مقدمه
چاقی یکی از عمدهترین مشکلات جوامع درحالتوسعه و تهدیدی برای سلامت عمومی در سراسر جهان تلقی میشود که با خطر ایجاد بیماریهای مختلف همراه است. چاقی زمانی ایجاد میشود که میزان انرژیِ دریافتی، بیش از میزان انرژیِ مصرفی باشد و تعادل بین انرژی دریافتی و مصرفی در بدن انسان بر هم بخورد که در این صورت، بدن انرژی اضافه را به صورت چربی در بافت چربی ذخیره میکند. بافت چربی فعالیت سوختوسازی کمتری در مقایسه با سایر بافتها دارد و اگر بافت چربی جانشین بافتهای غیرچربی شود، خودِ چربی میتواند مستقیماً باعث کاهش میزان سوختوساز شود [
1].
در ایران، چاقی از مشکلات درحالرشد است و برآوردهای ملی نشان میدهد میزان اضافهوزن و چاقی در گروه سنی 15 و 35 سال به ترتیب 16 و 22 درصد است [
2]. اگرچه چاقی تحتتأثیر عوامل متعدد بیولوژیکی و ژنتیکی قرار دارد، تأثیرات رژیم غذایی، عوامل محیطی، شخصیتی (فردی) و بهویژه مسائل روانشناختی را نباید نادیده گرفت [
3].
درباره چاقی این فرض مطرح است که افراد مبتلا به اختلالات خوردن، کاستیهایی در تنظیم هیجان داشته و فاقد مهارتهای مورد نیاز برای مقابله مؤثر و سازگارانه با هیجانات و مدیریت آنها هستند. برخی از پژوهشها به نقش احتمالی دشواریهای تنظیم هیجان در پدیدهشناسی بالینی، تشخیص، پیشگیری و درمان چاقی اشاره داشتهاند [
4].
با وجود نقش مثبت و سازنده هیجانات در زندگی بشر، بُعد دیگری نیز برای آنها وجود دارد که همان جنبه مخرب هیجانات است. درواقع، یک هیجان زمانی مشکلآفرین و آسیبزا میشود که به سبک نادرستی ابراز شود، در بافتی نامتناسب رخ دهد، بسیار شدید باشد و برای مدت زیادی بر زندگی فرد اثر گذارد. این کارکرد دوگانه هیجانات به فرایند تنظیم هیجان اشاره میکند که طی آن افراد هیجانات خود را با توجه به موقعیتهای گوناگون تنظیم و تعدیل میکنند و این فرایند مشخص میکند که هیجانات چگونه توسط افراد تجربه و ابراز میشوند [
4].
تنظیم هیجان دربرگیرنده چهار مؤلفه آگاهی از هیجانات و فهمیدن آنها، پذیرش هیجانات، توانایی کنترل رفتارهای تکانشی و رفتارکردن مطابق با اهداف مطلوب در زمان تجربه هیجان منفی است که باعث توانایی بهکارگیریِ منعطفِ تدابیر تنظیم هیجانی متناسب با موقعیت، جهت تنظیم مطلوب پاسخهای هیجانی در راستای دستیابی به اهداف شخصی و احترام به خواستهای محیطی است [
5]. اما برخلاف آن، دشواریهای تنظیم هیجان شامل استفاده از راهبردهای ناسازگارانه برای پاسخگویی به هیجانات میشود و یک عامل خطر فراتشخیصی برای پدیدایی و تداوم آسیبشناسیهای روانی گوناگون و همچنین چاقی به حساب میآید. دشواری در تنظیم هیجان به منزله مؤلفهای کلیدی در چندین مدل آسیبشناسی روانی برای اختلالات شخصیت مرزی، دوقطبی، افسردگی عمده، اضطراب تعمیمیافته، اضطراب اجتماعی، اختلالات مربوط به سوءمصرف مواد و اختلالات خوردن آورده شده است [
6].
در آسیبشناسی اختلالات خوردن، نشان داده شد افرادی که به اختلال خوردن مبتلا هستند، بدتنظیمی هیجانی بیشتری را نسبت به افراد سالم گزارش میکنند و بدتنظیمی هیجانی، اختلالات خوردن را در رفتارهای مختلف مانند محدودکردن غذا، ارزشگذاری و توجه مفرط به وزن، شکل بدن و عواطف منفی توجیه میکند؛ به گونهای که پُرخوری و مصرف غذای زیاد، شدت هیجانات منفی را میکاهد [
7].
