=0
28.
Yaraghchi A, Jomehri F, Seyrafi M, Kraskian Mujembari A, Mohammadi Farsani G. [The Effectiveness of acceptance and commitment therapy on weight loss and cognitive emotion regulation in obese individuals (Persian)]. Iran J Health Educ Health Promot. 2019; 7(2):192-201. [DOI:10.30699/ijhehp.7.2.192]
29.
Nourian L, Aghaei A. [Effectiveness of acceptance and commitment therapy on the body mass index in women afflicted with obesity (Persian)]. Iran J Psychiatr Nurs. 2015; 3(2) :11-20. http://ijpn.ir/article-1-573-en.html
30.
Wolitzky-Taylor K, Niles AN, Ries R, Krull JL, Rawson R, Roy-Byrne P, et al. Who needs more than standard care? Treatment moderators in a randomized clinical trial comparing addiction treatment alone to addiction treatment plus anxiety disorder treatment for comorbid anxiety and substance use disorders. Behav Res Ther. 2018; 107:1-9. [DOI:10.1016/j.brat.2018.05.005] [PMID]
31.
Forman EM, Butryn ML, Hoffman KL, Herbert JD. An open trial of an acceptance-based behavioral intervention for weight loss. Cogn Behav Pract. 2009; 16(2):223-35. [DOI:10.1016/j.cbpra.2008.09.005]
32.
Pearson AN, Follette VM, Hayes SC. A pilot study of acceptance and commitment therapy as a workshop intervention for body dissatisfaction and disordered eating attitudes. Cogn Behav Pract. 2012; 19(1):181-97. [DOI:10.1016/j.cbpra.2011.03.001]
33.
Lillis J, Kendra KE. Acceptance and Commitment Therapy for weight control: Model, evidence, and future directions. J Contextual Behav Sci. 2014; 3(1):1-7. [DOI:10.1016/j.jcbs.2013.11.005] [PMID] [PMCID]
34.
Finger IDR, de Freitas BI, Oliveira MDS. Psychological inflexibility in overweight and obese people from the perspective of acceptance and commitment therapy (ACT). Eat Weight Disord. 2020; 25(1):169-75. [DOI:10.1007/s40519-018-0541-y] [PMID]
35.
Lillis J, Bond DS. Values-based and acceptance-based intervention to promote adoption and maintenance of habitual physical activity among inactive adults with overweight/obesity: A study protocol for an open trial. BMJ open. 2019; 9(1):e025115. [DOI:10.1136/bmjopen-2018-025115] [PMID] [PMCID]
36.
Afari N, Cuneo JG, Herbert M, Miller I, Webb-Murphy J, Delaney E, et al. Design for a cohort-randomized trial of an acceptance and commitment therapy-enhanced weight management and fitness program for Navy personnel. Contemp Clin Trials Commun. 2019; 15:100408. [DOI:10.1016/j.conctc.2019.100408] [PMID] [PMCID]
37.
Sohrabi F, Pasha R, Naderi F, Askary P, Ehteshamzadeh P. [Effectiveness of cognitive-behavioral therapy on body mass index and self-concept perceptions of overweight individuals (Persian)]. Iran J Nutr Sci Food Technol. 2018; 12(4):43-51. http://nsft.sbmu.ac.ir/article-1-2372-en.html
38.
Ma Y, Ajnakina O, Steptoe A, Cadar D. Higher risk of dementia in English older individuals who are overweight or obese. Int J Epidemiol. 2020; 49(4):1353-65. [DOI:10.1093/ije/dyaa099] [PMID] [PMCID]
39.
Lillis J, Hayes SC, Bunting K, Masuda A. Teaching acceptance and mindfulness to improve the lives of the obese: A preliminary test of a theoretical model. Ann Behav Med. 2009; 37(1):58-69. [DOI:10.1007/s12160-009-9083-x] [PMID]
40.
Cham B, Scholes S, Fat LN, Badjie O, Groce NE, Mindell JS. The silent epidemic of obesity in The Gambia: Evidence from a nationwide, population-based, cross-sectional health examination survey. BMJ Open. 2020; 10(6):e033882. [DOI:10.1136/bmjopen-2019-033882] [PMID] [PMCID]