از سوی دیگر، یکی از متغیرهای روانشناختیِ مؤثر بر تنظیم هیجان در افراد مبتلا به چاقی، باورهای فراشناختی است. باورهای فراشناختی منفی میتواند با داشتن تصویر منفی از بدن در مبتلایان به چاقی و تجربه هیجانات منفی در آنها مرتبط باشد. فراشناخت یک مفهوم چندوجهی است که شامل باورها، تجارب و راهبردهای فراشناختی است؛ باورها از جمله عناصر فراشناختی هستند که هدایت تفکر و هیجان را برعهده دارند و کارکرد تفکر و سازشیافتگی فرد را هدایت میکنند. طبق این مدل، آسیبپذیری و تداوم اختلالات روانشناختی به وسیله سندرم شناختی توجهی صورت میگیرد. این نشانگان با تمرکز زیاد بر خود، پایش تهدید، پردازش نشخوارگونه و فعالسازی باورهای مختل و راهبردهای خودتنظیمی مشخص میشود. همسان با این دیدگاه بین فراشناخت و شاخصهای هیجانی و شناختی ارتباط مثبتی به دست آمده است [
8].
باور مرکزی نظریه فراشناخت درباره اختلالات روانشناختی این است که باورهای ناکارآمد درباره شناختها مبنای تداوم و شکلگیری مشکلات بالینی است. روش فراشناخت نهتنها بر فعالیتهای شناختی، بلکه بر ابعاد فراشناختی تفکر نیز متمرکز میشود، بهویژه باورهای فرد درباره شناخت خویش، دانش فراشناختی و فرایندهای تنظیم شناختی خاص (تنظیم فراشناختی) که نقش مهمی در آسیبشناسی روانی ایفا میکنند. درواقع، بر اساس رویکرد فراشناختی افراد به این دلیل در دام ناراحتیهای هیجانی گرفتار میشوند که فراشناختِ آنها به الگوی خاصی از پاسخدهی به تجربههای درونی منجر شده و موجب تقویت باورهای ناکارآمد و تداوم هیجانات منفی و درنتیجه بروز مشکلات روانی میشود [
8].
دلایل متعددی وجود دارد که مدل فراشناختی میتواند برای درک اختلالات خوردن سودمند باشد؛ اول، به نظر میرسد اختلالات خوردن به انواع دیگری از اختلالات روانیِ مرتبط با نگرانی که در آن باورهای فراشناختی نقش محوری دارند، مانند اختلال اضطراب تعمیمیافته، نشانههای اختلال وسواسی جبری شباهتهای بسیاری داشته باشد. دوم، نشخوار فکری که از موارد مورد توجه در درمانهای فراشناختی است، به عنوان عاملی مهم در بیماران با علائم اختلالات خوردن در ارتباط است. سوم، از آنجا که مدل فراشناختی تمرکز بر فرایندهای معمول روانی دارد که فراتر از مرزهای تشخیصی است، این رویکرد میتواند بهخصوص در درمان اختلالات خوردن مدنظر قرار گیرد [
9].
باورهای فراشناختی و شخصیتگرایی منفی، کاهش اعتمادبهنفس و احساس بیکفایتی، تواناییهای باقیمانده را در افراد مبتلا به چاقی تحتالشعاع قرار میدهد و اتکای آنها بر خویشتن متزلزل و احساس نیاز به دیگران و وابستگی به غیر در آنها ظاهر میشود. چهبسا پژوهشها نشان دادهاند افراد چاق، بیشتر درگیرِ ارتباط با دیگران هستند و در این زمینه احساس نیاز میکنند؛ حتی از این طریق به گونهای دیگران را کنترل میکنند. درواقع، آنها فکر میکنند با داشتن روابط با دیگران، از سوی دیگران پذیرفته شدهاند و این مرزبندی ضعیف، مشکلاتی را در ارتباطات اجتماعی و روابط بینفردی برایشان به بار میآورد [
10].
از لحاظ تاریخی و مفهومی، هموابستگی تاکنون به عنوان اعتیاد، بیماری، رفتار آموختهشده، وضعیت اجتماعیـ روانی و یک نوع اختلال شخصیت مطرح شده است. این مفهوم در سال 1975، در نتیجه جنبش درمان اعضای خانواده بیماران الکلی آغاز شد و سپس به حیطه سلامت روان انتقال یافت [
11]. هموابستگی نوعی الگوی ناسالم در برقراری ارتباط متقابل با دیگران و نوعی مشکل هیجانی است که طی آن، فرد خود را در رفتارهای اجباری (شخصی و حرفهای) گرفتار میکند. درواقع، هموابستگی الگویی از وابستگی مبالغهآمیز و افراطی متشکل از رفتارها، باورها و احساسهای آموختهشدهای است که زندگی را دردناک میکند و این وابستگی به مردم و شرایط خارج از خود تا بدان حد پیش میرود که خود مورد غفلت و فراموشی قرار میگیرد و هویت از دست میرود. فرد هموابسته نوعی رنج و آشفتگی را تجربه میکند که ناشی از تمرکز و توجه مفرط بر نیازها و رفتارهای دیگران است [
12]. زنان همواره بیش از مردان مستعد ابتلای به هموابستگی هستند [
13].
با توجه به مطالب ذکرشده و به منظور درمان و مداخله مناسب برای مبارزه با موج فزاینده چاقی، شناسایی عوامل روانشناختی دخیل در اضافهوزن و چاقی، اهمیت بسزایی دارد. در تلاشی به منظور بررسی تفاوتهای بالقوه بین افراد مبتلا به چاقی و افراد با وزن طبیعی و ترسیم تفاوت پارهای ویژگیهای روانشناختی و برنامهریزیهای درمانی که با چاقی مرتبط هستند، این مطالعه نقش تشخیصی باورهای فراشناختی، دشواری در تنظیم هیجان و هموابستگی در زنان مبتلا به چاقی را در مقایسه با افراد بهنجار بررسی کرده است.
مواد و روشها
این پژوهش از نوع علّیـ مقایسهای است که روی80 نفر، شامل40 فرد مبتلا به چاقی مراجعهکننده به یک کلینیک تخصصی لاغری در تهران و 40 فرد با وزن بهنجار به روش نمونهگیری دردسترس انجام شد. جهت تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شد؛ بدین صورت که از جامعه زنانِ چاق مراجعهکننده به یک کلینیک تخصصی لاغری در تهران در بازه زمانی مهر تا آذر 1397، تعداد 40 نفر که معیارهای ورود به پژوهش را داشتند، انتخاب شدند و با 40 زن با وزنِ بهنجار که به صورت دردسترس گزینش شده بودند، از لحاظ متغیرهای جمعیتشناختی همتا شدند.
معیار ارزیابیشده برای تعیین افراد، شاخص توده بدنی است. گستره شاخص توده بدنی برای افراد چاق (BMI≥30) و برای افراد بهنجار (18/5≤BMI<25) است. با درنظرگرفتن ملاکهای ورود (داشتن سـطح BMI متناسب با پژوهش، مؤنثبودن، حداقل سواد خواندن و نوشتن) و ملاکهای خروج (بارداری، ابتلا به اختلالات جسمی و روانپزشکی)، دو گروه به پرسشنامههای مربوطه پاسخ دادند. جهت جمعآوری دادهها از ابزارهای زیر استفاده شد.
پرسشنامه فراشناخت
این پرسشنامه را ولـز و کاترایت هاتن تهیه کرده و یک مقیاس 30گویهای خودگزارشی است که باورهای فراشناختی افراد درباره تفکرشان را میسنجد. پاسخ در این مقیاس بر اساس طیف چهاردرجهای لیکرت محاسبه میشود. این ابزار دارای پنج خردهمقیاس باورهای فراشناختی مثبت در مورد نگرانی، باورهای فراشناختی منفی در مورد نگرانی، اطمینان شناختی، نیاز به کنترل افکار و خودآگاهی شناختی است. دامنه ضریب آلفای کرونباخ برای خردهمقیاسها بین 0/73 تا 0/93 و پایایی بازآزمایی برای نمره کُل 0/75 و برای خردهمقیاسها بین 0/59 تا 0/87 گزارش شده است [
14]. در ایران، ابوالقاسمی و همکاران ضریب آلفای کرونباخ این پرسشنامه را 0/85 گزارش کردند [
15].
مقیاس دشواری در تنظیم هیجان
مقیاس اولیه دشواری در تنظیم هیجان یک ابزار 36آیتمی خودگزارشدهی است که توسط گراتز و رومر، طراحی شد. این مقیاس بر اساس مدل یکپارچه تنظیم هیجان ساخته شده است و توانایی فرد برای تعدیل برانگیختگی هیجانی، میزان آگاهی هیجانی، فهم و پذیرش برانگیختگی هیجانی و ظرفیت کارکرد در زندگی روزانه با وجود حالت هیجانی را اندازه میگیرد. این ابزار دارای همسانی درونی بالا برای کُل مقیاس (0/93)، زیرمقیاسهای عدم پذیرش پاسخهای هیجانی (0/85)، دشواری در دستزدن به رفتار هدفمند (0/89)، دشواری در کنترل تکانه (0/86)، فقدان آگاهی هیجانی (0/80)، دسترسی محدود به راهبردهای تنظیم هیجانی (0/88) و فقدان شفافیت هیجانی (0/84) و پایایی آزمونـ بازآزمون (0/88) است [
16]. این مقیاس در ایران نیز همسانی درونی قابل قبولی (0/54 تا0/86) دارد [
17].
فرم فارسی ابزار سنجش هموابستگی
این پرسشنامه را هاگز هامر، مارتسالف و زلر، به منظور اندازهگیری ویژگیهای هموابستگی افراد با 25 سؤال و پنج خردهمقیاس به نامهای تمرکز بر دیگری / غفلت از خود، مسائل خانواده اولیه، خودکمبینی، پنهانکردن خود و مشکلات پزشکی ساختهاند. پاسخگویی به این پرسشنامه در طیف لیکرت پنجدرجهای (هرگز=1، همیشه=5) است. اعتبار بازآزمایی این پرسشنامه و خردهمقیاسهای آن بین0/78 تا0/94 گزارش شده است. آلفای کرونباخ برای کُل مقیاس برابر با 0/91 و برای خردهمقیاسها شامل تمرکز بر دیگران / غفلت از خود، 0/85؛ خودکمبینی،0/84؛ مسائل خانواده اولیه، 0/81؛ پنهانکردن خود، 0/80 و مشکلات پزشکی، 0/78 محاسبه شده است [
18].
در ایران، دامنه آلفای کرونباخ (0/54 تا 0/88) نشان داد نسخه فارسی ابزار سنجش هموابستگی و خردهمقیاسهای آن، همسانی درونی مطلوبی دارد و ارزش ضرایب بازآزمایی (0/82 تا 0/88) بیانگر ثبات مقیاس است [
19].
یافتهها
از نظر خصوصیات جمعیتشناختی، میانگین و انحراف معیار سنی افراد مورد بررسی 6/84±35/47 سال بود. 49 نفر (61/25 درصد) از افراد مجـرد و 42 نفـر (52/5 درصد) نیـز در سطح تحصیلی کارشناسی بودند.
جدول شماره 1 میانگین و انحراف استاندارد متغیرهای موردپژوهش را به تفکیک گروه نشان میدهد. در این پژوهش به منظور تجزیه و تحلیل دادهها، از تحلیل تابع تشخیصی استفاده شد که در ادامه نتایج این تحلیل بررسی میشود.
در منابع گوناگون، از تحلیل تابع تشخیصی به عنوان آزمون پیگیری تحلیل واریانس چندمتغیره یاد میکنند. بدین منظور نتایج آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره، به عنوان یکی از پیشفرضهای اساسی تحلیل تابع تشخیصی، در
جدول شماره 2 ارائه شده است. در این پژوهش، نتایج آزمون M باکس نیز (0/05).

همانگونه که در جدول شماره 2 قابل مشاهده است، چنین استنباط میشود که گروههای موردپژوهش در کلیه متغیرهای پیشبین اختلاف معناداری (05/0>P) با هم دارند؛ بنابراین تمام متغیرها میتوانند جزئی از تابع تشخیصی باشند. در ادامه، بهمنظور تعیین نقش تشخیصی متغیرهای پیشبین در عضویت گروهیِ شرکتکنندگان این پژوهش، از تحلیل تابع تشخیص به روش گامبهگام استفاده شد.
جدول شماره 3، متغیرهایی که سهم معناداری در تابع تشخیصی به روش گامبهگام داشتهاند را به ترتیب اهمیت نشان میدهد. همانگونه که مشاهده میشود، فقدان آگاهی هیجانی (0/001>P ؛39/108=F ؛0/666=Wilks Lambda) بیشترین میزان تأثیر را در این تابع تشخیصی دارد و پس از آن متغیرهای دسترسی محدود به راهبردها (0/001>P ؛40/513=F ؛0/487=Wilks Lambda)، عدم پذیرش پاسخهای هیجانی (0/001>P ؛73/250=F؛0/307=Wilks Lambda)، مشکلات مربوط به خانواده اولیه (001/0>P ؛23/584F=؛0/365=Wilks Lambda)، دشواری در رفتار هدفمند (0/001>P ؛279/03F=328/0=Wilks Lambda)، دشواری در کنترل تکانه (0/001>P ؛72F=؛307/0=Wilks Lambda)، خودارزشی (001/0>P ؛ 802/52F=؛285/0=Wilks Lambda)، تضاد شناختی (001/0>P ؛ 203/42F=؛268/0=Wilks Lambda) و نیاز به کنترل افکار (001/0>P ؛906/42F=؛ 263/0=Wilks Lambda) قرار دارند.

در جدول شماره 4، نتایج تحلیل تابع تشخیصی و معناداری آنها نشان داده شده است. از آنجا که دو گروه مقایسه وجود دارد، یک تابع تشخیصی به وجود آمده است. با توجه به نتایج جدول شماره 4، ارزش ویژه تابع که بین گروههای چاق و بهنجار تمایز ایجاد میکند، 2/806 است، همبستگی کانونی این تابع 0/86 و مقدار خی دو برابر با 98/913 است که بیانگر معناداری تمایز ایجادشده در گروهها به واسطه این تابع است. جدول شماره 5، ضرایب همبستگی متغیرهای پیشبین واردشده به مدل و تابع تشخیصی را نشان میدهد. جدول شماره 6 نشان میدهد این تابع تشخیصی توانسته است 95 درصد از افراد چاق و 97/5 درصد از افراد بهنجار را درست گروهبندی کند؛ به عبارت دیگر به صورت کُلی تابع مذکور توانسته است 96/25 درصد از کُل آزمودنیها را درست طبقهبندی کند.



بحث
هدف از پژوهش حاضر، تمییز و تشخیص افراد مبتلا به چاقی، از افراد بهنجار بر اساس باورهای فراشناختی، دشواری در تنظیم هیجان و هموابستگی است. نتایج نشان داد باورهای فراشناختی بـه طور معناداری قادر به تشخیص افراد مبتلا به چاقی از افراد بهنجار اسـت. به عبارتی دیگر، افرادی که نمره بالاتری در باورهای فراشناختی دارند، بیشتر مستعد آسیبپذیری برای قرارگرفتن در گروه مبتلا به چاقی هستند. این یافته با نتایج برخی تحقیقات پیشین همچون همدال و همکاران و وگت و همکاران همسو است [20، 21].
در تبیین یافته پژوهش حاضر باید گفت افراد مبتلا به چاقی که به پزشکان مراجعه میکنند، اغلب دارای علائم بارز افسردگی، عدم توانایی تفکر، تمرکز یا تصمیمگیری هستند، تصویر بدنی منفی دارند، دچار تضاد شناختی میشوند، نیاز به کنترل افکار در آنها دیده میشود و احتمال دارد بهآسانی دچار حواسپرتی یا مشکلات حافظه شوند؛ جالبتر آنکه افراد چاقی که برای کاهش وزن پیگیرِ درمان هستند در مقایسه با افراد چاقی که پیگیرِ درمان نیستند، آشفتگیهای روانشناختی بیشتری همچون افسردگی، اضطراب و غیره را تجربه میکنند [22].
یافتههای پژوهشی حاکی از آن است که حتی سطوح خفیف افسردگی با افزایش معنیدار در باورهای فراشناختی منفی همراه است [20]. بنابراین، افسردگی و اضطراب در مبتلایان به چاقی میتواند افزاینده باورهای فراشناختی منفی باشد و این باورهای منفی نیز میتواند زمینهساز افسردگی و اضطراب در افراد چاق باشد. نگرانی از تصویر بدنی نیز با باورهای فراشناختی منفی ارتباط دارد. یافتههای پژوهشی نشان میدهند درمانهای فراشناختی باعث کاهش نگرانی از تصویر بدنی میشود [22]. اصلاح باورهای فراشناختی از شیوههای شناختی نظیر آموزش تنظیم هیجانات برای بهبود تحریفات شناختی و فراشناختی و باورهای مربوط به تصویر بدن، ارائه اسـنادها و تصحیح سبک توجه، باورهای ناکارآمد فرد، خطاهای شناختی و نحوه مقابله با این شناختها، آموزشهای رفتاری، فنون مقابله با استرس و افکار منفی استفاده میکند. اصلاح فراشناختی از طریق رفـع نگرانـی و نشـخوار فکری و ایجاد شیوه فراشناختی انعطافپذیر، مسیر پردازش طبیعی را که در اکثر اختلالات روانی مخدوش شده است، هموار میکند.
همچنین، نتایج پژوهش حاضر نشان داد دشواری در تنظیم هیجان، بـه طور معناداری قادر به تشخیص و تفکیک افراد مبتلا به چاقی از افراد بهنجار است. بـه عبـارتی دیگـر، افـرادی کـه نمره بالاتری در دشواری در تنظیم هیجان دارنـد، بیشـتر مسـتعد آسیبپذیری بـرای طبقهبندی در گروه مبتلا به چاقی هستند. این یافته با نتایج برخی از تحقیقات پیشـین اورس و همکاران، آمیانتو و همکاران همسوست [23، 24].
جهت تبیین یافته پژوهش حاضر باید اشاره کرد که یکی دیگر از مشکلات روانشناختی افراد مبتلا به چاقی، عوامل هیجانی و مدیریت آنهاست. روانشناسان سلامت توصیه میکنند یکی از راهکارهای مؤثر برای افزایش اثربخشی درمان چاقی، بررسی عوامل تأثیرگذار بر رفتارهای خودمدیریتی در مبتلایان به چاقی است [25].
میان رفتار خوردن با هیجانات منفی و رویدادهای استرسزا در زندگی رابطه وجود دارد. مطالعات نشان میدهد پُرخوری هیجانی با هیجانات منفی مثل عصبانیت، افسردگی، بیحوصلگی، اضطراب و تنهایی همراه است و اغلب در ارتباط با دورههای پُراسترس زندگی اتفاق میافتد. درواقع، افراد با فقدان راهبردهای مؤثر جهت پاسخدهی به آشفتگیهای هیجانی و ناتوانی در مدیریت هیجانها بیشتر به سمت خوردن هیجانی، روی میآورند. پاسخهای ناسازگارانه مانند اجتناب و سرکوب هیجان، به عنوان روشهای ناصحیح مدیریت هیجانی، در افراد دارای اضافهوزن با خوردن هیجانی رابطه معنادار دارد [23]. بنابراین، دور از تصور نیست که افراد مبتلا به چاقی هنگام دشواری در تنظیم هیجان از خوردن به عنوان راهبرد مقابلهای استفاده کنند و به محض شکست تنظیم هیجانی، افزایش وزن بهسرعت رخ دهد. خوردنهای هیجانی با تمایل برای تغییر توجه از تجربه هیجانات منفی که با ادراک خودِ نامطلوب پیوند دارند، به کار برده میشوند.
بسیاری از مطالعات حاکی از آن است که خوردن، حواس انسان را از هیجانات منفی و هرگونه پریشانی دور میکند. بنابراین، همبستگی بین هیجانات منفی و خوردنهای هیجانی در مبتلایان به چاقی میتواند دلیلی بر این باشد که از این رفتارها برای فرار از هیجانات منفی خود استفاده میکنند و خوردن هیجانی را به عنوان مکانیسمی دفاعی جهت تنظیم هیجانی خود به کار میگیرند.
یکی دیگر از یافتههای پژوهش حاضر این است که هموابستگی بـه طور معناداری قادر به تشخیص افراد مبتلا به چاقی از افراد بهنجار است. بـه عبارتی دیگر، افرادی که نمره بالاتری در هموابستگی دارنـد، بیشتر مسـتعد آسیبپذیری بـرای قـرارگـرفتن در گـروه مبتلا به چاقی هستند. بنابراین، یکی از متغیرهای روانشناختی که با سطوح مختلف BMI رابطه معناداری دارد، هموابستگی است. این یافته با نتایج برخی از تحقیقات پیشـین همچون انسل و همکاران، آرکلوس و همکاران همجهت است [26، 27].
در تبیین یافته پژوهش حاضر، میتوان گفت آشفتگیهای ارزشمندیِ خود، عواطف و درنتیجه ارزیابی اجتماعی منفی، فرد را به علائم اختلال خوردن مبتلا میسازد. از این رو جهت درمان، شناسایی احساسات، عواطف و ناکارآمدی در موقعیتهای اجتماعی و از سویی افزایش حس شایستگی فرد و کاهش پاسخهای عاطفی که علت رفتار خوردن است، توصیه میشود. پژوهشهای انجامشده، پیوند آشکار بین چاقی و مشکلات عمده بینفردی را تأیید کردهاند [26]. ناتوانی در حل مشکلات بینشخصی [27]، نگرشهای منفی نسبت به بیان هیجان [28]، ترس از ارزیابی منفی توسط دیگران و مقایسه اجتماعی منفی [29]، ترس از نزدیکی و صمیمیت و بدگمانی در روابط بینفردی [30] را میتوان به عنوان عوامل سببساز مشکلات بینشخصی در افراد چاق برشمرد.
با وجود ترس از نزدیکی و ارزیابی منفیِ دیگران، افراد چاق تمایل دارند با دیگران ارتباط داشته باشند و این ارتباط میتواند جنبه افراطی و هموابستگی نیز پیدا کند. درواقع، آنها فکر میکنند با داشتن ارتباط زیاد و هموابستگی، میتوانند ذهنیت دیگران را نسبت به خود کنترل کنند و از سوی دیگران پذیرفته شوند و با مرزبندی ضعیف بین خود و دیگران، به کنترل ترس از طرد و ارزیابی منفی دیگران بپردازند که البته این مسئله میتواند زمینهساز مشکلاتی در ارتباط با دیگران باشد. همچنین، خوردن هیجانی، بیشتر زمانی رخ میدهد که افراد تنها هستند و وعده غذایی که در خانه صرف میشود در مقایسه با خارج از خانه، بیشتر است. این مسئله میتواند بیانگر نقش دیگران در کنترل پُرخوری هیجانی آنها باشد؛ اما مشکلاتی که ارتباطات با دیگران و هموابستگی به همراه دارد، میتواند آغازگر خوردنهای هیجانی باشد.
این افراد در شرایط آشفتگی یا در مواجهه با نشانههای غذا تحمل مقاومت نداشته و نمیتوانند با تأمل با موقعیت رویارو شوند و درنتیجه بدون فکر و دوراندیشی دست به خوردن میزنند. درمانگران معتقدند بر اساس پیشبرد و بهبود توانایی افراد در کاربری شبکه حمایت اجتماعی و مدیریت تعارضات بینفردی، چاقی درمان خواهد شد و کاهش وزن بیشتری اتفاق خواهد افتاد [27]. بنابراین، آسیبشناسی مشکلات بینفردی در درمان چاقی جایگاه مهمی دارد.
از محدودیتهای پژوهش حاضر این است که نمونه پژوهش صرفاً شامل زنان بود و مردان در این پژوهش حضور نداشتند و نمونهگیری به روش دردسترس و محدود به یک کلینیک تخصصی لاغری در شهر تهران است که طبیعتاً منجر به احتیاط در تعمیم این نتایج میشود. امروزه، ماهیت ارتباط بین چاقی و اضافهوزن با عوامل روانشناختی بین محققان و درمانگران بالینی پذیرفته شده است؛ بنابراین مدنظر قراردادن متغیرهای روانیـ اجتماعی همچون باورهای فراشناختی، دشواری در تنظیم هیجانی و هموابستگی در کنار مداخلات پزشکی در درمان چاقی پیشنهاد میشود.
نتیجهگیری
این پژوهش نشان داد در تفکیک و تشخیص دو گروه افراد چاق و افراد بهنجار، متغیرهای باورهای فراشناختی، دشواری در تنظیم هیجان و هموابستگی نقش معناداری دارند. یافتههای این پژوهش میتواند موجب افزایش دانش در زمینه درمان چاقی و اضافهوزن شود و به گسترش تبیینهای مربوط به رواندرمانی کمک کند. علاوه بر این، یافتههای پژوهش حاضر تأییدی بر نظریهها و تبیینها در خصوص اهمیت نقش عوامل روانشناختی در چاقی و اضافهوزن است.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
این مقاله دارای کُد اخلاق IR.KHU.REC.1397.41 مصوبه دانشگاه خوارزمی تهران است.
حامی مالی
این تحقیق هیچ کمک مالی خاصی از سازمانهای تأمین مالی در بخشهای دولتی، تجاری یا غیرانتفاعی دریافت نکرده است.
مشارکت نویسندگان
تمام نویسندگان در آمادهسازی این مقاله مشارکت داشتهاند.
تعارض منافع
طبق نظر هیچگونه تضاد منافعی در نگارش این مقاله وجود ندارد.
References
- Aslam M, Siddiqui AA, Sandeep G, Madhu SV. High prevalence of obesity among nursing personnel working in tertiary care hospital. Diabetes Metab Syndr. 2018; 12(3):313-6. [DOI:10.1016/j.dsx.2017.12.014] [PMID]
- Abdi J, Eftekhar H, Mahmoodi M, Shojayezadeh D, Sadeghi R, Saber M, et al. The effect of theory and new communication technologies-based lifestyle intervention on the weight control of the employees with overweight and obesity. Iran J Health Edu & Health Promot. 2015; 3(3):188-97.
- Saloumi C, Plourde H. Differences in psychological correlates of excess weight between adolescents and young adults in Canada. Psychol Health Med. 2010; 15(3):314-25. [DOI:10.1080/13548501003668711] [PMID]
- Han S, Pistole MC. College student binge eating: Insecure attachment and emotion regulation. J Coll Stud Dev. 2014; 55(1):16-29. [DOI:10.1353/csd.2014.0004]
- Suri G, Sheppes G, Young G, Abraham D, McRae K, Gross JJ. Emotion regulation choice: The role of environmental affordances. Cogn Emot. 2018; 32(5):963-71. [DOI:10.1080/02699931.2017.1371003] [PMID]
- Dejonckheere E, Kalokerinos EK, Bastian B, Kuppens P. Poor emotion regulation ability mediates the link between depressive symptoms and affective bipolarity. Cogn Emot. 2019. 33(5):1076-83. [DOI: 10.1080/02699931.2018.1524747] [PMID]
- Gianini LM, White MA, Masheb RM. Eating pathology, emotion regulation, and emotional overeating in obese adults with binge eating disorder. Eat Behav. 2013; 14(3):309-13. [DOI:10.1016/j.eatbeh.2013.05.008] [PMID] [PMCID]
- Vickery CE, Dorjee D. Mindfulness training in primary schools decreases negative affect and increases meta-cognition in children. Front Psychol. 2016; 6:2025. [DOI:10.3389/fpsyg.2015.02025] [PMID] [PMCID]
- Konstantellou A, Campbell M, Eisler I, Simic M, Treasure J. Testing a cognitive model of generalized anxiety disorder in the eating disorders. J Anxiety Disord. 2011; 25(7):864-9. [DOI:10.1016/j.janxdis.2011.04.005] [PMID]
- Dierk JM, Conradt M, Rauh E, Schlumberger P, Hebebrand J, Rief W. What determines well-being in obesity? Associations with BMI, social skills, and social support. J Psychosom Res. 2006; 60(3):219-27. [DOI:10.1016/j.jpsychores.2005.06.083] [PMID]
- Le Goallec A, Patel CJ. Age-dependent codependency structure of biomarkers in the general population of the United States. Aging (Albany NY). 2019; 11(5):1404-26. [DOI:10.18632/aging.101842] [PMID] [PMCID]
- Kent OA, Sandi MJ, Rottapel R. Codependency between KRAS addiction and ARHGEF2 promotes an adaptive escape from MAPK pathway inhibition. Small GTPases. 2019; 10(6):441-8. [DOI:10.1080/21541248.2017.1337545] [PMID]
- Mann CL. 2004: Managing exchange rates: Achievement of global re-balancing or evidence of global codependency? In: Thomas Crow R, editor. The Best of Business Economics. New York: Palgrave Macmillan; 2016. [DOI:10.1007/978-1-137-57251-6_30] [PMID] [PMCID]
- Wells A, Cartwright-Hatton S. A short form of the metacognitions questionnaire: Properties of the MCQ-30. Behav Res Ther. 2004; 42(4):385-96. [DOI:10.1016/S0005-7967(03)00147-5]
- Abolghasemi A, Ahmadi M, Kiamarsi A. [The relationship of metacognition and perfectionism with psychological consequences in the addicts (Persian)]. J Res Behav Sci. 2007; 5(2):73-9.
- Gratz KL, Roemer L. Multidimensional assessment of emotion regulation and dysregulation: Development, factor structure, and initial validation of the difficulties in emotion regulation scale. J Psychopathol Behav Assess. 2004: 26(1):41-54. [DOI:10.1023/B:JOBA.0000007455.08539.94]
- Asgari P, Pasha GR, Aminian M. [Relationship between emotion regulation, daily hassles and body image with eating disorders in women (Persian)]. Thought Behav. 2011; 13:65-78.
- Loucks HA. Levels of codependency in associate degree nursing students upon entry to and completion of nursing school [PhD dissertation]. Laramie: University of Wyoming; 2005.
- Alipour F, Hassani J, Saeedpour S, Bodaghi E. Psychometric properties of the persian version of codependency inventory. J Res Addict. 2017; 11(42):249-68.
- Hjemdal O, Hagen R, Nordahl HM, Wells A. Metacognitive therapy for generalized anxiety disorder: Nature, evidence and an individual case illustration. Cog Behav Pract. 2013; 20(3):301-13. [DOI:10.1016/j.cbpra.2013.01.002]
- Vogt D, Waeldin S, Hellhammer D, Meinlschmidt G. The role of early adversity and recent life stress in depression severity in an outpatient sample. J Psychiatr Res. 2016; 83:61-70. [DOI:10.1016/j.jpsychires.2016.08.007] [PMID]
- Linardon J, Gleeson J, Yap K, Murphy K, Brennan L. Meta-analysis of the effects of third-wave behavioural interventions on disordered eating and body image concerns: Implications for eating disorder prevention. Cog Behav Ther. 2019; 48(1):15-38. [DOI: 10.1080/16506073.2018.1517389]
- Evers C, Marijn Stok F, de Ridder DT. Feeding your feelings: Emotion regulation strategies and emotional eating. Pers Soc Psychol Bull. 2010; 36(6):792-804. [DOI:10.1177/0146167210371383] [PMID]
- Amianto F, Siccardi S, Abbate-Daga G, Marech L, Barosio M, Fassino S. Does anger mediate between personality and eating symptoms in bulimia nervosa? Psychiatry Res. 2012; 200(2-3):502-12. [DOI:10.1016/j.psychres.2012.07.036] [PMID]
- Sobhani Z, Ahadi H, Khosravi S, Poursharifi H, Seirafi M. [Psychometric indices of post bariatric surgery self-management behaviors questionnaire (Persian)]. J Arak Uni Med Sci. 2017; 20(1):84-95.
- Ansell EB, Grilo CM, White MA. Examining the interpersonal model of binge eating and loss of control over eating in women. Int J Eat Disord. 2012; 45(1):43-50. [DOI:10.1002/eat.20897] [PMID] [PMCID]
- Arcelus J, Haslam M, Farrow C, Meyer C. The role of interpersonal functioning in the maintenance of eating psychopathology: A systematic review and testable model. Clin Psychol Rev. 2013; 33(1):156-67. [DOI:10.1016/j.cpr.2012.10.009] [PMID]
- Meyer C, Leung N, Barry L, De Feo D. Emotion and eating psychopathology: links with attitudes toward emotional expression among young women. Int J Eat Disord. 2010; 43(2):187-9. [DOI:10.1002/eat.20659] [PMID]
- Levinson CA, Rodebaugh TL. Social anxiety and eating disorder comorbidity: The role of negative social evaluation fears. Eat Behav. 2012; 13(1):27-35. [DOI:10.1016/j.eatbeh.2011.11.006] [PMID] [PMCID]
- Wilson GT, Wilfley DE, Agras WS, Bryson SW. Psychological treatments of binge eating disorder. Arch Gen Psychiatry. 2010; 67(1):94-101. [DOI:10.1001/archgenpsychiatry.2009.170] [PMID] [PMCID]